کنفرانسهای بینالمللی با شرکت شخصیتهای سیاسی
تحلیلگران، متخصصان و پارلمانترها
درباره رویارویی مقاومت و قیام مردم ایران با دیکتاتوری آخوندی
کنفرانس پیامدهای بسیج رژیم آخوندی
برای شیطانسازی و اطلاعات گمراه کننده
آزاده ضابطی:
در ۳۰خرداد۱۳۶۰ حکومت ترور شروع شد. آنها راه خود را بهسمت قدرت با شلیک هموار کردند. آنها انقلابی را ربودند که هرگز متعلق بهآنها نبود. آنها جاسوس خود اسدی را از بلژیک پس گرفتند با معاملهٔ یک گروگان فکر میکنم این بخشی از داستان دروغپراکنی است، افرادی که سازمان مجاهدین را ترک کردهاند و میگویند «منرا در اتاقی نگهداشتند و از من خواستند به گناهانم اعتراف کنم!» یا «شکنجه شدم و نمیتوانستم آنجا را ترک کنم»، در لیست حقوقبگیران وزارت اطلاعات هستند.
اکنون با سفیر بلومفیلد گفتگو میکنیم. سفیر بلومفیلد، شما تحقیقات بسیار گستردهیی در این زمینه انجام دادهاید، از طرف دیگر نویسندهٔ چندین کتاب در این زمینه نیز بودهاید. در یکی از سخنرانیهای متعدد شما، فقط میخواهم از یکی از سخنرانیهایتان در برنامهیی نقلقول کنم که این سؤال را مطرح کردید: چرا آنها این ادعاها و این دروغها را تکرار میکنند؟ چرا آنها بهد نبال بیاعتبار کردن شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین هستند؟ و پاسخ شما در آن جلسه این بود که دلیل همیشه مشابه است: حفظ یک رژیم ضعیف و نامشروع در قدرت؛ از شما میخواهم که پاسخی را که در آن جلسه دادید بیشتر توضیح بدهید و همچنین دربارهٔ ارتباط بین سیاست و دروغپراکنی بگویید.
سفیر بلومفیلد:
خیلی ممنون و این مایهٔ افتخار است که در کنار همهٔ شما و اعضای برجستهٔ این هیأت هستم. بسیار خوشحالم که این سؤال را پاسخ بدهم. همان طور که گفتید، بیش از ۱۰سال پیش من شروع به بررسی این موضوع کردم، فقط به طور مستقل به ادعاها نگاه کردم، چون هر آنچه در اینترنت میدیدم، من رئیس یک بنیاد فکری بودم و به همهٔ بنیادهای فکری دیگر را نگاه کردم و همگی دقیقاً یک حرف مشابه میزدند، تقریباً کلمه به کلمه؛ آنها میگفتند: بهآنها نزدیک نشو، آنها تروریست هستند.
یک دلیل روانی برای این مسأله وجود دارد. آنها میخواهند اول حرف کاخسفید یا وزارتخارجه را بشنوند قبل از اینکه آن را در عناوین اخبار خود قرار دهند، اما داستان ادامه دارد؛ و بنا بر این من در این مورد فکر کردم و اینها نتیجهٔ افکار من است، این یک دیدگاه آمریکایی است. یکی اینکه وقتی فرزندتان به شما دروغ میگوید، میدانید که دروغ میگوید؛ اما این دروغپراکنی موفقیتآمیز بوده است. تفاوت در چیست؟ و بهنظر من یکی از طرفین تلاش میکند فریب دهد، اما این فقط در صورتی کارآیی دارد که طرف دیگر بخواهد باور کند؛ من افسر میز پنتاگون بودم، وقتی در مقر تفنگداران دریایی و سفارتها بمبگذاری شد، وقتی گروگانها را گرفتند یا (هواپیماربایی) پرواز۸۴۷؛ کمک کردیم که ریچ هیگینز به آنجا اعزام شود، او یک تفنگدار دریایی بود و به قتل رسید. همهٔ این حوادث دلخراش رخ داد و آنها از آن یاد گرفتند که این شیوه کارآیی دارد، تروریسم کارآیی دارد. اگر به صورت شما مشت بزنند، ممکن است شما فاصله بگیرید و زمانی که ما از این موضوع خسته شدیم، برنامهٔ اتمی مخفی پیش آمد که ناگهان تبدیل شد بهتنها چیزی که اهمیت دارد، برنامهٔ اتمی. من یک دقیقه دیگر به دروغپراکنی خواهم پرداخت، اما با وجود این که موضوع اتمی به طور ناگهانی از بورس میافتد «حالا بیایید برویم و چند گروگان بگیریم. بیایید این امدادگر مهربان بلژیکی، یا یک نفر صندوق پناهجویان نروژی را بگیریم، اگر آنها از ۴۰سال زندان نمیترسند، شاید ۷۴ضربه شلاق واقعاً آنها را بترساند!»