آموزش برای نسل جوان (۴۲)
تحریم انتخابات رژیم خمینی از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰
رژیم خمینی نه امکان اصلاحات دارد و نه راهحل انتخاباتی
تمام جنگ و کشتارها و تمامی این فتنه و فسادها
برای خلاصی از ”رأی و انتخاب“ آزادانهٔ ملت بوده و میباشد
نشریه مجاهد ۶ بهمن ۱۳۶۲
شرط مقدم نمایندگی در مجلس این رژیم
اعلان مکرر و مستمر سرسپردگی به ”سر مار“ است
که همانا پذیرش ”رهبری امام خمینی“
و قبول چارچوب قانونی ”ولایت فقیه“
بوده و هست و خواهد بود!
همگان شاهد بودیم که از روز تحمیل حجاب اجباری گرفته
تا نحوهٔ رأیگیری برای رفراندوم جمهوری اسلامی
تا سر هم بندی کردن مجلس خبرگان
و تدوین و تصویب قانون اساسی ولایت فقیه
تا نحوهٔ برخورد با مسأله کردستان
تا نحوهٔ برگزاری انتخابات مجلس کنونی
تا چماقداران و تعزیرات و تیربارانهای مستمر
تا شعار صدور ارتجاع، تا انقلاب بهاصطلاح فرهنگی
تا به تاراج دادن منابع ملی و دهها و صدها نمونهٔ دیگر
رژیم خمینی در تمامیت خود هیچ امکان و استعدادی
برای حرکت در مسیر حاکمیت ملی و آزادی و استقلال و پیشرفت ملی
را نداشته و ندارد
بهعنوان مسئول شورای ملی مقاومت
و از جانب مجاهدین خلق ایران تأکید میکنم
کلیهٴ کاندیداها و وکلای این مجلس نامشروع و ضدمردمی
بهخاطر نادیده گرفتن و پشت پا زدن به اساسیترین حق ملت
که همانا حق حاکمیت ملی و مردمی است
شریک جرمهای خمینی بر ضد آزادی و استقلال میهن
و بر ضد مقاومت خونبار تمام مردم ایران هستند
مدتی است که دشمن سفاک و خون آشام؛ از ”انتخابات“ مجلس بهاصطلاح شورای اسلامی دم میزند. به این ترتیب سردمداران رژیم سرکوبگر خمینی که یکدم بدون کشتار و اختناق نمیتوانند بر سریر قدرت دوام بیاورند و هرگز بدون لگدمال کردن ”حق انتخاب عمومی و حاکمیت ملی“ در زیر ُسم ستوران دیکتاتوری ”ولایت فقیه“؛ قادر به ادامهٔ حیات سیاسی نبوده و نخواهند بود، یک به یک به صحنه میآیند و مزورانه قربانیان ستم و سرکوب، یعنی عموم مردم ایران را به ”حضور در صحنه“ انتصابات نامشروع خود فرا میخوانند تا شاید بدینوسیله چنگالهای خونریز خود را باز هم بیشتر و بیشتر در گلوی خلق فرو ببرند و از این طریق چند صباحی بر طول حکومت خود بیفزایند.
چنین است که خمینی شخصاً میگوید: ”اگر در مجلس آینده یک قدم عقبنشینی کنیم، در آینده نزدیک ما را کنار خواهند گذاشت“ و خامنهای میافزاید: " در دومین دورهٔ انتخابات مجلس، آراء بیشتری به صندوقها ریخته خواهد شد. ”رفسنجانی نیز پیشاپیش آنچنانکه گوئیا هماکنون هیچ خفقان و اختناقی در کار نیست، گفته بود: ”... اگر این انقلاب یک روزی نیاز به خفقان پیدا کرد، خفقان پیش میآوریم... “ همچنین قاضیالقضات کنونی رژیم، موسوی اردبیلی پس از تصریح بر اینکه:“ استقرار و ثبات نظام ما در گرو داشتن نیروهای مسلح“ است، میگوید؛ در این انتخابات ”آزادی اسلامی هست (ولی) دموکراسی آمریکائی. (نیست).. “ .
