سخنرانی خانم مریم رجوی در کنفرانس سالگرد حمله دولت دست‌نشانده خامنه‌ای در عراق به اشرف با حضور شهردار جولیانی

 

شهردار جولیانی، دکتر رایان عزیز، آقای لارش ریسه، دوستان گرامی!
خوشحالم که امروز در خانه مقاومت ایران از شما استقبال می‌کنم.
نام مجاهدین در تاریخ معاصر، پژواک نبرد برای آزادی و رهایی ایران از دیکتاتوری شاه و شیخ است. به‌همین دلیل همواره هدف کشتار و سرکوب بوده‌اند.
موضوع این بوده و هست که رژیم ولایت فقیه باید برود و در ایران آزادی و دموکراسی و برابری برقرار شود.

امروز ششم مرداد، پانزدهمین سالگرد حمله دولت دست‌نشانده خامنه‌ای در عراق و کشتار جنایتکارانه مجاهدین در اشرف۱ است. آن حمله درست در کوران قیام‌ سال ۸۸ بود. خامنه‌ای می‌خواست چراغ الهام‌بخش جوانان شورشگر را خاموش کند.
هرگز فراموش نمی‌کنیم آن شهیدان عزیز را:
امیر خیری ـ حنیف امامی ـ مهرداد نیک سیرـ سیاوش نظام‌الملکی ـ علیرضا احمدخواه ـ حمید زمانی ـ مهرداد رضازاده ـ محمدرضا بختیاری ـ حسین محمودی ـ شعبان سوری ـ حمدالله رحمانی ـ اصغر یعقوب پور و محمد طاطایی. به همه آن‌ها درود.
در آن دو روز، بیش از پانصد نفر مجروح شدند و ۳۶ نفر گروگان گرفته شدند و با آن اعتصاب غذای ۷۲ روزه جهانی را تکان دادند.
از یاد نمی‌بریم مواضع شهردار جولیانی و دوستانش را که به کشتار اشرفی‌ها اعتراض کردند. یادم هست که وقتی شهردار جولیانی صحنه ترک اشرف توسط نیروهای آمریکایی و واگذاری اشرف به جنایتکاران مالکی را دید، چطور برآشفته و ناراحت شد. و دولت آمریکا را به‌خاطر بی‌اعتنایی به مسولیت‌‌اش در حفاظت از اشرف مواخذه و سرزنش ‌کرد. او بارها فریاد زد: شرم بر این مماشات با رژیم جنایتکار آخوندها!
بله، شهردار جولیانی در سال‌هایی که مجاهدین در عراق بودند، در برابر حملات نیروهای مالکی همواره کشتار مجاهدین را محکوم و برضرورت حفاظت آن‌ها تاکید می‌کرد. هم‌چنان‌که من شاهد صحنه‌های فراموشی‌ناپذیر او بودم در مقابله با کوبلر نماینده سازمان ملل در عراق. چه در سخنرانی‌هایش در مقابل سازمان ملل و چه این‌جا با حضور شخصیت‌های دیگر.
او با برچسب تروریستی به این جنبش مبارزه کرد و هنگامی که مماشات با فاشیسم دینی بر سیاست جهان حاکم بود، او به‌دفاع از خواست مردم ایران برای سرنگونی رژیم و برقراری آزادی و دموکراسی برخاست.
مردم ایران و قیام‌کنندگان قدر این حمایت‌ها و موضعگیری‌ها در مقابل رژیم جنایتکار آخوندی را ‌به‌خوبی می‌دانند. حرف مردم ایران و دوستان آن‌ها به‌سادگی و روشنی این است که زمان دیکتاتوری دینی در ایران به‌سر آمده است. دورانی که بتوان با جنگ‌افروزی در خاورمیانه و با قربانی‌کردن ده‌ها‌ ‌هزار نفر از مردم بی‌گناه این منطقه این رژیم پوسیده را نجات داد، سپری شده است.
شرایطی که بتوان با اعدام‌های روزانه در ایران و سرکوب زنان و تبهکاری و غارت‌گری، راهی برای فرار از قیام و سرنگونی پیدا کرد گذشته است.

