مقاومت حماسی زندانیان سیاسی کشورمان در روزها و ماههای اخیر از دید کمتر کسی پنهان مانده است. این مقاومت و پایداری در شرایط دشوار به رغم آن است که این حکومت در اولین گام نمایش خصلت ضد بشری خود از سی سال قبل تا کنون همواره با شنیع ترین شیوه ها به " تواب سازی" پرداخته و می پردازد.
سابقه این عمل شنیع به اندازه عمر رژیم است که در مسیر انسان خوری و جویدن مقام انسان همواره خواسته و می خواهد تا قربانیان خود را له کرده و از آنها چیزی جز یک مجموعه در هم ریخته بی هویت باقی نگذارد. بازجویان و عاملان و دستوردهندگان شکنجه در رژیم در هر مقام و موضع دولتی که باشند و یا سابقا در اختیار داشته اند از "حق تعزیر" و "انابه" دفاع کرده و می کنند. تا اینجای قضیه بحث تازه ای نیست.
پاشنه در و دروازه این رژیم روی اعدام و سرکوب میچرخد. اما آنچه در ماههای اخیر جلب نظر می کند دو پدیده است. اول گسترش بی سابقه فشار به زندانیان سیاسی و وابستگان ایشان و دوم شکست مفتضحانه رژیم در درهم شکستن زندانیان سیاسی.
در فردای اعدام جنایتکارانه پنج تن از این عزیزان مردم ومیهن، نامه تکان دهنده از قهرمان دیگری ( سعید ماسوری) انتشار یافت که بر سر سپردگی او و همبندان دلیرش به آرمان آزادیخواهی مبارزات ملت تأکید داشت و آمادگی بودن نفر ششم را با صلابت و بی هیچ شک و شبهه، اعلام می کرد. خبر اعتصاب غذاهای متعدد و طولانی از هر زندان و بازداشتگاه می رسد.
زندانی سیاسی صالح کهندل از " قعر زندان جهنمی رجایی شهر فریاد" می زند و از "فاجعه غیر قابل تصور انسانی" می نویسد و سؤال می کند" آیا رژیم بدون این زندانها مخوف امکان بقا دارد؟"
شهادتنامه صالح کهندل کیفر خواست فرزندان در بند ملت ایران است.
از سوی دیگر زندانیان سیاسی در زیر تیغ آخته جلادان از نان روزانه خود می گذرند و در همیاری با سیمای آزادی شرکت می کنند. ارژنگ داودی در چهلمین روز اعتصاب غذا، "قطره قطره آب می شود" اما جلادان خامنه ای با آبروریزی بسیار فقط توانستند بعد از آزار و شکنجه بسیار یک نفر را به عنوان سکینه آشتیانی در مقابل دوربین قرار بدهند و خشم و نفرت جامعه بین المللی را موجب شوند.
اما سؤال این است که واقعا چرا؟ چرا اقدامات ضد بشری که شنیدن توصیف آن بر پیشانی عرق سرد می نشاند، کاربرد و تیزی اش را از دست داده و به ضد هدف تعیین شده از قبل عمل می کند؟
شجاعت و ویژگیهای مثبت فردی تک تک این زندانیان، نمی تواند گستردگی و عمق و صلابت این پدیده را توضیح داد.
علت این است که این پایداری و سنت مقاومت یکشبه و خلق الساعه نیست. اشعه های مختلف و الوان متفاوت این نور بزرگ حکایت از خواستی بس ریشه دار و عمیق در سراسر میهن و نزد اکثریت بلامنازع و بزرگ مردم این کشور برای تغییر عمیق دارد.
مردمی که در این سی سال از فدای هزاران هزار جاودانه فروغ دریغ نکرده اند. مردمی که خواست غائی ونهائی شان برای در هم پیچیدن بساط آخوندهای جنایتکار در قامت رشید و ستبر مقاومت سازمان یافته، در صفوف مستحکم ارتش آزادیبخش ملی ایران، در سیمای بدیل مردمی و دموکراتیک یعنی شورای ملی مقاومت و در گفتار و کردار نیک رهبری مدبر تجلی یافته که با تحمل سخت ترین شرایط متصور در تاریخ سیاسی معاصر، پادزهر ایدئولوژیک، سیاسی و اجتماعی ایلغار خمینی را ارائه کرده است. مقاومتی که اگر امدادهای غیبی از شش جهت به داد ملایان نمی رسید تا به حال چندین بار شر ایشان را از سر تاریخ و مردم ایران کوتاه کرده بود و به رغم تمامی جنایتها و کارشکنی ها در مسیر استقلال و آزادی ایران همچنان تنها هماورد واقعی و نهایی رژیم است. ترکیب جادویی تاریخ که بالاییها نتوانند و پائینی ها نخواهند در حال وقوع در ایران است. اکسیر حیات بخش مقاومت در ذره ذره اندام ایران نفوذ کرده است. دوران دژخیمان به سر آمده است. این پیام زندانیان قهرمان سیاسی ماست. بدین پیام دل بسپاریم.
مهدی سید محمدی