کهکشان مقاومت ایران ۱۴۰۲- کنفرانس آلترناتیو رژیم آخوندی

کنفرانس‌های بین‌المللی با شرکت شخصیت‌های سیاسی تحلیلگران، متخصصان و پارلمانترها درباره رویارویی مقاومت و قیام مردم ایران با دیکتاتوری آخوندی کنفرانس آلترناتیو رژیم آخوندی

 

سخنرانی سناتور رابرت توریسلی:

گاهی اوقات بزرگترین درایت از کوچه و خیابان سرچشمه می‌گیرد و آن بچه‌هایی که در خیابانهای شهرهای ایران فریاد می‌زنند: نه به آخوندها نه به‌شاه

دقیقاً درست می‌گویند، ما آخوندها را نمی‌خواهیم اما به‌عقب هم برنمی‌گردیم

حتماً. از شما متشکرم. البته این وظیفهٔ من نیست که به‌همه خوش آمد بگویم، اما من فکر می‌کنم با توجه به اتفاقات چند روز گذشته، ارزش این را دارد که بگویم می‌دانم برای بسیاری از شما آمدن به اینجا هزینهٔ زیادی در بردارد. اگر از خودتان سؤال می‌کنید که آیا ارزش انجام این کار را دارد یا خیر، از شما می‌خواهم که چند سال پیش را در نظر بگیرید که رژیم اقدام به توطئهٔ یک حملهٔ تروریستی به همین جلسه کرد. امسال رئیسی با ماکرون تماس گرفت تا آن را لغو کند. تلاش‌های بین‌المللی برای جلوگیری از حضور شما در اینجا صورت گرفته است. آنها فقط به یک دلیل این کار را انجام داده‌اند. بودن شما در اینجا معنی دارد و بخشی از تغییر است. سرنگونی رژیم با شما آغاز می‌شود و حضور هر ساله در اینجا بهترین کمکی است که هر شهروند آزاده‌یی می‌تواند برای آزادی ایران انجام بدهد. بنا بر این، از حضور شما متشکرم.

می‌خواهم به سؤال شما از چندین منظر پاسخ بدهم. ابتدا به آن دسته از شما که از اروپا یا آمریکای شمالی هستید، من همیشه کنجکاو بوده‌ام که چرا اگر کوچک‌ترین تغییری در حکومت در فرانسه یا ایتالیا یا انگلستان یا کانادا یا استرالیا رخ دهد، با خشم و اعتراض مواجه می‌شود. دموکراسی به‌چالش کشیده شده است. ما در خطر هستیم. اما اگر یک کودتا در آمریکای لاتین رخ دهد، یا حکومتی در آفریقا سرنگون شود، اگر یک کشور خاورمیانه‌ای دچار یک حکومت استبدادی شود، به نظر می‌رسد که این طبیعی است. ما در دورانی زندگی می‌کنیم که اعتقاد به برابری واقعی مردم با یکدیگر مطرح است و مفاهیم قبلی استعمار و نژادپرستی را پشت سر گذاشته‌ایم، آیا واقعاً این‌طور است؟ آیا دلیلی وجود دارد که چرا مردم ایران، باید در این شرایط قرون وسطایی یک حکومت مستبد زندگی کنند که آنها را در فقر مطلق نگه داشته و سرکوب می‌کند؟ و چرا برخی از بخش‌ها در واشنگتن یا لندن یا پاریس این‌را قابل‌قبول می‌دانند؟ گویی که طبیعی است.