حالا رژیم ولایت فقیه که اوضاع را بیش از حد در خطر دیده، کسی را رئیس جمهور خود کرده که شاید از راه فریبکاری، قیام‌ها را به‌تعویق بیندازد. اما شرایط درونی و بیرونی رژیم آخوندی آن‌‌قدر وخیم است که نه در جامعه ایران فضایی برای تکرار نمایش‌های اصلاحات هست، نه رمقی برای اصلاحاتی‌ها باقی مانده است.
تحریم همه‌جانبه و بی‌سابقه نمایش‌های انتخاباتی مجلس و ریاست جمهوری رژیم، مهم‌ترین واقعیت امروز جامعه ایران را نشان داد. این واقعیت که مردم ایران خواهان سرنگونی تمامیت این رژیم‌اند. نزدیک به ۹۰درصد مردم با شرکت در این تحریم، تمامیت رژیم آخوندی را نفی کردند.
این واقعیت آن‌قدر سرسخت است که خامنه‌ای برای اولین بار به ‌آن اعتراف کرد و رئیس مجلس ارتجاع گفت عدم شرکت «بخش قابل توجهی از مردم» در انتخابات «یک واقعیت است و پیامدهای آن برای نظام حکمرانی و سرنوشت عمومی جامعه آن‌قدر سنگین است که نمی‌توانیم به‌راحتی از کنار آن بگذریم».
بله تنها راه حل مساله ایران، سرنگونی این رژیم به‌دست مردم و مقاومت ایران است. کانون‌های شورشی و جوانان شورشگر با فعالیت‌های فزاینده خود در سراسر کشور در جهت تحقق خواست ملت ایران برای سرنگونی این رژیم و استقرار یک جمهوری دموکراتیک مبارزه می‌کنند.
به‌همین دلیل رژیم دادگاه فرمایشی برای مجاهدین و اعضای مقاومت به‌راه انداخته تا با تبلیغات و تهدید و ارعاب به‌ گفته خودشان مانع جذب نسل جوان به مجاهدین بشوند.
اخیرا در این به‌اصطلاح دادگاه، در واکنش به گردهمایی ایران آزاد تهدید کرد که شرکت‌کنندگان در تظاهرات و گردهمایی این مقاومت را در هزاران کیلومتری ایران مورد تعقیب و استرداد قرار می‌دهد. ولی آخوندها هر چه بیشتر تلاش می‌کنند، شمار بیشتری به مجاهدین و مقاومت می‌پیوندند.

رئیس جمهور جدید رژیم هیچ فرصتی را از دست نمی‌دهد که بگوید برای اجرای سیاست‌های خامنه‌ای آمده و برنامه‌یی جز برنامه‌ ولی فقیه ندارد. سیاست‌ها و مواضع خامنه‌ای را که مورد نفرت مردم ایران است، با عنوان «بصیرت رهبر ما» ستایش می‌کند، جلاد قتل عام ۶۷ آخوند رئیسی را یک «خدمتگزار عمیقاً فداکار و مورد احترام» توصیف می‌کند و بارها از قهرمانی قاتل مجاهدان اشرفی و جلاد خلق‌های منطقه قاسم سلیمانی یاد می‌کند. اما مهم‌ترین گفته او که وضعیت واقعی تمام رژیم را بیان می‌کند، این است که می‌گوید: «آمدنم به این جهت بود که نظام را در خطر می‌دیدم».
البته مردم ایران به تغییر چهره‌ها اعتنایی نکرده‌اند. حرف‌شان این است که آن‌ها سر و ته یک کرباسند و تحریم قاطع نمایش انتخابات پیامش روشن است رأی ما سرنگونی است.
البته بخشی از لابی‌ها، که حقوق‌بگیران ثابت رژیم‌اند، هرکس که سر کار بیاید ـ ‌از جلاد قتل‌عام ۶۷ تا چنگیزخان ـ برایش تبلیغ می‌کنند و نتیجه‌گیری ثابت‌شان در هر حال این است که راه‌حلی جز ادامه امتیاز دادن به رژیم وجود ندارد.