؛ و این کارآیی داشت. آنها جاسوس خود اسدی را از بلژیک پس گرفتند با معاملهٔ یک گروگان. فکر میکنم این بخشی از داستان دروغپراکنی است. وقتی صحبت از ایران میشود، ما روایتی نداریم. ما داستان واحدی از آن چه اتفاق افتاده نداریم. ما خیلی از چیزهای سازنده را که اتفاق افتاده از دست دادهایم. ما در واشنگتن نفهمیدهایم که سازمان مجاهدین کیستند. خمینی میخواست مسعود رجوی و سازمان مجاهدین، همان مردان و زنان تحصیل کرده، جوان و با هوش بخشی از جنبش او باشند. آنها در پاریس که بود با او صحبتی داشتند که از دموکراسی صحبت میکرد و چیزی از ولایت فقیه نگفت. هرگز نگفت که یک حکومت استبدادی فرد سالار برقرار میشود او هرگز این را نگفته بود تا این که به تهران رسید و به ناگهان این قانون اساسی را رو کرد. مردم از این میترسیدند که بسیج، مردم را در خیابان کتک بزند. مسعود رجوی و هوادارانش، هواداران شما، خانوادههای شما، ایستادگی کردند و به حضور در راهپیماییها ادامه دادند؛ و همان طور که میدانید شرایط ملتهب شد و در ۳۰خرداد۱۳۶۰ حکومت ترور شروع شد. آنها راه خود را به سمت قدرت با شلیک هموار کردند. آنها انقلابی را ربودند که هرگزمتعلق به آ نها نبود. آمریکاییها این داستان را از دست دادند؛ پس بدیهی است که اگر میبینید چنین داستانهایی را باور کردهاید، آنگاه میتوانید انواع روایتهای قابل باور را تبلیغ کنید. من گزارشهای ۱۹سال تروریسم وزارتخارجه (آمریکا) را مطالعه کردم. در قسمت اول، چندان بد نبود، اما بعداً زمانی فرا رسید که سازمان مجاهدین خلق را در سال (۱۹۹۷)، در لیست تروریستی قرار دادند؛ همان طور که مدیر فری الآن توضیح داد، با اف.بی.آی حتی مشورت هم نشد، ربطی به پرونده تروریسم نداشت. گزارشهای تروریسم یکشبه تغییر کرد و البته روزنامهها آن را درج کردند؛ اکنون زمان گذشته است و باید بگویم که در تمام مدت حق با ما بود. من فکر میکردم که تحقیقات ما کمی مخاطرهآمیز است، چون سعی میکنیم بگوییم که ما حقایق متفاوتی از آن چیزی داریم که دولتهای غربی تکرار میکنند. اکنون در سال۲۰۲۳ میتوانیم اینجا بنشینیم و بگوییم که در تمام مدت حق با ما بوده است. در تمام مدت حق با همهٔ شما بوده است. روایتی که ما کشف کردیم، روایتی که من با پرسیدن سؤال بهدست آوردم و دیگران به آن رسیدهاند و در کتابهای استراون استیونسون به خوبی توصیف شده، همه درست بوده است. فکر میکنم خوبست سخنانم را این طور به پایان ببرم که بگویم دروغپراکنی اینقدر کارآیی نخواهد شد اگر که رسانهها بهتکرار آن ادامه ندهند. بنابراین درخواست من از شما و همهٔ خبرنگاران در اینجا این است که باید تکرار چیزهایی را که اکنون میدانید نادرست است متوقف کنید. باید آنرا متوقف کنید و ما به شما خواهیم گفت که آن را متوقف کنید. شما نمیتوانید این روایتهای نادرست را تکرار کنید. شما اکنون میدانید که افرادی که سازمان مجاهدین را ترک کردهاند و میگویند، «منرا در اتاقی نگهد اشتند و از من خواستند به گناهانم اعتراف کنم!»