هیچ مردمی نباید در چنین شرایطی زندگی کنند. خانهٔ آبا و اجداد من ایتالیا است. کشوری که هیچ منبع طبیعی ندارد، هیچ. اما به دلیل خلاقیت مردمش درآمد سرانه‌ای ۱۰برابر ایران دارد که کشوری است با ثروت و منابع عظیم با فرهنگ غنی و مردمی پر انرژی. چگونه است که تولد در ایران برابر است با زندگی در فقر کامل با کودکانی بی‌آینده؟

همهٔ ما می‌دانیم که چه چیزی باید تغییر کند، اما این تغییر با این شروع می‌شود که بپذیریم آنچه برای خودمان می‌خواهیم و فرزندانمان و ملت‌های اروپا و آمریکای شمالی، برای همهٔ مردمان دیگر یکسان است. آن وقت است که معامله با (رژیم) ایران غیرقابل قبول می‌شود. سازش غیرقابل قبول می‌شود. هیچ سازشی با شر مطلق وجود ندارد و این چیزی است که ما با آن سر و کار داریم

حالا به پاسخ سؤال شما می‌رسیم. گروه‌های مختلفی برای تغییر در تهران مبارزه می‌کنند. من این را درک می‌کنم. برخی نیت خوب دارند، برخی نه. برخی فقط چوب زیر بغل رژیم هستند. اگر موضوع تغییر در تهران را با این باور شروع کنید که می‌توانید حکومت را اصلاح کنید، شما بخشی از این جنبش نیستید، شما بخشی از پاسخ نیستید و صادقانه بگویم، من کاری با شما ندارم. چیزی به اسم اصلاح در تهران وجود ندارد. این آغاز چیزی است که با تغییر همراه می‌شود. ثانیاً نیازی نیست به‌عقب برگردیم، گاهی اوقات بزرگ‌ترین درایت از کوچه و خیابان سرچشمه می‌گیرد و آن بچه‌هایی که در خیابانهای شهرهای ایران فریاد می‌زنند، نه به آخوندها نه به شاه، دقیقاً درست می‌گویند. ما آخوندها را نمی‌خواهیم، اما به‌عقب هم برنمی‌گردیم. این هم پاسخ مسأله نیست.

حالا این ما را به کجا می‌برد؟ خب، شما قبلاً به آن پاسخ داده‌اید، با حضورتان امروز رأی خود را داده‌اید. یک جنبش انقلابی به چه چیزی نیاز دارد؟ ارادهٔ سرسخت، تمرکز باور نکردنی، تمایل به‌پرداخت هر بهایی برای ایجاد تغییر، نیازمند افرادی است که کاملاً به‌یک هدف متعهد هستند. همین الآن سازمان مجاهدین را تعریف کردم. نیازمند منابع است، زیرا زمان می‌برد و پول می‌طلبد، عمق می‌خواهد، به افرادی نیاز دارد که حاضرند با تکیه بر خودشان فداکاری کنند. همین الآن سازمان مجاهدین را تعریف کردم. نیاز به یک رهبری دارد که هر بهایی را بپردازد و چشم‌اندازی برای آینده داشته باشد، نه تنها آنچه را که می‌خواهند از بین ببرند، بلکه آنچه را که می‌خواهند خلق کنند. همین الآن خانم رجوی و برنامهٔ ۱۰ماده‌یی را تعریف کردم. نیاز به‌یک ائتلاف بین‌المللی دارد با مردمی در کف خیابان‌ها. کانون‌های شورشی که اکنون در سراسر ایران وجود دارند و به‌رهبری و هدایت این جنبش کمک می‌کنند. این سازمان مجاهدین خلق است. شما بخشی از این تغییر هستید. در آخر باید بگویم که بیشتر ما قبلاً با هم ملاقات کرده‌ایم و قبلاً به‌شما گفته‌ام که ۴۰سال زمان زیادی است، البته نه از دید تاریخ. در زندگی یک زن یا مرد زمان زیادی است. ولی نه از دید تاریخ. من این داستان را به‌شما گفته‌ام که زمانی که یک نمایندهٔ جوان کنگره بودم، یک منطقه چندملیتی داشتم و در جلسات آنها شرکت می‌کردم. جلسهٔ لهستان آزاد و مجارستان آزاد و دست همه را می‌فشردم و سخنرانی می‌کردم، اما همیشه زیر لب می‌خندیدم و می‌گفتم اینها شوخی می‌کنند؟ من جوان بودم، نمی‌فهمیدم، آنها می‌فهمیدند، من نمی‌فهمیدم. البته که تغییر می‌کند.