شاید برای تضمین همین گونه آزادی مورد نظر خمینی و ایادی اوست که دوایر و هیئتهای مخصوصی برای بررسی وضعیت نامزدهای انتخاباتی چه در تهران و چه در قم تشکیل شده تا نامزدهای مورد نظر خمینی، پس از عبور از مجاری تصفیه کنندهٔ متعدد، از تمامی صلاحیتهای ارتجاعی برخوردار باشند. مطابق اطلاعات موثق، حتی در مورد نمایندگان ”خط امام“ مجلس فعلی؛ که احتمال نامزدی آنها در انتخابات آینده میرود، خط به خط و نکته به نکته اظهارات آنان در دوره کنونی، در هیأت ویژهیی که از آخوندهای قم تشکیل شده، تحت بررسی است. گذشته از این، ولو اینکه یک در هزار نیز اشتباهی رخ دهد و آدمی که واجد همهٔ صلاحیتهای ارتجاعی و ضدمردمی نیست، پس از عبور از مجاری متعدد تصفیه، به مجلس راه یابد؛ باز هم جای نگرانی نیست! زیرا خمینی مشخصاً تصریح نمود که:“ اگر عدهیی جمع شدند و افرادی نالایق را انتخاب کردند... اگر مردم هم متوجه نشدند، مجلس آنها را قبول نکند“ .
جالب توجه است که داعیهٔ ”انتخابات“ و آن هم ”انتخابات آزاد“! از جانب رژیمی صورت میگیرد که امام دجال آن به کرات اعلام کرده است که در قبال حکم شخص خود، تمامی آراء ملت را نیز به هیچ نمیگیرد. همین خمینی که در حضیض قدرت طلبی، با زیر پا گذاشتن آشکار هر قول و قرار و با ”بیمعنی“ دانستن و بهقول خودش ”عدول“ از هر اصل و ضابطهٔ استوار سیاسی و قانونی و اخلاقی و مذهبی، به خود میبالد که:“ ممکن است من دیروز حرفی را زده باشم و امروز حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنی ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی را زدهام باید روی همان حرف باقی بمانم. . “ .
اما همزمان با اوجگیری داعیهٔ ”انتخابات“؛ از یکسو بار دیگر آتش مرگبار جوخههای اعدام بالا میگیرد و حاکم شرع خمینی (محمدی گیلانی) پیوسته در زندان اوین یادآوری میکند که حضرت امام خمینی فتوای شکنجه تا مرگ (ضرب حتی الموت) و حتی سوزانیدن (حرق) منافقین را نیز دادهاند! و از سوی دیگر به فرمودهٔ دژخیم بزرگ جماران“ تنور جنگ“ را هم باید هر چه داغتر و داغتر کرد.
شگفتا که در همین بحبوحه و در موقعیتی که اعتراف به ”گرانی سرسامآور“ به یکی از اقرارهای دائمی سردمداران رژیم و بهخصوص شخص خمینی ”امید مستضعفان جهان“! تبدیل شده است، برای نخستین بار در مجلس دست نشاندهٔ خمینی، اعلام میشود که“ از بعد از انقلاب تاکنون، دولت ۶۰۰ میلیارد تومان به جیب بخش خصوصی ریخته است“ . البته این رقم نجومی و سرسام آور، که بههیچوجه تمامی دزدیها و چپاول باند خمینی در بازار ایران را در بر نمیگیرد؛ رقمی است که به نسبت بودجه و سطح زندگی مردم ایران، در تاریخ تمامی چپاولها و دزدیهای جهان، بیسابقه است.
هم میهنان،
مردم داغدار سراسر ایران؛
دزدی و چپاول، شکنجه و اعدام و خونریزی، جنگافروزی و اتلاف سرمایههای انسانی و طبیعی کشور؛ البته بسیار زشت و فجیع است. بهخصوص اگر آمیخته با خیانت به امید و اعتماد میلیونها مردمی باشد که فراراه به قدرت رسیدن خمینی فرش خون و صمیمیت گسترده. اما از این زشتتر و بسیار زنندهتر و فجیعتر وقتی است که ستمگر غاصب، تودهٔ مردم را با فشار و اجبار به شرکت در مراسم یا تشریفات و انتخاباتی فرا میخواند که مفهوم آن در نخستین قدم و قبل از هر چیز، تأیید آن چارچوب و نظام و رژیمی است که در حیطهٔ آن نظام، به جنایات و جرایم مختلف خود دست یازیده است و این بزرگترین توهین در حق یک ملت و یک انقلاب و یک تاریخ است. چرا که بدین وسیله ”اعتبار وجود“ ستمزده نیز به زیر علامت سؤال میرود.
