سازمان مجاهدین خلق ایران:
همزمان با تظاهرات بزرگ ایرانیان در پاریس، شاگرد جلاد اوین به نام سعید شاهسوندی بار دیگر به خواست وزارت بدنام، شنبه شب ۲۰ بهمن تحت عنوان «عضو پیشین مجاهدین» در بخش فارسی بی بی سی برای لجنپراکنی علیه مجاهدین به خدمت گرفته شد.
ـ سازمان مجاهدین بار دیگر آنچه را در مصرف این شاگرد جلاد در محضر آیتالله بیبیسی در ۲۳ خرداد و اول تیر ۱۴۰۲ اعلام کرده بود، خاطرنشان میکند:
ـ آیتالله بیبیسی برای اعتبار دادن به شاگرد جلاد اوین او را عضو پیشین مجاهدین معرفی میکند اما از عضویت پسین او در وزارت اطلاعات و مأموریتی که به نوشته خودش در خرداد ۱۳۷۰ برای محاکمه رهبری مجاهدین از اوین به آلمان فرستاده شده بود، دم نمیزند.
ـ آیتالله سانسورگر، مانند همریشان خود در داخل کشور، استاد چیرهدست مخفیسازی وضعیت پسین مزدوران و مأموران است. همان شیوه کاری که زندهیاد احمد شاملو آن را در مورد بیبیسی «حرامزادهترین نوع سانسور» توصیف کرد.
ـ سازمان مجاهدین خلق ایران، سعید شاهسوندی را در سال ۱۳۶۷ به عنوان شاگرد جلاد اوین افشا کرده و همه از آن مطلعند.اما بخش فارسی بیبیسی به عمد اشارهای به آن نمیکند و آن را پوشیده نگه میدارد. این یک بده و بستان شناخته شده بین آیت الله بیبیسی و آخوندهای انگلیسی تبار در ایران است که از زمان مصدق بزرگ علیه جنبشهای ملی ایران سابقه دارد.
ـ وزارت اطلاعات قبل از صدور این مزدور به خارجه برای بهرهبرداری علیه مجاهدین، او را در نمایشهای سیاسی برای ندامت و مجیزگویی از خمینی در شهرهای مختلف ایران میگرداند تا علیه مجاهدین لجنپراکنی و شیطانسازی کند.
ـ سعید شاهسوندی در یک مراسم ندامت در دانشگاه تهران در پاسخ به این سؤال که چطور توبه خود را اثبات میکنید؟ گفت مانند سایر مردم محو شده تحت رهبری امام (خمینی) او هم محو خواهد شد تا در حد توان با افشای هر چه بیشتر سازمان (مجاهدین) به اثبات برساند (روزنامه جمهوری اسلامی- ۶ خرداد ۱۳۶۸)
ـ از این پیشتر شاهسوندی در «گردهمایی بیعت اعضای گروهکهای مشمول عفو عمومی با حضرت امام» به خاطر «همکاری با امپریالیسم و دشمنان ایران» به نشخوار لجنپراکنیهای مورد نظر وزارت اطلاعات علیه مجاهدین پرداخت (روزنامه رسالت- ۴ اسفند ۱۳۶۷)
ـ شاهسوندی از نخستین مأموران وزارت اطلاعات به عنوان شاهد در دادگاه سوئیس برای توجیه ترور دکتر کاظم رجوی و رفع اتهام از رفسنجانی و فلاحیان بود. سند در نشریه اتحادیه انجمنهای دانشجویان مسلمان مرداد ۱۳۷۰ و در کتاب «ای جلاد ننگت باد» منتشر شده است.
ـ این مأمور اطلاعات آخوندها باید در برابر عدالت قرار بگیرد، پاسپورتش باطل و محاکمه و اخراج شود
ـ عنوان«عضو سابق (یا پیشین) مجاهدین» بیش از ۳۰سال است که در اثر کثرت استفاده، اصطلاح لو رفته و کاملاً شناخته شدهای برای مأموران لاحق وزارت بدنام است.
ـ این حقیقت را ادارات حراست و دوایر اطلاعاتی و امنیتی کشورهای اروپایی و همچنین بیبیسی به روشنی میدانند.
