کنفرانسهای بینالمللی با شرکت شخصیتهای سیاسی
تحلیلگران، متخصصان و پارلمانترها
درباره رویارویی مقاومت و قیام مردم ایران با دیکتاتوری آخوندی
کنفرانس سیاست آمریکا در قبال ایران
قسمت دوم
سخنرانیهای
سفیر رابرت جوزف معاون پیشین وزیر امور خارجهٔ آمریکا
ژنرال چاک والد جانشین فرمانده نیروهای آمریکا در اروپا (۲۰۰۶)
سفیر میچل ریس مدیر سیاستگذاری وزارتخارجهٔ آمریکا (۲۰۰۵)
سفیر لینکلن بلومفیلد – معاون پیشین وزیر امور خارجهٔ آمریکا
خب، هیچ بحثی دربارهٔ سیاست آمریکا در قبال ایران بدون آنچه شما بهما گفتید کامل نخواهد بود. اجازه بدهید از سفیر جوزف بپرسیم.
سفیر شما مسئول کنترل تسلیحاتی و منع تکثیر و همهٔ موضوعات مربوط بهاتمی بودید، پس مشخص است که تصویری دارید از آنچه که در اولین مذاکرات در سال۲۰۱۱ رخ داد یا در واقع قبل از آن همان زمانی که روحانی و دوستانش بعداً فخرفروشی میکردند که بهمذاکرهکنندگان اروپایی و آمریکایی و هستهیی دروغ گفتهاند. اما میخواهم از شما دعوت کنم از پرونده اتمی فراتر بروید؛ زیرا شما بهواقع کل این سیاست را مطالعه کردهاید. نظراتخود را با ما بهاشتراک بگذارید در مورد اینکه چه مسیری را طی کردیم و آمریکا باید بهپیمودن چه مسیری بیندیشد، بهنحوی که برای افراد معقول باشد، صرفنظر از اینکه با چه حزب سیاسی مرتبط هستند.
سفیر رابرت جوزف – معاون پیشین وزیر امور خارجهٔ آمریکا
لینکلن، بسیار از شما متشکرم. اجازه بدهید همچنین تشکر کنم از سازماندهندگان، از شورای ملی مقاومت ایران و سازمان مجاهدین. همانطور که لینکلن میگوید، سابقهٔ من در زمینهٔ اتمی است، بازدارندگی اتمی، کنترل تسلیحات اتمی و منع تکثیر اتمی. اولین فرصت من برای آشنایی با شورای ملی مقاومت ایران و سازمان مجاهدین، در اوت سال۲۰۰۲ بود. زمانی که در کاخسفید کار میکردم و دستیار رئیسجمهور و مسئول امور مربوط بهتسلیحات کشتار جمعی و منع تکثیر اتمی بودم و بسیار سخت روی (رژیم) ایران و کرهٔ شمالی و سایر چالشهایی که داشتیم کار میکردم. توسط کارکنانم مطلع شدم که یک نفر یک جلسهٔ توجیهی در مورد برنامهٔ اتمی (رژیم) ایران برگزار کرده است و توضیحاتی مورد محتوای آن جلسهٔ توجیهی دریافت کردم و از کارکنانم ۳سؤال پرسیدم. گفتم، اول از همه، این فرد چگونه در مورد برنامهٔ اتمی (رژیم) ایران اطلاعات بیشتری از من دارد؟ دوم: یک گروه «تروریستی» چهکار میکندکه در فاصلهٔ یک بلوکی کاخسفید چنین جلسهٔ توجیهی برگزار میکند؟ و سوم اینکه تلفظ نام خانوادگی این فرد چیست؟ خب، از آن زمان، من چیزهای بسیاری در مورد سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت آموختهام. از فداکاریهای شخصی تکتک افرادی مطلع شدم که با آنها ملاقات و صحبت کردم. اعضایی که برادران و خواهران و مادران و پدرانشان را از دست دادهاند؛ اما این، چیزی از فداکاری و عزم و ارادهشان در فعالیت برای یک ایران آزاد و دموکراتیک کم نکرده است. بهواقع الهامبخش است وقتی با ساکنان در اشرف صحبت میکنید، وقتی با رهبری آنها صحبت میکنید، بهطور مشخص با خانم رجوی بهما یک برنامهٔ ۱۰مادهیی ارائه کرده که چشمانداز آینده را نشان میدهد. با سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت، ما از همان آلترناتیو برای رژیم حاکم برخورداریم. پس اجازه بدهید از همینجا شروع کنم، در رابطه با دیدگاه من نسبت بهسیاست ایالاتمتحده. اما بگذارید ابتدا بگویم که من از مکتب قدیمی هستم. آنچه میگویم برای سرزنش ایالاتمتحده بهخاطر تخلفات بسیار رژیم ایران نیست، از جمله حمایت آن از تروریسم، تجاوزگری در منطقه، دنبالکردن سلاح اتمی و سبعیت در حق مردم جنایتها علیه بشریت که آنها مرتکب شدهاند. تقصیر فقط بر گردن رژیم و آخوندهایی است کهملت بزرگ ایران و خود اسلام را ربودهاند.