آزادی اقتضای اجتناب‌ناپذیر انسان است، مجانی به‌دست نمی‌آید، راحت به‌دست نمی‌آید. سریع به‌دست نمی‌آید، اما به‌دست می‌آید. ما در مسیر درست هستیم، من به‌همان اندازه که به هر چیزی در زندگی‌ام اعتقاد دارم به آن اعتقاد دارم، اما آن آلترناتیو چیست؟ آلترناتیو، شما هستید. آن‌را ساخته‌ایم و فقط باید از خط پایان عبور کنیم، متشکرم.

 

لیندا چاوز مدیر پیشین روابط عمومی کاخ سفید:

من معتقدم که شورای ملی مقاومت ایران مسیر پیش رو را ارائه می‌دهد و برنامهٔ ۱۰ماده‌یی خانم رجوی برنامه‌یی است که به‌اعتقاد من مورد استقبال مردم ایرانقرار خواهد گرفت

از شما ممنونم که مرا دعوت کردید. همیشه موجب خوشوقتی است که به میان دوستان و هم‌پیمانان در این مبارزه بسیار مهم بازگردیم. می‌دانید من سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران را از سال‌ها پیش دنبال کرده‌ام. این به دورهٔ خدمت من در سازمان‌ملل به‌عنوان یک کارشناس مستقل در کمیسیون فرعی حقوق‌بشر ایالات‌متحده برمی‌گردد. اولین بار یک نفر از سازمان مجاهدین به‌من مراجعه کرد و از من خواست قطعنامه‌یی را در محکومیت رژیم ایران حمایت کنم. باید به شما بگویم، وقتی او به‌من مراجعه کرد و آن بسته را به من داد، کمی نگران بودم. این ام.ای.کی، مجاهدین خلق چیست؟ آنها چه کسانی هستند؟ آیا اینها افرادی هستند که من باید با آنها تعامل داشته باشم؟ یقیناً وزارت‌خارجه در آن زمان دغدغه‌ای نداشت که من با آنها تعامل داشته باشم، ولی من یک کارشناس مستقل بودم. بنابراین آن مطالب را بررسی کردم، بررسی کردم که در مورد چه چیزی صحبت می‌کنند. موارد سوءرفتاری را که آنها در مطالب خود توضیح می‌دادند، بررسی کردم، آنچه در آن زمان در ایران می‌گذشت. به عنوان یک آمریکایی، چند سال بیشتر از بحران گروگان‌گیری نگذشته بود و بنا بر این من به‌طور خودکار مشکوک شدم. حال مقداری به جلو برویم، چند سال پیش، فکر کنم سال۲۰۱۲ بود که برای اولین بار برای حضور در برنامه‌یی در پاریس برای شورای ملی مقاومت دعوت شدم. این اولین فرصت من برای دیدار با رهبر این جنبش، مریم رجوی بود. باید به شما بگویم، اولین واکنش من این بود که او چه قدر کاریزماتیک است. او زنی بود که اعتقادات راسخی داشت و به همهٔ چیزهایی اعتقاد داشت که من به آن اعتقاد دارم. این اعتقاد که مردم باید آزاد باشند که رهبران خودشان را انتخاب کنند. اعتقاد به این‌که دین مهم است، اما هر فردی این حق را دارد انتخاب کند که هر طور خودش می‌خواهد باور کند یا اگر نخواست، باور نداشته باشد. آزادی دسترسی به مطبوعات آزاد که در آن به‌واقع بتوانید دریابید در جهان چه می‌گذرد. حقِ داشتن یک قضاییهٔ آزاد، قضاییهٔ مستقل. همهٔ این موارد برای من منطقی بود. از این رو با دیدن شورای ملی مقاومت ایران، با مشاهدهٔ این‌که طی سالیان این جنبش بزرگ، مردم را گردهم می‌آورد، هم در داخل و هم در خارج از ایران، افراد در تبعید و هم‌چنین کسانی که هنوز در ایران زندگی می‌کنند و از داخل با رژیم می‌جنگند، به‌نظر من خانم رجوی جنبشی که او رهبری می‌کند آلترناتیوی را ارائه می‌دهند که من در جایدیگر آن‌را نمی‌بینم. قطعاً آن‌را در «شاه» و خانوادهٔ شاه سابق نمی‌بینم. این را در کسانی که معتقدند امکان سازش با آخوندها وجود دارد نمی‌بینم، کسانی که در هر انتخابات به نوعی به‌دنبال آن رهبر جدید «میانه‌رو» هستند که قرار است همه‌چیز را در ایران تغییر دهد و سپس تنها چیزی که تغییر می‌کند این است که چند نفر از جرثقال‌ها در تهران آویزان شده‌اند.