در حالی که آخوندهای حاکم توسط مردم ایران محاصره شده‌اند و در حالی که زیر ضرب تهاجمات کانون‌های شورشی قرار دارند، اما این رژیم هم‌چنان از ادامه سیاست مماشات برای مواجهه با شرایط سرنگونی بهره می‌برد.
این سیاست در چند زمینه مهم عمل می‌کند:
اولاً، برای اعمال فشار و محدودسازی مقاومت مردم ایران تلاش می‌کند.
ثانیاً، در پناه سیاست مماشات، آخوندها در جنگ‌افروزی در منطقه دست باز پیدا کرده‌اند.
و ثالثاً، این سیاست راه رژیم را باز گذاشته تا از بازار کشورهای غرب، از رسانه‌های این کشورها و حتی از دوایر دولتی آن‌ها برای پیشبرد سیاست‌های جنگ‌افروزانه و سرکوبگرانه خود استفاده کند.
سرانگشتان تروریستی رژیم در سراسر اروپا، از آلمان، انگلستان، هلند، فرانسه و کشورهای دیگر فعال هستند و به آمریکا نیز گسترش یافته‌اند.
دیدیم که دولت آلمان با تأخیر بسیار نهایتا مجبور به بستن ۵۳مرکز تروریستی رژیم در این کشور شد. اگر چه اصلی‌ترین مرکز تروریستی رژیم، سفارت‌های آن در کشورهای مختلف است.
باید بگویم تا زمانی که این دولت‌ها سیاست کنونی را تغییر نداده و از سرنگونی رژیم توسط مردم ایران حمایت نکنند، هیچ مرزبندی و دفاع مطمئنی در برابر تروریسم، گروگان‌گیری و تبهکاری رژیم نخواهند داشت.
این اصل اساسی در مورد بحران کنونی در منطقه نیز صادق است. آتش‌افروزی رژیم در خاورمیانه و اقدام‌های فعالانه‌اش برای بی‌ثبات کردن تمام منطقه، هیچ راه‌حلی جز سرنگونی این رژیم به دست مردم و مقاومت ایران ندارد.

وقتی از مماشات صحبت می‌کنیم، کانون تعیین‌کننده آن چشم بستن بر نقض حقوق‌بشر و مشارکت در سرکوب جنبش مقاومت به سود رژیم است.
تاسیس ارتش آزادیبخش ملی محصول خون‌ها و رنج‌های بی‌شمار مردم ایران بود، این پاسخ میهنی و مردمی و پاسخ قطعی به معادله سرنگونی ولایت فقیه بود. بمباران و جمع‌آوری سلاح این ارتش، توسط آمریکا آن‌هم به درخواست آخوندها بزرگ‌ترین خطای آن در سیاست مربوط به ایران است.
لیست گذاری مجاهدین و مهم‌تر از آن نقض عهد در حفاظت از ساکنان اشرف و باز گذاشتن دست نیروی تروریستی قدس و دست‌نشاندگان خامنه‌ای درعراق برای حملات وحشیانه به اشرف و لیبرتی بزرگترین خطای سیاست مماشات در آمریکا بود که تعادل منطقه را به سود فاشیسم دینی تحت تأثیر قرار داد.
از یاد نمی‌بریم که درست در روزهای اوج قیام سال ۱۴۰۱ ، دولت آمریکا مشغول مذاکره مخفیانه با دولت رئیسی جلاد بود و درست در سالروز همان قیام، با آخوندها بر سر تبادل زندانیان و فرستادن پول برای فاشیسم دینی به توافق رسید.
ثمره این توافق ابتدا جنگ‌افروزی رژیم در غزه، سپس ۲۰۰حمله توسط نیرو‌های سپاه پاسداران موسوم به نیابتی‌ها به نیروهای آمریکا در عراق و سوریه، حملات حوثی‌های خامنه‌ای در دریای سرخ و سایر جنگ‌ها که تا امروز ادامه دارد.
جری شدن رژیم در این حملات ناشی از قدرت رژیم نیست؛ بلکه نتیجه مماشات است. اگر در چند‌دهه گذشته سیاست مماشات نبود، خامنه‌ای جرأت شلیک یک فشنگ را هم به خود راه نمی‌داد. همه این آتش‌افروزی‌ها را خامنه‌ای برای فرار از قیام مردم ایران انجام می‌دهد.
بنابراین دود مماشات با این رژیم قبل از هر کس به چشم مردم و قیام‌کنندگان ایران می‌رود. اما همان‌طور که دیکتاتوری شاه با وجود برخورداری از حمایت‌های گسترده دولت‌های غرب نتوانست از قیام و سرنگونی فرار کند، دیکتاتوری شیخ هم با وجود همه مشوق‌ها و امتیازهای غرب از قیام و سرنگونی گریزی ندارد.
خوشبختانه اکنون گرایش رو به رشدی در حمایت از یک سیاست درست و در حمایت از مردم و مقاومت ایران در سطح بین‌المللی به‌وجود آمده است. بیانیه‌های ۴هزار پارلمانتر شامل اکثریت نمایندگان ۳۴پارلمان جهان و بیانیه ۱۳۷رئیس کشور، رئیس دولت، وزرا و سفرا و رهبران پیشین که در حمایت از برنامه ۱۰‌ماده‌یی مقاومت ایران صادر شده، در همین راستاست.
ما جهان را به حمایت از این راه‌حل فرا می‌خوانیم.

برگرفته از سایت مریم رجوی