حال اجازه بدهید آنچه را که از نظر من یک آلترناتیو برای سیاست ایالاتمتحده است ترسیم کنم و میگذارم شما بهنوعی اینرا با سیاست امروز ایالاتمتحده مقایسه کنید و یا آنرا در مقابلش قرار بدهید. بهنظرم یک سیاست مؤثر امنیت ملی ایالاتمتحده در قبال (رژیم) ایران مبتنی بر پایه ۴پیشنهاد است. این جنبه آکادمیک من است که از اینجا بیرون میزند، پس ببخشید، اما ۴پیشنهاد هست. اولین پیشنهاد این است که برای ۴۴سال، سیاست ایالاتمتحده شکستخورده است. شکستخورده و نتوانسته حمایت (رژیم) ایران از تروریسم بینالمللی را متوقف کنند. رئیس من کاندولیزا رایس از آن بهعنوان بانکدار مرکزی تروریسم بینالمللی یاد میکرد. ما نتوانستیم حمایت (رژیم) ایران را از تجاوزگری در منطقه متوقف کنیم؛
و فکر میکنم بیش از هر چیز، دستکم از نظر من، شکست ما در ترویج و اجرای مداوم اصل حقوقبشر و دموکراسی بوده که هر دولتی دربارهٔ آن صحبت میکند. همهٔ استراتژیهای امنیت ملی را مرور کنید و خواهید دید که یکی از اصول بنیادین سیاست آمریکا ترویج حقوقبشر و دموکراسی است؛ و در مورد ایران این اصل را قربانی کردهایم برای کسب مزایای دیگر و توافقات دیگری که هرگز بهواقع برای ما نتیجهٔ خوبی نداشته،
دومین اصل که من در هر استراتژی ملی در قبال ایران وارد میکنم این است که تا وقتی آخوندها حاکم هستند هرگز برنامهٔ تسلیحات اتمی خود را رها نخواهند کرد. اصلاً آنرا رها نخواهند کرد و پیوسته و پیوسته همین را اثبات کردهاند. بله آنها گاهی مذاکره خواهند کرد؛ اما توافقات ارزش کاغذی را که روی آن نوشته شدهاند ندارند، شاید بههمین دلیل است که بهسمت یک توافق بدون کاغذ در آینده پیش میرویم.
سوم و شنیدیم که سخنرانان دیگر در پنلهای قبلی بهاین موضوع پرداختند: این رژیمی است که نمیتواند اصلاح شود، رژیمی است که قادر نیست، هر چهقدر هم ما بخواهیم میانهرو بشود و رهبران میانهرو آنرا اداره کنند و ما سیاستهایی را دنبال کردهایم که معتقد بودیم میانهروی را تقویت میکند. در یکی از تبلیغات برای قبولاندن برجام، بهرغم این واقعیت که یک توافق تماماً ناقص بود و من در این رابطه در برابر سنا شهادت دادم، اما یکی از تبلیغات برای قبولاندن آن این بود که آخوندها این پول را میگیرند وارد اقتصاد میکنند و این بهسود مردم ایران خواهد بود، منجر بهکثرتگرایی بیشتر میشود. خب ما میدانیم که چه بر سر میلیاردها و میلیاردها دلار آمد. به حمایت از تروریسم اختصاص یافت، بهتجاوزاتمنطقهیی، بهبرنامهٔ اتمی آنها، بهبرنامهٔ موشکی آنها و بهسرکوب مردم ایران اختصاص یافت. این چیزی است که بهنظر من تغییر نخواهد کرد، لذا چهارمین پیشنهاد، این است که بدانیم مردم ایران بالاترین نقطهٔ آسیبپذیری این رژیم هستند. این رژیم با سبعیت و سرکوب مردم را بهتنگ آورده است، آنهم بهمدت ۴دهه. با کشتار جمعی دهها هزار تن از مردم خود این رژیمی است که همانطور که نمیتواند اصلاح شود و تا پایان خودش بهسبعیت ادامه خواهد داد؛ و این همان پایانی است که باید بهآن فکر کنیم. اما این آسیبپذیری از سوی مردم است که در قلب یک استراتژی متفاوت قرار دارد و این استراتژی، حقوقبشر را در اولویت قرار میدهد؛ حقوقبشر و ارتقای دموکراسی را در مرکز سیاست قرار میدهد؛ البته همراه با همهٔ ابزار سیاسی. با ابزار نظامی، با ابزار اقتصادی، با ابزار دیپلماتیک و با ابزار اطلاعاتی؛ استفاده از همهٔ اینها در کنار هم برای مهار رژیم، برای بازدارندگی و برای دفاع علیه رژیم و سرانجام سرنگونکردن رژیم از طریق حمایت مردم ایران.