، «شکنجه شدم و نمیتوانستم آنجا را ترک کنم»، میدانید که آنها در لیست حقوقبگیران وزارت اطلاعات هستند. گزارش دادگاه آنتورپ را بخوانید، زمانی که اسدالله اسدی متهم شد. میتوانم آن را بهشما بدهم، اگر یک رونوشتش را بخواهید. آنرا برای خودم ایمیل کردم. عملیات بخش۳۱۲ وزارت اطلاعات و امنیت را در سراسر اروپا، سراسر ایالاتمتحده و سراسر کانادا شرح خواهد داد. ما تحتتأثیر عوامل نفوذ در میان خود، در دانشگاهها، در بنیادهای فکری و در برخی دوایر دولتی هستیم. فکر میکنم میتوانیم این مشکل را برطرف کنیم، ولی باید از حقیقت دفاع کنیم، باید متهم کنیم، باید خواهان آن بشویم که سازمانهای رسانهیی که یک افتخار حرفهیی دارند، کار شجاعانه را انجام بدهند. بهشما دیگر ویزای تهران نخواهند داد، متأسفم. ولی حقیقت را بگویید. اگر این کار را انجام بدهیم، آنگاه ماهیت رژیم بهعنوان همان موجودیت ضعیف و نامشروع با افرادی بیرحم و بیاصول افشا خواهد شد که در حقیقت همینطور هستند. متشکرم.
آزاده ضابطی:
دروغ و پروپاگاند جزو ماهیت این رژیم است و به همین وسیله هم باقی مانده است. این نقطهٔ شروعی است که از همانجا انقلاب ایران را واژگون کردند. ما با یک گروه از خلافکاران سر و کار داریم که در هیچ نقطهیی متوقف نمیشوند. آنها هزاران و هزاران و صدها هزار دلار برای انواع مختلف کارزارهای دروغپراکنی هزینه میکنند. وبسایتهای بزرگ و قدرتمندی هزاران هزار پیام را در روز پمپاژ میکنند و ادعا میکنند که از زنان و مردان عادی ایرانی منتشر شده است که برخی از آنها در آمریکای شمالی یا کانادا یا انگلیس یا سایر نقاط اروپا زندگی میکنند. از جمله نویسندگان ستونهایی در روزنامهها که همه جعلی هستند و هرگز وجود ندارند.
در نهایت به استیو مککیب میپردازیم، از شما بسیار سپاسگزارم، استیو که امروز بعدازظهر اینجا بهما پیوستید. ما از مشارکت شما در اینجا قدردانی میکنیم. در جریان قیام اخیر، قانونگذاران و سیاستمداران بسیاری از بمباران نوشتاری علیه سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت غافلگیر شدند. در نامهیی که شما چند سال پیش به همکارانتان نوشتید، اما به نظرم اثرش هنوز هم ادامه دارد، گفته بودید افرادی که خود را ایرانیان عادی ساکن در انگلستان معرفی میکنند، با همکارانتان تماس خواهند گرفت و به آنها هشدار خواهند داد که از حمایت از سازمان مجاهدین خودداری کنند. شما همچنین اشاره کردهاید که در طول سالها و به تازگی نیز، تعداد زیادی ایمیل در همین راستا دریافت کردهاید، یعنی عدم حمایت از سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران، به جای تمرکز واقعی بر رژیم ایران.
شاید بتوانید بیشتر توضیح بدهید که آیا فکر میکنید این کمپین تبلیغاتی و این کارزار دروغپراکنی رژیم ایران موفق بوده است؟
استیو مککیب نمایندهٔ پارلمان انگلستان:
به نظرم باید با این موضوع آغاز کنیم که تقریباً در دیانای این رژیم وجود دارد که از طریق دروغ و پروپاگاند باقی بماند. این نقطهٔ شروعی است که از همان جا انقلاب ایران را واژگون کردند و این عملکرد تا به امروز ادامه داشته است. عملکردی در نوسان بین سبعیت، خشونت، دروغپراکنی، فعالیتهای مخفیانه که برخی اوقات تا تروریسم آشکار گسترش مییابد مانند مورد اسدی.