ـ سعید شاهسوندی به نوشته خودش توسط سعید حجاریان معاون وقت وزارت اطلاعات در خرداد ۱۳۷۰ برای مأموریت علیه مجاهدین از تهران به آلمان فرستاده شد.
ـ دژخیم سعید حجاریان همان کسی است که یک دژخیم دیگر از باند رقیب به نام حسین اربابی فر او را لو داد و در خبرگزاری حکومتی ایسنا در اول مهر ۱۳۸۱ نوشت :«یکی از کسانی که به مغز متفکر اصلاحات معروف است، در همین شیراز یکی از منافقین (مجاهدین) را بازجویی میکرد.این آدم را به درخت بست و دستش را با طناب به تراکتور بست و با تراکتور حرکت کرد تا بازوی این فرد کنده شد، در آن زمان متدینان اعتراض کردند که این چه وضع برخورد است؟».
ـ در شوی پرگار استعمار در شنبه شب ۲۰ بهمن ۱۴۰۳، آیتالله زاده به نحوی بیربط و بیقافیه برای زدن زیرآب انقلاب ضدسلطنتی، از شاگرد جلاد میپرسد که آیا «انقلاب، رجوی را رجوی میکند»!
ـ شاگرد جلاد با چسباندن خودش به مجاهد شهید مجید شریفواقفی که در ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۴ توسط اپورتونیستهای چپنما به دستور تقی شهرام کشته و سوزانده شد،بازسازی مجاهدین پس از متلاشی شدن سازمان توسط اپورتونیستها را با همان «اندیشه و تفکر اقتدارگرایی تقی شهرام» در رجوی اینهمانی میکند.
ـ این در حالی است که همه مجاهدین میدانند و در کتابهای مجاهدین هم نوشته شده است که شریفواقفی آنچه مسعود رجوی در زندان تدوین کرده و برای او میفرستاد، منجمله جزوات تبیین جهان را در مبارزه با اپورتونیسم «تانک» توصیف میکرد. (مجاهد شهید کاظم ذوالانوار-کتاب استراتژی قیام و سرنگونی صفحه ۱۹۲)
ـ شاگرد جلاد میگوید این سازمان مجاهدین آن سازمان مجاهدین بنیانگذارانش نیست! ارتقای شاگرد جلاد به کارشناس ایدئولوژیکی و سیاسی مجاهدین در محضر آیتالله بیبیسی تعجب و تازگی ندارد.
ـ جماعت خمینی در اوایل انقلاب ضدسلطنتی برای زدن زیرآب سازمان مجاهدین خلق ایران حساب «منافقین» را از حساب بنیانگذاران مجاهدین جدا میکردند.
ـ سرانجام وزارت و عوامل آن تصریح کردند: مجاهدین از همان زمان محمد حنیف نژاد، باطنی و اسماعیلی مسلک، با انضباط خیلی منسجم و البته خشونتطلب، خودشیفته، مستبد و توتالیتر بودهاند(کتاب بازیافت یک مردار-صفحه ۸)
ـ اصل موضوع اما آنجاست که پرگار بیبیسی به نیابت از آخوندهای وحشتزده در فاز پایانی حکومتشان از شاگرد جلاد میپرسد آیا آینده ای برای مجاهدین در سیاست ایران میبیند؟
ـ شاگرد جلاد طبق سناریو، از جانب وزارت اطلاعات اطمینان میدهد که مجاهدین«با این دستفرمانی که الان دارند آیندهای در تحولات نخواهند داشت»!
ـ به نظر میرسد ضعف مفرط رژیم و آتش کانونهای شورشی از یکسو و غافلگیر شدن در سوریه از سوی دیگر، ارکان نظام و آیتاللههای پشتیبان را به لرزه درآورده است
ـ پدرطالقانی درست گفته بود که «وقتی اسم مجاهدین برده میشد، اعصاب اینها بهم میلرزید و کنترلشان را از دست میدادند...از اسم مسعود رجوی وحشت داشتند. از اسم خیابانی وحشت داشتند»