بگذارید فقط بگویم این رویکرد جایگزین چه چیزی نیست؟ این حمایت از گزینهٔ نظامی توسط ایالاتمتحده یا غرب برای سرنگونی حکومت ایران نیست. تغییر رژیم مانند آنچه در عراق دیدیم نیست، فکر میکنمما از آن درسهای لازم را گرفته باشیم. این تغییر رژیم از درون است، بهرهبری مردم ایران اما با حمایت از خارج و امیدواریم ایالاتمتحده پیشتاز آن حمایتها باشد. من فکر میکنم ما در نقطهیی هستیم که مماشات بیشتر، بهواقع با تعریف اینشتین از جنون مطابقت دارد، یعنی یک چیز را بارها و بارها تجربه کردن و انتظار نتیجهٔ متفاوتی را کشیدن، این بهوضوح محکوم بهشکست است. حال آلترناتیوی که من در مورد آن صحبت میکنم، حمایت از اپوزیسیون است، اپوزیسیون دموکراتیک. این است که اقدام بهمهار و بازدارندگی رژیم از گسترش و موفقیت بیشتر بکنیم، آنهم با ۴پیشنهادی که مطرح کردم. این رژیم باید تحتفشار قرار گیرد. فکر میکنم ما در یک نقطهٔ حساس هستیم، فکر میکنم بهآن لحظهٔ خطیر نزدیک شدهایم و آخرین کاری که باید انجام بدهیم این است که بهرژیم مانند گذشته طناب نجات ندهیم.
منظورم این است که ما باید در مورد تهدید واقعبین باشیم و انگیزههای آنها را درک کنیم و آسیبپذیری آنها را درک کنیم؛ و من گفتم بیشترین آسیبپذیری از جانب مردم ایران و رهبری الهامبخش و دیدگاهی است که فکر میکنم در برنامهٔ ۱۰مادهیی خانم رجوی منعکس شده است.
سفیر لینکلن بلومفیلد – معاون پیشین وزیر امورخارجهٔ آمریکا
قبل از اینکه نوبت را به سفیر ریس بدهم، میخواهم از ژنرال والد سؤال کنم. ما مقداری دربارهٔ «چوب جادو» و مهار کردن شنیدیم. میخواهم از شما بپرسم، وقتی به این همه فعالیتهای شبهنظامی که (رژیم) ایران انجام میدهد نگاه میکنید، نیروهای نیابتی در سراسر خاورمیانه، تسلیحات و مواد منفجرهیی که بهیمن میرود، همهٔ فعالیتهایی که کشتیرانی را در خلیجفارس بهمخاطره میاندازد، سعی میکنند تا حدی عمل کنند که این اقدامات بهآنها منتسب نشود یا همان جنگ خاکستری. ما باید چهکار کنیم چه بهلحاظ فیزیکی و چه در زمینهٔ سیاست، برای مقابله با این تهدید فیزیکی بیثباتسازی از سوی (رژیم) ایران؟
ژنرال چاک والد - جانشین فرمانده نیروهای آمریکا در اروپا (۲۰۰۶)
اول از همه، متشکرم که مرا دعوت کردید متشکرم و خوشحالم که شما سفیر و سایر همتیمیها را اینجا میبینم. شما نمیتوانید در سیاست خارجی آرزو کنید. باید با دنیا آنطور که هست رفتار کنید. در خاورمیانه، بدیهی است که بزرگترین مشکل ما همچنان (رژیم) ایران است و در مورد آن بینهایت صحبت کردهایم. موضوع داشتن یک توافقنامه شفاهی مرا خشمگین میکند. بدبینانه است، جعلی است. راهی است که بگوییم، دیگر نمیخواهم با (رژیم) ایران مشکل داشته باشم. میخواهم از آنجادور شوم، چیزهای دیگری برای نگرانی دارم. از نقطهنظر توافق اتمی، رقتانگیز