آری، این منتهای طغیان و گستاخی خمینی است؛ ملتی را میکشد و در بدر و آواره میسازد، رشیدترین فرزندان مبارز و مجاهد آنرا هزار هزار به جوخههای اعدام و اتاق های شکنجه میسپارد، هر روز قبرستان نوی بپا میکند و پیوسته هزاران هزار دیگر را به مسلخ جنگی که جز او و رژیمش هیچکس دیگر، خواستار ادامهٔ آن نیست، میفرستد و آنگاه با دجالیت تمام از قربانیان ستم و سلطهٔ نامشروع خود، ”حضور در صحنه“ و تأیید انتصابات فرمایشی را طلب میکند. انتخاباتی که جز در خدمت دوام رژیمش و جز بر ضداین خلق و این میهن، نیست. گوئیا بزعم او، مردم ایران رعایایی هستند که بایستی همچون گوسفندان سر بزیر و آرام با پای خود به ”مذبح“ بروند و آنگاه چه قبل و چه بعد از سر بریده شدن، به حمد و ستایش جلاد اصلی خود در جماران نیز بپردازند.
البته داستان انتخابات فرمایشی خمینی به همین جا خاتمه نمییابد. او بر آنست تا همچون انتخابات پر تقلب و نیرنگ مجلس حاضر، گروهی از ایادی خود، یعنی ”عصاره“ ای از ”رذائل“ موجود در جامعه را دست چین نموده و آنگاه ایشان را بهقول خودش بهعنوان ”عصارهٔ فضائل“ و ”خبره“ گی ملت به تماشا بگذارد. تا بعداً در همهٔ جرایم ضد ملی و ضدمردمی به یاری او برخیزند و یا دست کم برای نظام تبهکار و خونریز او پشتوانهٔ پارلمانی و مشروعیت قانونی درست کنند. بگذریم که مصوبات اینان، تازه باید به توشیح شورای نگهبان خمینی نیز برسد تا مبادا دست از پا خطا نموده و سر سوزنی از منویات او عدول کنند. با اینهمه ارزش پوشش پارلمانی و روکش قانونی مزبور برای خمینی، آنقدر بوده و هست تا بهخاطر پردهپوشی سرکوب عریان و بیواسطه و بهخاطر مخفی کردن چهرهٔ کریه ماورای ارتجاعی خود و رژیمش و بهخاطر پرهیز از آشکار شدن انزوای کامل اجتماعی و سیاسیاش، از تخته کردن درب مجلس اجتناب کند. اگر چه هر آنگاه که همین نمایندگان نیز کمترین مخالفتی ابراز کنند، فیالفور به میدان میآید و با ارعاب و تهدید و نیز گاه با گریه و تحمیق، حضرات را بر جای خود مینشاند. بهنحوی که حتی سؤالاتشان را نیز از وزرای دولت پس میگیرند و با ارسال پیامها و تلگرافات متعدد، سر تأیید میجنبانند و به ”امام امت“، ”احسنت“ و ”بله قربان“ میگویند. کما اینکه وقتی خمینی در ابتدای همین دورهٔ فعلی مجلس، دقیقاً برخلاف تصریحاًت مکرر قانون اساسی خودش، با یک اشاره حتی اسم مجلس شورای ملی را به شورای بهاصطلاح اسلامی تغییر داد؛ تقریباً جز معدودی مخالفت جزیی آب از آب تکان نخورد و آنچه باید“ بفرموده“ انجام میشد، فیالفور بهوقوع پیوست.
پس اگر خمینی امروز وکلای مزدور مجلس خود را مرخص نمیکند و با اعلام انحلال مجلس، محل آنرا مانند بسیاری دیگر از ابنیهٔ حکومتی (از جمله ساختمان مجلس شورای ملی در بهارستان) به زندان و شکنجهگاه و یا پاسدارخانه و یا استراحتگاه گشتیهای مختلف تبدیل نمینماید؛ صرفاً به این خاطر است که بر اساس جبر زمان، دارالخلافهٔ او به فراش خانههایی از این قبیل نیز نیازمند است تا برای آدم کشیها، بحران سازیها و جنگافروزیها و دزدیهای دار و دستهٔ او، قبای قانونی و کلاه شرعی - آن هم از نوع پارلمانیاش- بدوزند و نظام خمینی را در تمامیتش (همراه با همهٔ عساکر و جلادان و میرآخوران و داروغهها و فراشان رنگارنگ دیگر) موجه و مشروع جلوه بدهند. والا خمینی و میرغضبان او یعنی دادستانها و حکام نامشروع شرع خودش، بالمآل زودتر سرنگون خواهند شد.
