پیشروی و تصرف شهرهای استراتژیک از سوی مخالفان بشار اسد خون ریز و بیرون راندن قوای سرکوبگر ارتش وی از بسیاری مناطق، اکنون این واقعیت را به اثبات رسانده که به چه میزان خامنه ای درمانده زمین بازی در منطقه بحرانی خاورنزدیک را با هدف رسیدن به آب های گرم مدیترانه، یکی پس از دیگری باخته است.
سخن از روندی شتابان در این کشور مصیبت زده میباشد که نخستین جرقه های قیام آن در سال ۲۰۱۱ با جنبشی عظیم و مردمی آغاز گردید، اما بدلیل سرکوب خونین و بویژه حضور نیروی تروریستی قدس به سرکردگی قاسم سلیمانی کودک کش و با کشتار بی رحمانه زنان، کودکان و شهروندان غیر نظامی این کشور به خاک و خون کشیده شد.
اما روند تحولات و بویژه از فردای شکست سنگین نیروهای نیابتی رژیم آخوندی و بویژه حزب الله در لبنان که همواره بهعنوان یکی از اهرم های حفظ قدرت برای بشار اسد در این مناطق آزاد شده عمل میکرد، در منطق خود به نقطه امید برای مخالفان و رزمندگان سوری تبدل گردید، بطوریکه در نخستین فرصت و در حالیکه دیکتاتوری آخوندی به مانند موش در تله افتاده بود، ورق را برگرداندند و میدان دار آزادی شهرها یکی پس از دیگری شدند.
شهر هایی مانند ادلب، حماء، مناطق استراتژیک در حمص و یا دیرالزور که بعنوان سرپل سپاه پاسداران برای ارسال سلاح و تجهیزات به جنوب لبنان عمل میکرد و یا رفتن بسوی دمشق، اکنون این حقیقت را به اثبات رسانده که به چه میزان سرمایه گذاری استراتژیک خامنه ای برای حفظ بشار اسد پوچ از آب درآمده است.
مضافا براین واقعیات نیز باید به ابعاد تلفات نیروهای اسد و سپاه و یا فرارآنان از میدان نبرد اشاره نمود تا بدین سان به این حقیقت پی برد که تمامی عربده کشیهای ولی فقیه و نسق کشیدن های وی، کاذب، باد هوا و عاری از وجود هرگونه پایگاه اجتماعی بوده است.
تصاویر این حقیقت را طی روزهای اخیر از سوی مردم دردمند در مناطق آزاد شده با جشن و شادی و پخش شیرینی و یا به آتش کشیدن تصاویر و مجسمه های بشار اسد بکرات دیدهایم.
از سرمایه گذاریهای راهبردی خامنهای سخن به میان آمد، کافی است دراین زمینه اشاره شود که طی ده سال گذشته وی حداقل « 50 میلیارد دلار» از درآمد های ملی و سرمایه های ما ایرانیان را برای حفظ قدرت در دمشق هزینه کرده است.
راه اندازی انواع و اقسام لشکرهایی مانند « فاطمیون، زینبیون، بسیج ضد مردمی و یا نیروی تروریستی قدس » به موازات ارسال حجم عظیمی سلاح، نیروی مستشاری! و اطلاعاتی تماما در چارچوب این سیاست مخرب انجام پذیرفته اند.
بدین سان دیکتاتوری ولی فقیه سیاستی را بضرب دلارهای نفتی باد آورده پایه گذاری نمود که توانست در سایه بی عملی و بی تفاوتی سیاست مخرب مماشات، بر چهار پایتخت منطقهای تسلط و یا نفوذ خود را با راه اندازی نیروهای دست نشانده و تروریستی در یمن، عراق، سوریه و لبنان، توسعه دهد.
حال در پس این تحولات این خامنهای است که در این قمار بازنده اصلی است و این رزمندگان و انقلابیون سوری هستند که سیاست های وی برای حفظ قدرت در تهران را « کیش و مات » کرده اند.
بهرحال آنچه که تا تهیه این مطلب به اثبات رسیده همان شکست سنگین برای یکی از استراتژیک ترین سیاست های راهبردی دیکتاتوری ولایت در منطقه می باشد. در این راستا نیز خاطرمان هست که متولیان ِ دوایر و اتاق های فکر رژیم همواره از سوریه بعنوان « استان سی و پنجم » یاد می کردند.
بقول رهبر مقاومت آقای مسعود رجوی ( ۱۵ آذر ۱۴۰۳): « خامنهای در معرض یک کلان ضربه استراتژیک دیگر در سوریه است که روزی آن را استان سی و پنجم تحت حکومتش میدانست.
دفع شر بشار اسد ۹سال پیش طبق قطعنامه ۲۲۵۴ شورای امنیت امکانپذیر بود
اما خامنهای و جلادانش ممانعت کردند».