است. اینکه قرار باشد ما بهنحوی با آنها دست بدهیم، هر چه قرار باشد گفته شود، من نمیدانم. اما همانطور که سفیر جوزف اشاره کرد، آنها بهحد ۸۴درصد خلوص برای توسعهٔ یک سلاح اتمی رسیدهاند و میتواند ظرف چند روز همانطور که گفته شد آنرا برگردانند. من نمیتوانم چیزی بدتر از داشتن سلاح اتمی توسط (رژیم) ایران را تصور کنم. بنابراین، سیاست خارجی مماشات و تسلیم ما در حال حاضر، بهنظر من بهواقع یک ایدهٔ احمقانه است. زیبایی سازمان مجاهدین خلق این است که اگر (رژیم) ایران از حکومت برکنار شود، چه اتفاقی میافتد؟ شما یک نیروی جایگزین دارید، اسم آن سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت است، شما یک گزینهٔ قابلاجرا دارید (کفزدن). بهنظرم باید سیاست خارجی ما باید بر این متمرکز باشد که چگونه مطمئن شویم دولتی که اتحاد، شجاعت و توانایی فوقالعادهیی برای بهسرانجامرساندن امور از خود نشان داده (برقرار میشود). این جلسات کماهمیت نیستند، من بهجلسات بسیاری در سراسر جهان رفتهام و برخی کشورها نتوانستند حتی نصف این اندازه را گردهم بیاورند، چه رسد بهگروهی مانند آنها که در تبعید هستند. اما خبر خوب این است که یک آلترناتیو وجود دارد اگر که رژیمایران برود که امیدوارم اینطور شود؛ . بنابراین ما بهعنوان یک کشور نباید در این مرحله بهنوعی توافق اتمی با (رژیم) ایران تن بدهیم که در واقع (رژیم) ایران را مسلح خواهد کرد. من فقط فکر میکنم یک گزینهٔ قابلاجرا وجود دارد. رژیم ایران ناگزیر خواهد رفت. خبر خوب این است که شما حضور دارید. شما باید مراقب باشید، زیرا (رژیم) ایران وقتی در بنبست قرار بگیرد یا گیر بیفتد که دارند بهاین نقطه میرسند و دارند گیر میافتند، دست بههر کاری خواهد زد؛ و دشوار خواهد بود. ما باید در کنار شما باشیم، امیدوارم باشیم. از آن دفاع خواهیم کرد. فکر میکنم سیاست خارجی ما در حال حاضر ضعیف است و باید بهتر عمل کنیم.
متشکرم.
سفیر لینکلن بلومفیلد – معاون پیشین وزیر امور خارجهٔ آمریکا
حال میچل (ریس)، میخواهم از شما سؤالی را بپرسم که کالین پاول میتوانست از شما بهعنوان مدیر سیاستگذاریاش بپرسد. فرض کنیم رئیسجمهور خواهان یک رویکرد جدید در قبال ایران شده است. این شغل شما بود. نظرتان را بگویید که (چنین سیاستی) چگونه باید باشد.
سفیر میچل ریس – مدیر سیاستگذاری وزارتخارجهٔ آمریکا (۲۰۰۵)
حتماً. متشکرم لینکلن. میخواهم تشکر کنم از اعضای برجستهٔ پنل و برگزار کنندگانبهخاطر دعوت من بهاینجا. خوشحالم که دوباره در کنار شما هستم. فکر میکنم، با دقت که بهصحبتهای همکارانم در این پنل و پنلهای قبلی گوش دادم، فکر میکنم که همهٔ ما میتوانیم بر سر ۳موضوع اساسی توافق داشته باشیم. نهفقط ما بلکه همهٔ حضار و امیدوارم همهٔ کسانی که این برنامه را در سراسر جهان تماشا میکنند.