علیهذا ارزش این پوشش پارلمانی برای خمینی آنقدر هست که حتی بعضاً عناصری را در آن بپذیرد که گهگاه ”غُر“ هایی نیز میزنند. بهخصوص عناصری که چه در گذشته و چه در حال حاضر، جز در زیر عبای خمینی، در هفت آسمان انقلاب ایران نیز هیچ ستارهای نداشته و لذا در سودای قدرت، راهی جز تأیید مشروعیت کل نظام، در عین ”نک و نال“ های گاه بگاه و در پیش گرفتن سیاست ”گرفتن از کمر مار“ نیافتهاند. اما خمینی همینها را نیز بیقید و شرط به مجلس خود راه نداد. یعنی شرط مقدم برخورداری از مزایای آینده و حال سیاست ”گرفتن از کمر مار“؛ اعلان مکرر و مستمر سر سپردگی به ”سر مار“ میباشد که همانا پذیرش ”رهبری امام خمینی“ و قبول چارچوب قانونی“ ولایت فقیه“ بوده و هست و خواهد بود!
و چنین بود که چهار سال پیش در نخستین دورهٔ انتخابات مجلس؛ اگر چه نه موج سرکوب و تیربارانهای کنونی و نه مقاومت مسلحانهٔ سراسری، هیچیک در کار نبود و خمینی هنوز نتوانسته بود استبداد مطلقهٔ خود را برقرار سازد؛ با این همه باز هم تقلبات انتخاباتی گستردهیی مرتکب گردید. بهنحوی که عموم شخصیتها و اعضای کنونی شورای ملی مقاومت، ابطال انتخابات آن دوره را در بسیاری از نقاط کشور خواستار شده و مجلس مزبور را در کلیت خود، عاری از خصلت نمایندگی واقعی ملت شمردند.
خمینی همچنین تعداد انگشتشماری از نمایندگان مجلس را که حاضر به تسلیم در قبال دیکتاتوری نبودند، به بهانههای مختلف معزول شناخت. بهنحوی که از آن پس حتی یک نفر مخالف جدی نیز در مجلس باقی نماند. حتی یکنفر. حال آن که بهخصوص از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بهاینسو، جوخههای اعدام و زیرزمینهای شکنجه در سراسر کشور و در تمامی شبانهروز به کار مشغول بودهاند و حتی یک قطره از آزادیهایی که مردم ایران بهخاطر برخورداری از آنها انقلاب نمودند در هیچ کجای کشور یافت نشده و هیچ قلم و زبانی به آزادی سخن نگفته است... اما حتی در یک مورد نیز هیچیک از نمایندگان مجلس نامشروع و ضدمردمی کنونی، تمامیت رژیم و بهویژه رهبریت و ولایت خمینی را به زیر علامت سؤال نکشیدهاند. چرا که اگر حداقل اصالت و میهنپرستی و مردمگرایی و آزادیخواهی را میداشتند؛ اصولاً تا به امروز در چنین مجلسی باقی نمانده و بدینوسیله رژیم ضد ملی و ضدمردمی خمینی را بهزعم خود قانونی و مشروع جلوه نمیدادند.
حال این شرح کوتاهی بود پیرامون مجلس دست نشاندهٔ فعلی. مجلسی که انتخابات آن در شرایطی صورت گرفت که بهطور نسبی آزادیهایی وجود داشت. اما با قاطعیت میتوان گفت که این مجلس در تمامیت خود در یککلام جز ابزار توجیه (قانونی) دیکتاتوری و سرکوب نبوده و اضافه بر این، حتی یک قدم ناچیز در دفاع از حقوق ملت نیز بر نداشته است. به عبارت دیگر این مجلس نه فقط در دفاع از صلح و آزادی. بلکه در سایر زمینههای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی نیز هیچ خیری بهحال ملت نداشته، بلکه به عکس تنها سیاستهای ضد ملی و ضدمردمی خمینی را صحه گذاشته است. مجلسی که پیشاپیش دانشگاهها و مدارس عالی کشور و بسیاری قلمها و زبانها و مراکز نیروهای ملی و مردمی و انقلابی را، در آستانهٔ تأسیس آن، قربانی نمودند. مجلسی که دمار از روزگار زن و مرد و کارگر و دهقان و حاشیهنشینان شهرهای ایران در آورد، با سلام و صلوات و تکبیر به استقبال از سرکوب آزادیها و انکار حقوق قضایی آحاد و اقشار مختلف مردم و سرکوب ملیتها و اقلیتهای مذهبی مختلف شتافت، قرارداد کذایی مربوط به گروگانگیری را صحه گذاشت، صدها میلیارد تومان به تنور جنگ فرو ریخت و صدها میلیارد دیگر (مستقیم و غیرمستقیم) به کیسه ایادی خمینی و بخش خصوصی او در بازار سرازیر کرد، به شکنجه و لایحهٔ ضدانسانی قصاص رسمیت بخشید، بسا قوانین ضدکارگری گذراند؛ و تا توانست چشم خود را بر مالیاتها و عوارض مضاعف فرو بست، با چشمپوشی بر الغاء کلیهٴ قوانین موضوعه، هرج و مرج شگفتانگیزی را در تمامی ارکان اقتصادی و اجتماعی کشور موجب گردید. خلاصه، این مجلس در تأیید جنایات خمینی و قربانی کردن هزاران هزار فرزندان ایران و اتلاف میلیاردی دخایر طبیعی و سرمایههای ملی، از هیچ چیز فروگذار نکرد.
