اشغال ایران در جنگ جهانی دوم توسط متفقین فرار و فروپاشی ارتش سرکوبگر رضا شاه طی ۳ساعت - سوم شهریور ۱۳۲۰
مسعود رجوی ـ ۱۳۷۴
روزی که متفقین بهایران حمله کردند
رضا شاه بهشدت روحیه خودش را باخته بود
ندامت میکرد، عجز و لابه میکرد، گریه میکرد
میرفت خانه فروغی نخستوزیر سابق و لاحق
که با سفارت انگلیس یک طوری پا در میانی کند که انگلیسیها او را ببخشند
همه آه و ناله و گریهاش هم این بود که از انگلیسیها میخواست
حالا که من را میفرستید پس بگذارید پسرم ولیعهد باشد
عاقبت اعلیحضرت همایونی وقتیکه یک صدبار اظهار ندامت فرمود
انگلیسیها که میدانستند سلطنت بهتر است برای ایران، قبول کردند
قبل از سوم شهریور ۱۳۲۰ برای اینکه برنوهای ارتش سلاحها سالم بمونه خرج کمتر بشه مثلا هر سربازی که برنوش خش میافتاد یا یک ماه زندانش میکردند یا دست کم ۵۰ ضربه شلاق. ولی روزی که متفقین ریختن از آنجایی که رضا شاه خودش بهشدت روحیهاش را باخته بود ندامت میکرد عجز و لابه میکرد گریه میکرد بلند شد میرفت خونه فروغی نخستوزیر سابق و لاحق که با سفارت انگلیس یکطوری پا در میانی کنه که انگلیسها ببخشندش. بعد دستور داد سلاحها را میخواست به متفقین ثابت کنه که کوتاه آمده توی تهران سلاحها را توی جوی ریختند. لشکر یک و دو مقیم تهران تو جوی میریختند و کسی هم جمع نمیکرد تمام کاری که متفقین کردند میگن متفقین.
متفقین انگلیسها از طریق کرمانشاه جادهیی که شما فروغ رفتید وارد شدند و در این گردنه پاتاق یک درگیری مختصری داشتند یکی دو تا کشتی کوچک شلیک کرد از جنوب، روسها آمدند در قزوین اردو زدند هواپیماهای آمریکایی آمده بود تهران چرخید هواپیمای کوچولو در فیلمهای جنگ جهانی دوم میبینید. بمبهایی که شاید ۱۰۰ کیلو هم نمیشد چند تا انداختن چند عدد یعنی ۱۰ تا هم نشد تو امیرآباد تهران و رژیم فرو ریخت. این وضعیت رضا شاه بود. همه آه و ناله و گریهاش هم بهخاطر این بود که حالا که منو میفرستید اول که میخواست خودش باشه پس بزارید پسرم ولیعهد باشه.
عاقبت متفقین این را پذیرفتند. آمریکاییها نمیخواستند بپذیرند میخواستند جمهوری کنند انگلیسیها که وارد به امور ایران بودند، گفتند آقا برای اینها سلطنت بهتره. بچه شاه را هم تا ۴۰ - ۵۰ روز جواب نداد سفارت انگلیس. همین رفیقاش فردوست را میفرستاد به سفارت انگلیس. انگلیسیها طاقچه بالا گذاشته بودند. از آنجاییکه همه پیشخدمتهای دربار عوامل خود انگلیس بودند مثل همیشه گزارشاتش را برایش رو میکردند. یکی از این گزارشها اینه:
۱- چرا رادیو برلن گوش دادی این بدبخت شاه رادیو نمیتونست گوش بده، رادیو فارسی برلن را چرا گوش دادی این پیشخدمتهای دربار این چیزا براش میآوردند.
۲-یک نقشه پشت سرت هست که روش پیشروی ارتش هیتلر تعقیب شده چرا.
عاقبت اعلیحضرت همایونی وقتیکه یکصدبار از گوش دادن رادیو برلن و آن نقشه (این سقف جرایمش بود) اظهار ندامت فرمود انگلیسها که میدانستند سلطنت بهتره برای ایران قبول کرد.
در هیچ بحران جدی چون خود رضا شاه را هم با اون قد و قواره و قیافه خودشون آوردند.