به نظرم آنچه امروز عصر شنیدهام، فقط تأیید میکند که هیچ چیز در این رژیم تغییر نخواهد کرد. فکر میکنم این امر، مسألهٔ بنیادی است که باید برای مذاکرهکنندگان غربی، سیاستمداران غربی و دیپلماتهای غربی مشخص شود. ما در حال مذاکره با موجودات سیاسی عادی نیستیم. ما در حال مذاکره با کسانی نیستیم که قواعد دیپلماسی را در نظر نمیگیرند. ما در حقیقت با یک گروه از خلافکاران سر و کار داریم که در هیچ نقطهیی متوقف نمیشوند. به نظرم این نقطهٔ شروع بنیادی است. البته، آنها هزاران و هزاران و صدها هزار دلار برای انواع مختلف کارزارهای دروغپراکنی هزینه میکنند. وبسایتهای بزرگ و قدرتمندی مانند هابیلیان و فراق که هزاران هزار پیام را در روز پمپاژ میکنند و ادعا میکنند که از زنان و مردان عادی ایرانی منتشر شده است که برخی از آنها در آمریکای شمالی یا کانادا یا انگلیس یا سایر نقاط اروپا زندگی میکنند! اما تقریباً همهٔ این شخصیتها جعلی هستند! آنها شخصیتهایی مثل نویسندگان ستونهای پاسخ به مشکلات در روزنامهها هستند که هرگز وجود ندارند، فقط اینکه آنها بسیار خطرناکترند. بدون شک در طول سالها، من تعدادی تجربهٔ مشابه داشتهام. یادم میآید که سالها پیش، وقتی برای جنبش آزادی ایران فعالیت زیادی را شروع کرده بودم، در دفترم در پارلمان بودم و پیامی از دفتر پارلمان دریافت کردم که یک آقای ایرانی در آنجا حضور دارد که میخواهد بداند آیا میتوانم چند لحظه به او وقت بدهم. با سادهلوحی پنداشتم که این مربوط به شورای ملی مقاومت ایران است و تنها زمانی که شروع بهگوش دادن بهاین فرد کردم، متوجه شدم که یک صحنهسازی است.
همچنین ایمیلهای فراوانی دریافت کردهام که ادعا میکنند از سوی افراد معمولی برای من ارسال شدهاند و میخواهند دربارهٔ وقایعی که مدعیاند در کمپها اتفاق افتاده به من اطلاعرسانی کنند، مانند آنچه لینکلن بلومفیلد و استراون استیونسون توصیف کردند.
من و تعدادی از همکاران دیگرم بهدلیل برخی از انتقادهایی که از رژیم مطرح کردیم، در فهرست تحریمهای رژیم قرار گرفتهایم. من باید بهآنها بگویم که این کار بهن تیجهیی که آنها ممکن است در سر داشتند نرسیده است. زیرا افراد پارلمان انگلستان فکر میکنند که این یک نشان افتخار است و در واقع یکی از دوستانم میگوید: «فکر نمیکنم که در لیست تحریمها قرار دارم، بنا بر این فکر میکنم باید انتقادم را قویتر بیان کنم تا اطمینان حاصل کنم در لیست تحریم رژیم وارد میشوم». و او بهسرعت این کار را انجام داد.
اما منظورم این است که نباید توانایی این افراد را کمتر از حد حقیقی ببینیم. بعضی اوقات، همانطور که در ابتدا گفتم، دروغپردازی از همان ابتدا در دیانای آنها بوده است. گاهی اوقات بسیار ناچیز و فرعی جلوه میکند. مثلاً برای شما ایمیلهایی میفرستد که ادعا میکنند شخص دیگری هستند. وقتی صحبت از مواردی مانند بازداشت افرادی مانند نازنین زاغری-ر تکلیف میشود، وقتی صحبت از سبعیت علیه مردم میشود؛ وقتی صحبت از انجام اقدامات تروریستی میشود، اینها دیگر اقدامات ناچیز و فرعی نیستند. چیزی که میخواهم در اینباره بگویم این است که به آنها باید دو پیام بدهیم. اول این که، همانطور که گفتم اینها سیاستمدار یا دیپلمات عادی نیستند، اینها خلافکار هستند و ما باید به نظرات فراحزبی در پارلمان انگلستان احترام بگذاریم و سپاه پاسداران را لیستگذاری کنیم، همانطور که شما خانم برگن پیشنهاد دادید. ما باید کاملاً سپاه پاسداران را ممنوع کنیم. و نکتهٔ دیگر این است که میدانید تحریمها، بسیاری از تحریمها علیه این رژیم در ماه اکتبر به پایان میرسد. من به تازگی بهوزیر خارجهٔ انگلستان نامه نوشتم و گفتم، امیدوارم او مجموعهیی از اقدامات جدی را انجام بدهد تا اطمینان حاصل شود که این تحریمها از بین نخواهند رفت، زیرا اگر این تحریمها به پایان برسد بهمنزلهٔ این است که بهاین افراد برای آنچه انجام میدهند داریم پاداش میدهیم. ما به آنها پاداش خواهیم داد بهخاطر شیوهیی که آنها یک کمپین تبلیغاتی را در سراسر جهان هدایت میکنند، روشی که با مردم وحشیانه برخورد میکنند و روشی که آنها هر استانداردی از دیپلماسی و سیاست متمدن را که اکثر آزادیخواهان بهرسمیت میشناسند از بین میبرند. ما نمیتوانیم این کار را انجام بدهیم. متشکرم.