همچنین صرفنظر از ماهیت رژیم خمینی و صرفنظر از هر تجزیه و تحلیلی راجع به ساخت و بافت و ابتدا و انتهای این رژیم؛ باز هم در تجربه به اثبات رسیده است که بر جبین این رژیم هیچ نور رستگاری نیست و جز سرنگونی و انهدام، هیچ فرجامی ندارد. به عبارت دیگر این رژیم نه اصلاحپذیر است و نه میتوان به بیرون آمدن انوار آزادی و اتحاد و پیشرفت ملی از داخل آن، کمترین امیدی بست.
اگر این رژیم اصلاحپذیر میبود و کمترین امکان یا استعداد رستگاری در درونش میبود، از همان روز نخست بسا فرصتها داشت تا آن را به منصهٔ ظهور برساند. اما همگان شاهد بودیم که از روز تحمیل حجاب اجباری گرفته تا نحوهٔ رأیگیری برای رفراندوم جمهوری اسلامی؛ تا سر هم بندی کردن مجلس خبرگان و تدوین و تصویب قانون اساسی ولایت فقیه؛ تا نحوهٔ برخورد با مسألهٔ کردستان؛ تا چگونگی حل و فصل مسأله گروگانهای آمریکائی؛ تا نحوهٔ برگزاری انتخابات مجلس کنونی؛ تا چماقداری و تعزیرات و تیربارانهای مستمر؛ تا شعار صدور ارتجاع؛ تا انقلاب بهاصطلاح فرهنگی؛ تا تمهیدات مختلف برای برخوردها و جنگوجدالهای داخلی و خارجی؛ تا زمینهسازیها و عزل رئیسجمهور قانونی به مثابهٔ آخرین گام در مسیر مستقر کردن دیکتاتوری مطلقهٔ ارتجاع؛ تا به تاراج دادن منابع ملی و دهها و صدها نمونهٔ دیگر؛ رژیم خمینی در تمامیت خود هیچ امکان و استعدادی برای حرکت در مسیر حاکمیت ملی و آزادی و استقلال و پیشرفت ملی نداشته و ندارد و علیهذا از داخل آن هیچ چیز کیفاً متفاوت با آنچه تاکنون بیرون آمده، تراوش نخواهد کرد.
مگر اینکه کس یا کسانی بخواهند با سرمایهگذاری و انگشت گذاشتن بیش از حد بر اختلافات داخلی رژیم از یکطرف و با امید بستن به امدادهای امپریالیستی از طرف دیگر، برای ”پل زدن“ یا ”پل نگهداشتن“ با خمینی و رژیم او، بهانه جویی نموده و کلاه شرعی درست کنند. کسانی که با ضدیت با شورای ملی مقاومت و با نفی مبارزه مسلحانه و ترویج آشکار مبارزه موهوم مسالمتآمیز و قانونی با رژیم خمینی، تلویحاً یا صراحتاً ضرورت سرنگونی قطعی و بلاواسطهٔ این رژیم را نیز به زیر علامت سؤال برده یا امکانپذیر نبودن آن را مطرح میسازند.