ژنرال آیرون ساید آمد این افسر قزاق سید ضیا طباطبایی بود. کودتای سوم اسفند- سوم اوت را کرد بعد سید ضیا را از نظر سیاسی اضدادش مات کرد سوم اسفند ۱۲۹۹ و دولت سیدضیا که کنار رفت.
تدریجا این افسر قزاق که فرمانده لشکر قزاق بود خودش وارد معامله شد با انگلیسها و دست آخر پذیرفتند. هنر جالبی هم البته داشت هنر سرکوب افراد فاقد سلاح. خوب شاهی بود بعد هم بسیار پول و اموال جمع میکرد همه این املاک پهلوی که میبینید بهزور گرفته. این روحیه اینها بود حتی آن شاپور علیرضا که بود یکروز که شنیده بود هواپیمای متفقین مییاد پیشنهادش این بود هم خودش و هم برادرش محمدرضا شاه که بلند شو بریم سفارت انگلیس پناهنده بشیم. حالا تو قلب تهران نشستند. اصلاً بمبهای آنزمان هواپیمای آنزمان اصلاً چیزی نیست. در سال ۱۳۳۲ هم شاه جیم شد به بغداد اول و بعد رفت ایتالیا. بعد از کودتا وارد شد.
استعفای بلادرنگ رضاخان و تبعید به جزیره موریس
انتقال سلطنت به پسرش محمدرضا با واسطگی فروغی
نخستوزیر بعد از اشغال ایران و عامل کهنهکار انگلستان
در مانور نظامی در اطراف همدان یک سال قبل از اشغال ایران
رضاشاه از ژنرال فرانسوی پرسید ارتش ایران در مقابل ارتشهای بیگانه چقدر مقاومت خواهد کرد؟
ژنرال فرانسوی که خود در جنگ جهانی اول شرکت داشت و برآورد خوبی از ارتشهای اروپایی داشت
پاسخ داد: دو ساعت!
هنگامی که اطرافیان به او تذکر دادند که این چه پاسخی بود که به اعلیحضرت دادی؟
ژنرال فرانسوی با خونسردی پاسخ داد: این دو ساعت راهم برای دلخوشی شاهتان گفتم
وگرنه پاسخ درست هیچ است!
رضا خان مجلس شورای ملی را طویله خطاب میکرد
و هر کس را که میخواست مورد تفقد و عنایت قرار دهد
دستور میداد او را هم وارد طویله نمایند!
دفاعیات مصدق بزرگ
در بیدادگاه نظامی شاه
اگر امروز با ملت قهرمان ایران حرف میزنم و حقایق تلخ و تأسف آوری از جریان روز را در معرض قضاوت او میگذارم برای این است که غیر از او کسی مالک و صاحب این خانه نیست.
مصدق از اینکه به دست عمال مزدور شاه و به جرم سازشناپذیری در برابر خواستههای استعمار به محاکمه کشیده شده بود افتخار میکرد و در بیدادگاه نظامی با قاطعیت میگفت:
تنها گناه من و گناه برزگ من و بسیار بزرگ من این است که صنعت نفت ایران را ملی کردهام بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراتوری جهان را از این مملکت برچیدهام و پنجه در پنجه مخوفترین سازمانهای استعماری و جاسوسی بینالمللی درافکنده ام
جمال عبدالناصر
رئیسجمهور مصر و قهرمان ملی عرب
فاتح کانال سوئز در جنگ با فرانسه و انگلیس در ۱۹۵۶
ترانهٔ آیتالله بیبیسی، بیبیسی
روباهِ توی پوستِ ژورنالیسته
امداد غیبی ولیفقیهه...
ادعا: معتبر، حرفهیی، بیطرف!
اما به شعبهٔ سپاه شبیهه
مید این (made in) ارتجاع و استعمار
رمالِ حوزهٔ دغلبازیه
دشمنِ پابرهنههای عاصی و
خصمِ همیشهٔ براندازیه
بدجوری تو پاچهخاری، حریصی!
دست خونیِ جلاد و میلیسی
چه فرقی هست بین تو و رئیسی؟!
یه فنت امامجمعه تو انگلیسی