اولین نکته این است که رژیم حاکم بر ایران یک خطر آشکار و بالفعل است. یک تهدید مداوم است، نهتنها در داخل، بلکه برای ایالاتمتحده و دوستان و متحدان در سراسر جهان. آخرین ارزیابی جهانی حول تهدیدات که جامعهٔ اطلاعات آمریکا در فوریة۲۰۲۳ داده است، خطراتی را که (رژیم) ایران در بر دارد برجسته میکند. آنها همچنان حکومت اصلی حامی تروریسم برای سالهای متوالی هستند. رئیس ام.آی.۵ بهتازگی گفته است که در ۱۸ماه گذشته رژیم ایران تلاش کرده است بهآدمربایی یا قتل ۱۵شهروند انگلیسی یا اشخاصی که در انگلستان زندگی میکنند اقدام کند. ۱۵مورد در یک سال و نیم گذشته. این رژیمی است که آشکارا خطری برای بقیهٔ جهان بهشمار میرود. فکر کنم همهٔ ما در این مورد اتفاقنظر داشته باشیم. نکتهٔ دوم این است که این رژیم نامشروع است. بهوضوح از حمایت مردم برخوردار نیست. ما اینرا هر روز در اعتراضاتشجاعانه تحت رهبری زنان در ایران میبینیم و مردمی که فداکاریهای باور نکردنییی را برای مقابله با این رژیم بهعمل آوردهاند (این رژیم). از اساس نامشروع است. و سومین موضوع مهمی که بهنظرم همه میتوانیم بر سر آن توافق داشته باشیم این است که همانطور که باب توریسلی پیشتر اشاره کرد، (این رژیم) نه میخواهد و نه میتواند تغییر کند. برخی در قلبشان امید بیپایانی دارند که گویا قرار است مدره بشود و تغییر کند و بهمرور زمان معقولتر خواهد شد. اما هیچ نشانهیی وجود ندارد که این درست باشد، اتفاقاً، استدلالی هست که نشان میدهد عکس آن دارد رخ میدهد. سرکوب را افزایش میدهد، چون شکنندهتر شده و حمایت داخلیاش از بین میرود. لذا فکر میکنم اینها حقایق اساسی هستند که همهٔ ما میتوانیم بر سر آن اتفاقنظر داشته باشیم. بهدنبال آن، میرسیم بهسؤال کلیدی در سیاست و من فکر میکنم آن سؤال کلیدی این است: ما چهکاری میتوانیم برای سرعتبخشیدن بهروند پایان این رژیم بکنیم؟ چهکاری میتوانیم بکنیم برای سرعتبخشیدن بهروند پایان این رژیم؟ و بهنظرم ما میتوانیم چندین کار انجام بدهیم. برخی را داریم انجام میدهیم، شاید نه بهشکل کاملاً مؤثری که توانش را داریم. برخی دیگر، شاید مقداری جدید باشند. پس اجازه بدهید فهرستی از کارهاییرا بخوانم که میتوانیم انجام بدهیم.
با لینکلن (بلومفیلد) پیشتر صحبت میکردیم که باید نقض حقوقبشر و پرونده وحشتناک حقوقبشر این رژیم را افشا کرد. دولتها میتوانند این کار را انجام بدهند، نمایندگان پارلمان هم میتوانند و کمیسیون حقوقبشر سازمانملل باید این کار را بکند، نهفقط عفو بینالملل، همه باید ماهیت واقعی این رژیم سرکوبگر را بدانند. این دوباره بهصحبت باب جوزف برمیگردد در مورد ارزشها. ارزشهای مشترک ما، کرامت انسانی است، این رژیم اهمیتی بهآن نمیدهد و ما باید آنرا افشا کنیم.
دومین کاری که میتوانیم انجام بدهیم افشای فساد آخوندها و سپاه پاسداران و بسیج است. همهٔ آنها میلیونها دلار را از مردم ایران گرفتهاند و بهحسابهای بانکی خارجی واریز کردهاند. برای ما بهخوبی روشن است که چه کسی این کار را کرده و به کجا واریز شده. بیایید آنها را افشا کنیم و این اطلاعات را در اختیار مردم ایران بگذاریم.
اقدام سوم افزایش تحریمها است. مشخص است تحریمها توان سرنگونی رژیم را ندارد، اما بهمیزانی برایشان مشکل ایجاد میکنند. همانطور که استیو مککیب قبلاً گفت، اگر قرارست (تحریمها) منقضی شوند، باید تمدید و تقویت شوند.
کار دیگری که باید بکنیم این است که حجم اخبار قابلدسترس در ایران را افزایش بدهیم.
ادامه میدهم: چهکار میتوان کرد برای تسریع روند پایان این رژیم؟ باید بگویم که در رأس آن، حمایت از اپوزیسیون بهطور خاص شورای ملی مقاومت ایران و سازمان مجاهدین است.
کارهای بیشتری هست که همهٔ ما میتوانیم برای حمایت از آنها انجام بدهیم. دولتهای ما کارهای بسیار بیشتری میتوانند بکنند. این امر همراه با همهٔ آن اقدامات دیگر، بهنظرم بهترین و همهجانبهترین رویکرد ممکن برای پایان دادن بهحکومت استبداد در تهران و استقبال از یک دموکراسی جدید برای مردم ایران است. متشکرم.