مشخصهٔ بارز این جریانها این است که به عبث فکر میکنند با پیوند با جناحهای بخصوصی در داخل رژیم خمینی، میتوان توأمان هم از شر! مقاومت انقلابی در داخل کشور خلاص شد و هم شورای ملی مقاومت را در هم شکست. اما به نظر میرسد که اینان متأسفانه هنوز نه ”خمینی“ و نه“ مقاومت“ را چنانکه باید نشناختهاند و نمیدانند که خمینی خود آنقدر انحصارطلب و حسود و عنود است که هرگز به هیچ جانشینی از درون رژیمش اجازهٔ رشد نخواهد داد. به بیان جامعتر، میدان عمل رژیم خمینی آنقدر از نظر تاریخی منقبض و بسته و محدود است که رژیم او هرگز نمیتواند جانشینی در درون خود بپرورد.
همچنین آنها نمیدانند که درخت برومند و آتشین مقاومت ایران بسا ریشهدارتر و پهناورتر از آن است که خمینی یا دیگران بتوانند آنرا بخشکانند.
حال آن که اگر خمینی امکان رفرم یا امکان تحمل و پرورش دادن جانشین آینده داری در داخل رژیمش میداشت؛ هیچ نیازی نبود که جنگ را با این هزینههای نجومی تا این تاریخ ادامه بدهد و از صلح عادلانه به هر قیمت پرهیز کند؛ یا پیوسته درجات اختناق و ابعاد شکنجه، زندان و تیرباران و حلقآویز را بهطور اجتنابناپذیری بهمنظور حفظ خود در اریکه قدرت، افزایش بدهد. زیرا هر گونه اصلاحات و رفرم اقتصادی و اجتماعی ملازم با درصدی از جا افتادگی سیاسی است که جبراً با درجاتی (ولو ناچیز) از ”فضای باز سیاسی“ عجین و همراه است. اما خمینی آنچنانکه در دوران شاه به عیان دیده است، بهخوبی میداند که وقتی رژیمهای نامشروع و سرکوبگر و دیکتاتوریهای عاری از ثبات و بنیادهای استوار سیاسی و اجتماعی، به هر دلیلی ناگزیر از پذیرش کمترین ”فضای باز سیاسی“ میگردند؛ خطرات اجتنابناپذیر عظیمی در پیش رو دارند. یعنی هر آنگاه که مختصر شکافی در طلسم خفقان و دیوار اختناق حادث شود، بهسرعت به فرو ریختن تمامی دیوارها و ارکان رژیم شان منجر خواهد شد.
بنابراین از تمامی آنچه فوقاً گفته شد بهروشنی نتیجه میشود که از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به اینسو و از بدو تأسیس شورای ملی مقاومت به بعد؛ مدت هاست که نه رژیم خمینی امکان اصلاحات دارد و نه راهحل انتخاباتی برای مسائل ایران تحت حاکمیت خمینی، موجود است.
به قطع و یقین میتوان گفت که اگر انتخابات آزاد در کار میبود؛ امروز ارتجاع خمینی در صحنهٔ سیاسی ایران حضور چندانی نداشت و حداکثر چنانکه خود وعده کرده بود، راهی حوزهٔ علمیه میشد!
تمام این جنگ و کشتارها و تمامی این فتنه و فسادها برای خلاصی از ”رای و انتخاب“ آزادانهٔ ملت بوده و میباشد و تا رژیم خمینی هست، اختناق و جنگ و کشتار و تیرباران هم هست. پس باید آن را در تمامیت خود سرنگون ساخت و هرگز نباید به فتنههای فریبندهیی از قبیل پذیرش مبارزه مسالمتآمیز سیاسی و تحمل یک اپوزیسیون قانونی از جانب خمینی که خودبخود ضرورت سرنگونی این رژیم و جستجوی جانشین را منتفی میسازد، وقعی نهاد. چرا که تاریخ به عقب بر نمیگردد و خمینی نیز پس از این همه کشتار و خونریزی، نمیتواند در عین حفظ تمامیت رژیمش به آنچه که برای انجام آن فقط تا ۳۰ خرداد مهلت داشت، بپردازد.
اگر همگان برآنند که خمینی بهمراتب از سلف میراث گذارش شاه، دژخیمتر و خونریزتر است، پس چگونه میتوان نمایندگی در مجلس یا عضویت در ساواک شاه را، آن روز حرام و نامشروع دانست، اما امروز شرکت در مجلس یا دوایر دادستانی و اطلاعاتی خمینی را بخشود؟ از اینرو وقتی رژیمی در تمامیت خود بهخاطر کشتار و خفقان و وطنفروشی و خیانت به مصالح و سرنوشت ملی نامشروع شده باشد، دیگر از نظر سیاسی نمیتوان به داخل آن خزید و به بهانهٔ مخالفت در کنجی بیتوته کرد. کما اینکه در روزگار شاه، همگان به این استدلال میخندیدند که کسی بخواهد از داخل مجلس یا ساواک شاه، رژیم یا شخص او را اصلاح و هدایت کند!
