جمشید پیمان: به مناسبت ۲۲ بهمن ـ رهایی از چاله‌ی شاه و افتادن به چاه شیخ

 

به مناسبت ۲۲بهمن

رهایی از چاله‌ی شاه و افتادن به چاه شیخ

 

ای شیخ ز تو جهان ما ویران است

عاجز ز تو هم خدا و هم شیطان است

بیهوده مگو که چهره عریان کردی

صد چهره به زیر چهره ات پنهان است

 

ای شیخ از ابلیس توئی شیطان تر

از کار تو ویرانه‌ی جان ویران تر

زین مایه‌ی شرّ که از وجودت جوشد

حیرت زده من، خدا ز من حیران تر

 

این شیخ پلید وُ کافر آزادی

زد تیغ جفا به پیکر آزادی

از کینه پُراست و بیگانه‌ به عشق

در شعله فکنده دفتر آزادی

 

روزی که به شیخ دستِ یاری دادم

آگاه نبودم او بُــوَد صـیّـادم

دلبسته ی دین بودم و دیدم آن شیـخ

با تیشه ی دین ز جا کَنـد بنیادم

 

ای شیخ بجز ننگ تو را مذهب نیست

روزی که درآن تویی بغیر از شب نیست

تا بختک تو فتاده بَر خانه یِ  من

در پیکر خسته ام بغیر از تب نیست

 

به غفلت فتادی ز چاله به چاه

ز شاهی چو بُردی به شیخی پناه

مشو مرتکب بارِ دیگر خطا

گریزان ز شیخان مشو سویِ شاه

 

هرجا که نظر کنی به بیراهه و راه

درخانه و کارخانه، دردانشگاه

پیچیده طنین »مرگ بر استبداد »

اینست شعار خلق آزادی خواه

 

ای شیخ بداندیشه و بدخواه و پلید

ایران چو تو دشمنی ستمکار ندید

ما در همه حال با تو در کار نبرد

پیروزی از آن ما بوَد بی تردید