من آن را در میان کسانی نمی‌بینم که از شورای ملی مقاومت و جنبش آن انتقاد می‌کنند. من آن را در میان مردمی می‌بینم که می‌خواهند شاهد تغییر رژیم باشند. ما الآن از پاییز گذشته شاهد قیام مردم هستیم. آنها قیام می‌کنند نه‌فقط به‌این دلیل که نمی‌توانند نان بخرند یا نمی‌توانند شغلی پیدا کنند و یا امکان آن زندگی‌یی را که می‌خواهند ندارند، بلکه آنها قیام می‌کنند زیرا می‌دانند تا زمانی که هرگز چنین چیزهایی را تا وقتی آخوندها در ایران حاکم هستند نخواهند داشت. پس این همان رهبری است که من انتظار آن را دارم، این همان رهبری است که فکر می‌کنم مردم ایران می‌خواهند. و همان طور که انگلیسی‌ها می‌گویند، هر چیزی باید با تجربهٔ عملی اثبات شود؛ همان زمانی حاصل خواهد شد که مردم ایران بتوانند رهبران خودشان را انتخاب کنند. از بیرون حاصل نخواهد شد، با یک توافق از سوی ایالات‌متحده یا هر گروه دیگری از کشورها محقق نمی‌شود که با آخوندها معامله کنند. در ضمن احتمال تحقق آن بسا کمتر است، اگر که چنین توافقی به مجهز شدن (رژیم) ایران به‌سلاح اتمی ختم شود. در این صورت فقط مردم ایران آسیب نخواهند دید، بلکه همهٔ ما در معرض تهدید و در خطر قریب‌الوقوع خواهیم بود. بنا بر این من معتقدم که شورای ملی مقاومت ایران مسیر پیش رو را ارائه می‌دهد و برنامهٔ ۱۰ماده‌یی خانم رجوی برنامه‌یی است که به اعتقاد من مورد استقبال مردم ایران قرار خواهد گرفت و حال سؤال این است که ما چگونه این فرصت را به‌آنها می‌دهیم؟

می‌دانید، لیندا، شما در مورد برنامهٔ ۱۰ماده‌یی خانم مریم رجوی صحبت کردید و من فکر می‌کنم مهم است آخرین تحول را نیز در مورد ۳۶۰۰نمایندهٔ پارلمان در سراسر جهان بازگو کنیم که به طور علنی از برنامهٔ ۱۰ماده‌یی خانم مریم رجوی حمایت کرده‌اند و این اساساً بیانگر موفقیت در آزمونی است که شما در مورد آن صحبت می‌کردید؛ سناتور توریسلی، از نظر توانایی وادار کردن آن ائتلاف بین‌المللی بر اساس همان اصول دموکراتیکی که همهٔ ما به آن معتقدیم و همهٔ ما در کشورهای خودمان تجربه کرده‌ایم و اشارهٔ شما به‌تغییر رژیم ایران برایم جالب بود و این‌ک ه کاملاً پیامی است که از خیابانهای ایران می‌آید.