هم میهنان
مردم مقاوم ایران
شورای ملی مقاومت چارهٔ کار این خلق و این میهن را در مقطع تاریخی کنونی قبل از هر چیز در مقاومت و مبارزه برای سرنگون کردن رژیم خمینی یافته است. شکل بنیادین و محوری این مبارزه و مقاومت مشروع و عادلانه بر اساس نقطه نظرات و مصوبات شورای ملی مقاومت همانا مبارزه مسلحانه است که طبعاً بایستی با دیگر اشکال و تاکتیکهای مثبت یا منفی مبارزاتی اعم از سیاسی و اجتماعی و غیره تکمیل گردیده و به نتیجه نهایی نائل آید. بهخصوص باید توجه داشت که در برابر خمینی سفاک و خونریز همچنان که در برابر تمامی شقاوت پیشگان تاریخ بدون مبارزه مسلحانه سایر اشکال مبارزاتی سخت بیپایه و بنیاد است و به هیچ تغییر اساسی در رابطه میان ستمگر و ستمزده نخواهد انجامید. چنانچه به عیان و در سراسر جامعه احساس میشود در عمل نیز هیچ چاره اساسی در قبال خمینی جز مبارزه مسلحانه وجود ندارد و در واقع این خود اوست که چاره اساسی دیگری جز مبارزه مسلحانه بر جای نگذاشته است.
شورای ملی مقاومت بار دیگر همانند انتخابات فرمایشی مربوط به ریاستجمهوری خامنهای و خبرگان دوم و کلیه این قبیل مانورها که از ۳۰خرداد به این سو توسط خمینی انجام شده است، کماکان اصولیترین، واقعبینانهترین و مؤثرترین برخورد را تحریم تام و تمام انتخابات فرمایشی مجلس نامشروع رژیم خمینی شناخت. از اینرو با یادآوری تمامی رنج و خون اسیران و شهیدان آزادی و استقلال میهن و با توجه به همهٔ آلام و مصیبتهای مردم سراسر کشور که مستقیماً ناشی از سیاستهای سرکوبگرانه و جنگافروزانه خمینی و مجلس دست نشاندهٔ اوست به هر ترتیب از شرکت در مراسم این انتصابات فریبکارانه خودداری کنید.
از شایعات و ارعاب روزهای قبل از انتخابات نهراسید. به تهدیدهایی که مزدوران خمینی دربارهٔ کسانی که در انتخابات شرکت نمیکنند، بر سر زبانها میاندازند، وقعی نگذارید. جو خودبهخودی رعب و وحشت احتمالی در محیط کار و خانواده خود را در این رابطه بشکنید. نه خمینی و نه هیچ قدرت دیگری در جهان یارای مقابله با تودههای وسیع مردم را که نمیخواهند در انتصابات او شرکت کنند، ندارد و بعد از انتخابات نیز هیچ کاری در قبال امور مردم از خمینی ساخته نیست.
همچنین شخصاً چه بهعنوان مسئول شورای ملی مقاومت و چه از جانب مجاهدین خلق ایران تأکید میکنم که کلیه کاندیداها و وکلای این مجلس نامشروع و ضدمردمی بهخاطر نادیدهگرفتن و پشت پازدن به اساسیترین حق ملت که همانا حق حاکمیت ملی و مردمی است، شریک جرمهای خمینی بر ضدآزادی و استقلال میهن و برضد مقاومت خونبار تمام مردم ایران میباشند.
در همین رابطه تاکنون سی و چند تن از وکیلان خمینی که کرسی نمایندگی ملت را قطع نموده و مهمترین حق عمومی یعنی حق حاکمیت ملی و مردمی را زیر پا گذاشته و مستقیماً عامران و عاملان شکنجه و سرکوب و خفقان را یاری میدادند به سزای خیانتهای مستمر خود و اساسیترین حقوق مردم ایران و جرایم خویش برعلیه آزادی و استقلال میهن رسیدهاند و از این پس نیز وکیلان خمینی هم چون دیگر تدارک کنندگان و عامران و عاملان کشتار و شکنجه و سرکوب بایستی بدانند که شعلههای خشم و نفرت خلق دیر یا زود دامنگیرشان خواهد شد.
