سید علی نابکار بر سر دوراهی
شبی آمد از بیت عظما صدا
به شد دامب و دومبی ز هر سو به پا
چو گلپا نگه کرد از پنجره
که در بیت آقا چی چی میگذره
به دید سید علی را که گریان و ریش
به کنده است همه ریش خویش