 

تونی کلمنت وزیر خزانه‌داری کانادا (۲۰۱۵)، وزیر صنایع (۲۰۱۱):

بسیج دروغ‌پراکنی رژیم نشان‌دهندهٔ اهمیت این جنبش است. اگر آنها آن قدر اهمیت برای شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین قائل نبودند، این حجم از تلاش برای پراکندن اطلاعات نادرست را به‌عمل نمی‌آوردند

از شما سپاسگزارم در ابتدا می‌خواهم بگویم، سرعت تغییراتی که روی ایران تأثیر می‌گذارد، در چند ماه اخیر تنها شتاب گرفته است، نه تنها به واسطهٔ عوامل داخل ایران، بلکه هم‌چنین به واسطهٔ برخی از عوامل ژئوپلیتیکی در خارج از کشور. و البته آنچه از آخرین گردهمایی اینجا به بعد رخ داده، قیام در ایران است؛ یک رویداد بزرگ که با توجه به واکنش خود رژیم نشان می‌دهد که چه قدرتغییر رژیم مهم است؛ مردم برای حقوق خود می‌ایستند، در مقابل آخوندها می‌ایستند. در مقابل تروریسم داخلی می‌ایستند. آنها به عمد افرادی را می‌کشند و دستگیر می‌کنند که فقط آزادی خود را می‌خواهند. بنابراین از زمانی که آن مقاله را نوشتم که البته قبل از همهٔ این وقایع بود، فکر می‌کنم میل به تغییر بیشتر شده است. البته موضوع گفتگوی ما این است که آلترناتیو چیست؟ زیرا رژیم ایران، همان‌طور که در جلسهٔ اول امروز شنیدیم، دوست دارد دیگران باور کنند که واقعاً هیچ آلترناتیوی وجود ندارد که آلترناتیو بد است، یا آلترناتیو به نوعی معیوب است، اما البته که این‌طور نیست. هنگامی‌که در ژانویهٔ گذشته با خانم رجوی کردم، برایم واضح بود که او چه قدر صادق است و ما این برنامه را داریم و قبلاً در اینجا مورد بحث قرار گرفته است، این برنامهٔ ۱۰ماده‌یی که در مجامع مختلف قانون‌گذاری و پارلمان در سراسر جهان ارائه می‌شود.

آلترناتیو واقعی و اصیل وجود دارد که در حال پیشروی است و شما به آن اشاره کردید، که این یک جایگزین دموکراتیک و کثرت‌گراست. آنها یک حکومت مذهبی نمی‌خواهند. آنها یک کشور اتمی نمی‌خواهند. آنها خواهان جدایی دین و دولت هستند و خواهان ارزش‌های دموکراتیک کثرت‌گرا هستند؛ و چه چیزی بیشتر از این می‌توانید از یک اپوزیسیون بخواهید؟ من از شما می‌پرسم. خانم رجوی در این مورد صادق است. البته ما نمی‌توانیم آینده را پیش‌بینی کنیم، اما نقطهٔ بدی برای شروع نیست، آن هم از نقطه‌نظر یک اپوزیسیون سازمان‌یافته که اهداف خود را مشخص کند، زیرساختها را مشخص کند و چنین طرحی داشته بنابراین من این‌را به فال نیک می‌گیرم. من احساس می‌کنم که کمپین دروغ‌پراکنی رژیم نشان‌دهندهٔ اهمیت این جنبش است. اگر آنها آن قدر اهمیت برای شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین قائل نبودند، این حجم از تلاش برای پراکندن اطلاعات نادرست را به‌عمل نمی‌آوردند. بنا بر این ببینید، من یک کانادایی هستم. من می‌توانم بهترین آرزوهایم را به‌شما تقدیم کنم، اما در واقع بر عهدهٔ مردم در کف خیابان‌ها و همهٔ شهرها و شهرستانهای ایران است و سپس همهٔ مردم خارج از کشور که متحد و متمرکز باشند؛ و این قطعاً تغییر را ممکن می‌سازد. من کاملاً اطمینان دارم که این امر باعث تغییر خواهد شد. متشکرم.