آزاده ضابطی:
خانمها و آقایان، میخواهم عذرخواهی کنیم از بابت این که وقت ما رو به اتمام است و متأسفانه نمیتوانم برای سؤالات زمان باز کنم. با این حال، من فقط میخواهم در پایان، از اعضای پنلمان درخواست کنم که صحبتهای پایانی خودشان را بیان کنند و با استراون (استیونسون) شروع میکنم.
استراون استیونسون:
بله خب، ممنون از همهٔ اعضای پنل به خاطر اظهاراتشان. ما مشغول یک جنگ هستیم و همانطور که پیشتر گفتم، فکر میکنم در این جنگ پیروز خواهیم شد. چه کسی میتواند بگوید که برنامهٔ ۱۰مادهیی خانم رجوی برای برقراری دموکراسی، صلح، عدالت، حقوق زنان، حقوقبشر، پایان دادن بهمجازات اعدام، پایان دادن به تهدید اتمی، پایان دادن بهگسترش جنگافروزی و ترور در خاورمیانه و سراسر جهان. یک برنامهیی است که من با افتخار حاضرم بر مبنای آن در یک انتخابات برای خودم شرکت کنم. پس این چیزی است که ما به ۸۵میلیون ایرانی فقیر بهعنوان یک جایگزین برای ظلمی ارائه میکنیم که ۴۰سال متحمل شدهاند. ما باید بایستیم و تأثیرگذار باشیم و به مردم ایران بگوییم که ما با شما هستیم، ما در کنار شما هستیم، اجازه نمیدهیم این روند ادامه پیدا کند.
آزاده ضابطی: خیلی ممنون استراون. و فکر میکنم که عفو بینالملل این قتلها را یک موج کشتار توصیف کرده است که حتی در کارنامهٔ وخیم و نفرتانگیز حقوقبشر رژیم ایران، از نظر اعدامهای خودشان نیز یک نقطهٔ اوج است. اکنون نوبت را به کندیس برگن میدهیم، آیا نکات پایانی برای حضار دارید؟
کندیس برگن:
خب من هم میخواهم از اعضای پنل تشکر کنم. من خیلی چیزها آموختم و بسیار عالی بود که بخشی از این پنل بودم. استیو، چیزی که شما به عنوان نمایندهٔ پارلمان در مورد آن صحبت کردید و من در مورد همکارانم در اینجا صحبت کردهام، از جمله تونی کلمنت که نمایندهٔ پیشین محافظهکار پارلمان است، فکر میکنم آنچه در کانادا نیز شاهد آن هستیم، فشار و دروغپراکنی است که به بوروکراتها و کارمندان دولتی داده میشود که به سیاستمداران و دولت ما مشاوره میدهند. اما برخی از بزرگترین فشارهایی که بهمن وارد شد و فکر میکنم همکارانم موافق باشند، در واقع از طرف بوروکراتهایی بوده است که با ما تماس میگیرند و به ما توصیه میکنند که در این اجلاس شرکت نکنیم. بنابراین من فکر میکنم ما باید بسیار هوشیار باشیم. این فقط یک کمپین رسانههای اجتماعی یا شاید روزنامهنگارانی نیستند که همیشه حقیقت را گزارش نمیکنند. به نظر میرسد فشاری وجود داشته باشد؛ بهاصطلاح دیپلماتهای (رژیم) ایران با کارمندان دولتی ما در کشورهایمان رابطه دارند و من فکر میکنم که آنها بارها به رهبران دولت ما توصیه میکنند، فقط از آن دوری کنید؛ پس تأکید میکنم که ما باید قوی و هوشیار باشیم و شانه به شانهٔ سازمان مجاهدین، خانم رجوی و همهٔ کسانی بایستیم که بخشی از سازمان هستند و برای آزادی ایران تلاش میکنند. فقط فکر میکنم که کارمندان دولتی بخش بزرگی از کسانی هستند که بایستی اینرا بپذیرند.
