ابوالقاسم رضایی: لوث کردن کلمات اپوزیسیون و حقوق‌بشر و تحلیل‌گر، به موازات ذبح کلمات در کیش خمینی و گردش کار پرگار ارتجاع و استعمار است

 

  • لوث کردن کلمات اپوزیسیون و حقوق‌بشر و تحلیل‌گر به موازات ذبح کلمات در کیش خمینی و گردش کار در پرگار ارتجاع و استعمار است.
  • محصولات کثیف، متعفن و نفرت‌انگیز آن هم، امثال همین مزدور نفوذی است که مجاهد خلق حسین داعی‌الاسلام از جانب مجاهدان اشرف۳ به‌خوبی توصیف کرده است.
  • نفوذی ”تحلیلگر“ اصلاً نیازی نمی‌بیند توضیح دهد که چگونه و چرا اسراییل برای افشای تأسیسات و برنامه‌های اتمی رژیم خود را نیازمند مجاهدین یافته است تا باورش کنند! نیازمند اعتبار مجاهدین بوده یا مجاهدین اسراییل را هم مانند بقیه کسانی که مزدور مدعیست، با پول خریده‌اند؟!
  • ”شیطان بنده“ همنشین و همزاد وزارتی همین مزدور در یک مصاحبه مشترک می‌گفت خودش ۳ کامیون طلا از عربستان برای مجاهدین به عراق آورده. نکند مجاهدین مابه ازای یکی از این کامیونها پرونده اتمی رژیم را از اسراییل خریده‌اند!
  • در حالی که رژیم برادر مسعود را به‌عنوان نخستین متهم حقیقی در پرونده مجاهدین و مقاومت ایران محاکمه می‌کند، مزدور مدعیست که وی مشغله‌ای جز بچه شاه و همین مزدور پاچه‌لیس ندارد. مگر این بزرگترین اشتباه قضاییه جلادان نیست؟!
 
_________________________________________________________________________________________

 

حسین داعی: مزدور نفوذی ایرج مصداقی در محضر آیت‌الله بی‌بی‌سی «چپ» شد!

  • مزدور نفوذی ایرج مصداقی در محضر آیت‌الله بی‌بی‌سی «چپ» شد!
  • خود را «چپ» معرفی کرد از آن چپ‌هایی که مسلمان نشنود، کافر نبیند!
  • این نوع چپ را دیگر ندیده بودیم که نوچهٔ لاجوردی، پاچه‌لیس ثابتی و سینه‌چاک بچه شاه باشد. پیوندتان مبارک!
  • شاید هم منظورش که ما نفهمیدیم این باشد که در گشت دادستانی و یا موقع نوشتن کتاب «کارنامه سیاه» در اوین سمت چپ بازجویان می‌نشسته!
  • این مزدور دو دهه به فرموده کارفرما در وزارت اطلاعات رژیم بی‌دنده و ترمز به‌دنبال برادر مسعود می‌گشت آن قدر که برخی «منتقدین» مجاهدین هم نوشتند این میزان تجسس حاکی از جاسوسی است و خوبیت ندارد اما مزدور مصر بود که «مردم» باید بدانند!
  • عاقبت، انتشار عکس و تصویری تازه طلب کرد که وزارت برای پیگیریهای بعدی بسیار به آن نیاز داشت
  • اما مجاهدین که این ترفندها را در ساواک آریامهری کهنه کرده بودند، به مأمور توپوزی زدند و کارفرما که مزدور در «چپ» او نشسته بود، حسرت به دل باقی ماند!