از کلیه هستههای مقاومت سراسری میخواهم در آستانهٔ انتخابات مجلس فرمایشی خمینی رهنمود تحریم را در تمام نقاط کشور فعالانه به میان تودههای مردم ببرند و برای آن اکیداً تبلیغ کنند. بنابراین پس از دریافت پیام حاضر فعالیتهای تبلیغی ـ اجتماعی خود را حول تحریم هر چه گستردهتر انتخابات فرمایشی خمینی متمرکز کنید و موضع شورای ملی مقاومت در این باره را هر چه وسیعتر به گوش عموم ملت ایران برسانید.
هم میهنان، مردم آگاه و مقاوم سراسر کشور
رهایی از بلیهٔ شوم خمینی مستلزم همکاری و وحدت عمل یکپارچه عمومی در سراسر کشور است. در راستای این رهایی ملی و عمومی به قدر و توان خود هر چند اندک کم بها ندهید. در شرایطی که خواهران و برادران و فرزندان پیشمرگ و مبارز و مجاهد شما با رشادت تمام در برابر جوخههای اعدام سینه سپر میکنند و در شرایطی که اسیران راه آزادی مردم و میهن هرشب و هر روز در زیر انواع و اقسام شکنجههای فجیح و باور نکردنی به مقاومت ادامه میدهند و در شرایطی که خمینی باز هم پیوسته گروه گروه از هموطنان ما را در ماشین جنگطلبی ضدملی خود قربانی حرص و آز جاهطلبانه خویش نموده و کمتر خانه و خانوادهای را بدون ماتم و عزا برجا گذاشته است، همت کنید، همت کنید و از طریق عدم شرکت در انتخابات فرمایشی خمینی که یک مبارزه منفی و عمومی است و به همین دلیل دارای مخاطرات چندان نمیباشد وظیفه و نقش خود را ایفاء کنید. این یک وظیفه ملی و مردمی است. این یک وظیفه ملی و مردمی است. به راستی خمینی خوب پیشبینی کرده است که اگر مردم کنار بروند همه شکست میخورند. با این تفاوت که چون او میداند که خود از همان نخستین روز استقرار دیکتاتوریش مردم را کنار زده و اساسیترین حق آنها یعنی حق آزادی و انتخاب و حق حاکمیت مردمی را از ایشان سلب کرده است، علیهذا ناگزیر است با هر گونه فریبکاری و تحمیل و اجبار انزوای اجتماعی خود و نفرت عمومی از این رژیم استبدادی را در این گونه مقاطع از دید جهانیان مخفی سازد و هر طور شده با تهدید و نیرنگ چنین وانمود کند که هنوز مردم در صحنه حضور دارند. در این رابطه گاه در قالب مثال حتی حاضر میشود تواضع به خرج داده و بگوید مردم اگر از من گله دارند از اسلام سرد نشود من خلاف کردم به اسلام چه؟ اما این مقدمهچینی تماماً بهخاطر این است که فیالفور بیافزاید مردم اگر اسلام را استقلال آزادی را نبودن تحت اسارت شرق و غرب را میخواهند همه در انتخابات شرکت کنند و در صحنه حاضر باشند اما ما میگوییم مردم ایران دقیقاً به همین دلیل که استقلال و آزادی میهن خود را میخواهند در این انتخابات قلابی شرکت نخواهند کرد. آری مردم ایران دقیقاً به همین دلیل که استقلال و آزادی میهن خود را میخواهند در این انتخابات قلابی شرکت نخواهند کرد. کما اینکه در انتخابات خبرگان دوم نیز بیش از چند درصد آن هم در بسیاری موارد تحت فشار شرکت ننمودند. پس خمینی این آرزو را که میگوید تمام مردم موظفاند در انتخابات حاضر باشند به گور خواهد برد و جهانیان باز هم بهروشنی هر چه تمامتر درخواهند یافت که او در ایران جایی ندارد و در هر حال رفتنی است و لذا دولتهای مختلف نیز باید از مورد حمایت قرار دادن مستقیم و غیرمستقیم او دست شسته و حق آزادی و حاکمیت ملی و حق مقاومت شگرف مردم ایران را بهرسمیت بشناسند.
رودخروشان خون شهدا ضامن پیروزی محتوم خلق ماست
مرگ بر خمینی، زنده باد صلح و آزادی
مسئول شورای ملی مقاومت
مسعود رجوی
اول بهمن ۱۳۶۲