آزاده ضابطی: متشکرم. سفیر بلومفیلد، آیا صحبتی در پایان دارید که بخواهید قبل از پایان برنامه بهاشتراک بگذارید؟
سفیر لینکن بلومفید: من فکر میکنم ما دیدیم و همه یک دیوار پروپاگاند را توصیف کردهاند، یک دیوار برلین اگر بخواهید. چند سال پیش، خانم رجوی آنرا پردهیی تیره و تار نامید. این همان مفهوم است. اگر بحث بر سر ایران نبود، اگر ما بهعنوان آمریکایی از بحران گروگانگیری و تروریسم و توسعهٔ اتمی زخمی نبودیم و میتوانستیم بهسادگی بهآنچه در جریان است نگاه کنیم، میدیدیم که اینجا جنبشی وجود دارد که بسیار خوب سازماندهی شده با پروندههای اطلاعاتی بسیار معتبر. آنها از روز اول پرونده این رژیم را نگه داشتهاند، هیچکس دیگری تا جایی که من میدانم، این کار را نکرده. شاید مدیر فری بتواند مرا در این مورد تصحیح کند. دولتهایی هستند که بهشورای ملی مقاومت میآیند و میگویند، آیا میتوانید به این یا آن پرسش پاسخ بدهید؟ آنها پروندههایی در مورد افراد دارند. بعید میدانم ما میدانستیم که حسین دهقان، اولین وزیر دفاع روحانی، همان سرتیپی است که اولین بار به حزبالله آموزش داد تا جنگجو شود. او بر عملیاتهایی نظارت میکرد که طی آن دو بار سفارت آمریکا منفجر شد و (مقر) تفنگداران دریایی آمریکا در فرودگاه بیروت در آن منفجر شد. حال اینجا به سال۲۰۱۳ میرسیم و ما نمیدانیم او کیست. نمیدانم چند زن میدانند که کار حسن روحانی در بهمن۱۳۵۷ این بود که به وزارت ارتش برود و حجاب اجباری را بهزنان تحمیل کند. نکتهٔ اینجاست که اگر شما فقط به شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین نگاه کنید، متوجه میشوید که یک جنبش غیرخشونتآمیز و کاملاً روشنفکرانه است، همانطور که استراون استیونسون گفت، دارای برنامهٔ ۱۰مادهیی است که او بهخوبی توصیف کرد و سپس بهآنچه در ایران میگذرد، نگاه کنید. نهتنها زنان، اگر بخواهم اینطور بگویم، بلکه دختران هم همگی علیه این حکومت شدهاند و گفتهاند، ما نمیتوانیم آنرا بپذیریم
آزاده ضابطی: بسیار متشکرم، سفیر. مدیر فری، لطفاً نوبت صحبتهایپایانی شما است.
لویی فری:
خیلی ممنون. پنل خوب و بحث خوبی بود. همانطور که لینکلن (بلومفیلد) گفت، بسیاری از اوقات پروپاگاند بیشتر تبلیغ میشود زیرا یک رسانهٔ دموکراتیک آزاد نیست که انتقاد کند، مداخله کند یا موضع بگیرد. فکر میکنم که ما میتوانیم در این زمینه در ایالاتمتحده بهتر عمل کنیم. سخت است تصور کنیم که افرادی در وزارتخارجه و جناح غربی کاخسفید هستند که هنوز فکر میکنند ما میتوانیم نوعی توافق معتبر و قابلاجرا با رژیمی امضا کنیم که همانطور که قبلاً شنیدهاید توسط گانگسترها اداره میشود و قانونی جز قوانین خودش ندارد. میدانید، دولت ما و بهویژه رهبران ما هم در گذشته و هم در حال حاضر، باید با قدرت و شخصاً بهدفاع از زنان جوان و مردان جوانی برخیزند که در ایران کشته و قتلعام میشوند میدانید، این یک رژیم قاتل است و در ضمن محکوم بهفنا است، رژیمی است که از سوی مردم حمایت نمیشود. مردم ورشکستگی مالی، سیاسی و اخلاقی آنرا میبینند و بهیکدفعه احیا نخواهد شد. قبل از فروپاشی ضعیفتر میشود.