به بهانهٔ ۱۶ آذر
"استمداد از دانشجویان برای نجات جانهای زیر حکم اعدام"
روزگاری، کلاسهای آناتومی با تاریخچه آن و نقاشیها و مطالعات لئوناردو داوینچی شروع میشد با آن تصاویر پرسپکتیوش در نمایش آناتومی بدن انسان.
همچنین میخواندیم از دانشجویان دانشگاه پدوآ "Pedoa"که در سالن تشریح، با وجودی که استادان از رسالههای جالینوس برای آنها میخواندند ولی دانشجویان آنچه را بر روی"میز تشریح" میدیدند، میپذیرفتند همانطور که بر همان میز تشریح واضح بود که تعداد دندههای قفسه سینه در مرد و زن برابراند و زن از یک دنده مرد ساخته نشده... ! و این را Vetalu به همه نشان داد.
تا ویلیام هاروی که کارکرد قلب و حجم خون در گردش را در بدن محاسبه کرد و گالوانی که با قورباغههایش کارکرد الکتریسیته در بدن را به اثبات رساند و آنگاه که میکروسکوپ اختراع گردید جهان با جزئیات بیسابقه به نمایش درآمد واحد حیاتی، نامگذاری سلول و رنگآمیزی آن و آشکار شدن تقسیم سلول و کروماتینها و بعد کرومازوم و با کشف پرتوهای ایکس توسط فیزیکدانها زمینه عکسبرداری و شناخت ساختمان DNA فراهم گردید و این همه و انبوهی دیگر تلاشهایی برای نجات جان انسانها بود.
از طرفی دیگر، اما پروژه منهتن درصدد ساختن بمب اتمی بود که تنها با یک "Little boy" (پسر کوچولو) صدها هزار نفر را بهطور مستقیم و ملتی را (و شاید هم بشریت) را بهطور غیرمستقیم به خاک و خون کشید ولی بودند دانشجویان، پژوهشگران و دانشمندانی که چشم خود را نبسته بودند؛ از اعتراضات دانشجویی در آمریکا، فرانسه و... علیه جنگ ویتنام و نابرابریها تا خروج از پروژههای مانند پروژه منهتن افرادی چون موریس ویلیکینز که از پروژه هستهیی خارج و با به کارگیری فیزیک در زیستشناسی با استفاده از شکست مولکول و آشکار کردن ساختمان DNA همت گماشت و پایهگذار دوران جدیدی در علم پزشکی و نجات جانها شد.
شاید مبالغه نباشد اگر بگوییم که امروز در میهنمان ایران، دستهدسته انسانها بهطور مستقیم کشته و از زندگی محروم میگردند و بسا انسانهای بیشمار دیگر که بهطور غیرمستقیم سوژه این کشتار و محرومیت از زندگی میشوند و در اینجا نه با بمب هستهیی بلکه با طنابهای دار و اعدام.
بمب اتم هم ابتدا به بهانه تضمین صلح و بازدارندگی ساخته شد (درست همانطور که حکم اعدام و قصاص را هم برای عبرت و بازدارندگی از جنایت میگویند) ولی خودش نفس جنایت گردید... چرا که وقتی بمب ساخته میشود، همزمان بستر کشتارهای هیروشیما و ناکازاکی فراهم گردیده و دیگر فجایع متعاقب آن دور از انتظار نیست و به طریق اولی زمانی که اعدام و حلقآویز، پذیرفته و نص قانون میشود، بستر جنایت و کشتار و اعدامهای دستهجمعی هم اجتنابناپذیر میگردد. خصوصاً توسط حکومتی که سرشت قرونوسطایی و جنایتکارانهاش بسا بسا خطرناکتر از بمب اتم است (کافیست آمار کشتههای بمب اتمی در هیروشیما را با آمار اعدامهای این حکومت مقایسهکرد).
کارزار و جنبشی که برای مقابله به خنثی کردن این "بمب فعال شده اعدام" به راه افتاده بسیار مهمتر و جدیتر از مخالفت آن دوران با بمب هستهیی است.
چون این "قانونی بودن حکم اعدام" زمینهساز اعدامهای دلبخواهی و انبوه است، خصوصاً که با شکستهای غزه و لبنان و جدیداً سوریه، موج اعدامها بهمثابه بمبهایی وحشی است که در جلوی چشم مردم منفجر میکند تا مردم به جان آمده را مرعوب و بقای خود را تضمین کند.
اینجاست که از دانشجویان و اساتید و معلمان، بهعنوان آگاهترین اقشار اجتماعی انتظار میرود که از پیشتازان حمایت از برچیدن حکم اعدام و کارزار "نه به اعدام" باشند، بهعنوان یکی از مبرمترین وظایف انسانی در میهنشان با هر آنچه در توان دارند، اعم از:
سخنی و قلمی یا قدمی و عَلَمی
زندانی سیاسی سعید ماسوری
زندان قزلحصار ۱۵ آذر ۱۴۰۳