سازمان مجاهدین مهمترین نقش را در افشا و منزوی کردن خمینی و رژیمش در فاز سیاسی داشته و از ۳۰خرداد ۱۳۶۰نیروی محوری و مهمترین نیروی جنگنده برای سرنگونی رژیم ولایت فقیه بعنوان تضاد اصلی جامعه ما بوده است و همواره هم وغم مجاهدین طی سالهای گذشته معطوف به این مساله بوده است.
اکنون که قیام و سرنگونی این رژیم ضد ایرانی بیش از همیشه در چشم انداز قرار گرفته، یکی از مهمترین پرسشهایی که درجامعه ایرانی مطرح میشود این است که پس از سرنگونی رژیم ولایت فقیه، کدام نیرو یا مجموعه نیروها توان، مشروعیت و سازماندهی لازم برای عبور بسوی آزادی و دموکراسی و حاکمیت مردم را دارند؟
به گفته دوست و دشمن، سازمان مجاهدین خلق ایران، بهعنوان با سابقهترین نیروی مقاومت سازمانیافته علیه دو نظام استبدادی پهلوی و رژیم ولایت فقیه، جدیترین بازیگر این میدان است.
چه دلایلی برای اثبات این ادعا وجود دارد ؟ آیا این یک ادعا و خودستایی است یا یک واقعیت عینی و مادی ؟
دلایل زیادی برای این مدعا وجود دارد که به مهمترین موارد آن اشاره میکنم.
۱. شش دهه مبارزه مستمر: کمتر نیروی سیاسی در ایران را میتوان یافت که با چنین تداوم و انسجامی، در برابر دو حکومت ستمگر وسرکوبگر ایستادگی کرده باشد. این استمرار نهفقط حاصل اراده تشکیلاتی، بلکه حاصل پیوندی عمیق با آرمان آزادی بوده است.
۲. تجربه تاریخی در بحرانیترین شرایط: سازمان از سال ۱۳۴۴ تا امروز، در بطن خونینترین و تاریکترین دورانهای تاریخ ایران حضور داشته و این تجربه میتواند در دوران گذار به کار بیاید، خصوصاً در مقابله با بحرانهای امنیتی، فروپاشی نهادهای حکومتی، و بازسازی کشور. این سالها نشان داده شده است که مجاهدین توان مدیریت سخت ترین بحرانها را دارا بودهاند .
۳. توان سازمانی و انضباط تشکیلاتی: در فقدان نهادهای باثبات سیاسی در اپوزیسیون ایران، قدرت سازمانی مجاهدین یک مزیت برجسته است. این توان، در مدیریت تشکیل کانونهای شورشی در راستای قیام های آتشین و ارتقا ان به «ارتش آزادی» است. هم چنین این سازمان بارها توان مدیریت خود را درکارزارهای بینالمللی، و رویدادهای پیچیده سیاسی نشان داده است.
۴. دیپلماسی بینالمللی فعال: برخلاف بسیاری از نیروهای پراکنده یا صرفاً رسانهای، مجاهدین در طول چهار دهه توانستهاند روابط سیاسی مشخص، آشکار و پایداری با نمایندگان پارلمانها ، دولتها و نهادهای بینالمللی برقرار کنند. حمایت هزاران چهره سیاسی برجسته، نتیجه تلاش و پشتوانه اجتماعی و انبوه هواداران فعال و کار آمد این سازمان در کشورهای مختلف و ارائه یک جایگزین منسجم با برنامه روشن برای آینده ایران است.
۵. قتل عام هزاران تن از اعضا و هواداران سازمان: رژیم ولایت فقیه با اعدام بیش از ۳۰هزار زندانی سیاسی در تابستان ۶۷ – که ۹۰درصد آنان اعضا و هواداران مجاهدین بودند – جنایتی مرتکب شد که امروز در حافظه تاریخی ملت ایران و افکار عمومی جهان بهعنوان یکی از تاریکترین فصلهای تاریخ معاصر شناخته میشود. این هزینه خونین، اگرچه بهایی سنگین برای آزادی بوده، اما حقانیت سازمان را در تاریخ مقاومت ملت ایران هرچه بیشتر آشکار کرد.
۶. پشتوانه گسترده اجتماعی و توان اطلاعاتی و افشای برنامههای سری رژیم: افشای پروژههای مخفی اتمی رژیم ولایت فقیه توسط مجاهدین نهتنها جهان را نسبت به اهداف خطرناک رژیم هشدار داد، بلکه نشاندهنده قدرت نفوذ و توانمندی سازمان در عرصه اطلاعاتی بود، امری که هیچ نیروی سیاسی دیگر در اپوزیسیون از آن برخوردار نبوده است.
۷. تجمعات گسترده در خارج از کشور: بزرگترین گردهماییهای سیاسی ایرانیان در تبعید، تحت رهبری مجاهدین شکل گرفته است. این تجمعها نشاندهنده قدرت بسیج سازمان، انسجام پیام سیاسی و ظرفیت تأثیرگذاری بر افکار عمومی جهانی و مردم ایران است. برغم این که بزرگترین سانسور قرن به آن اعمال شده است.
۸. برنامه مشخص برای دوران بعد از سرنگونی: برنامه ۱۰ مادهای خانم مریم رجوی، که بر پایه حقوق بشر، جدایی دین از دولت، برابری جنسیتی، خودمختاری ملیتها، و اقتصاد آزاد تدوین شده، سندی استراتژیک برای دوران پس از رژیم ولایت فقیه است؛ برنامهای که میتواند در چارچوب ائتلافی ملی، راهگشای شکلگیری یک حاکمیت با جدایی دین و دولت باشد.
۹. رهبری شناختهشده و تثبیتشده: در سطح جهانی که خلأ رهبری سیاسی به یکی از مشکلات اصلی اپوزیسیونها تبدیل شده، مجاهدین دارای ساختار رهبری مشخص، شناختهشده، و بینالمللی هستند. خانم مریم رجوی نهتنها در درون سازمان و شورای ملی مقاومت ، بلکه در افکار عمومی جهانی بهعنوان چهرهای سیاسی و استراتژیک و کاریزماتیک شناخته میشود.
۱۰ : حمایت رسمی هزاران نماینده و دهها رئیسجمهور پیشین: چنین حمایتی در فضای بینالمللی بیسابقه است و نشان میدهد که طرح سیاسی مجاهدین مورد پذیرش چهرههای معتبر دموکراتیک در سطح جهانی قرار گرفته است.
۱۱: ترس آشکار رژیم از مجاهدین: حجم عظیم تبلیغات، تحریف، تخریب، سانسور و سرکوب علیه سازمان، چیزی فراتر از دشمنی سیاسی است. این واکنشها نشانه وحشت رژیم از نیرویی است که هم توان سازمانی دارد، هم پایگاه تاریخی، و هم جایگزینی سیاسی را ارائه میدهد.
۱۲. استراتژی نبرد انقلابی و قیام و سرنگونی: برخلاف توجیهگران و تسلیم شدگان به استبداد مذهبی که خشونت دولتی را مشروع جلوه میدهند، مجاهدین استراتژی مقاومت قهرآمیز را بهعنوان حق دفاع از خود و حق مقاومت در برابر فاشیسم مذهبی تئوریزه کردهاند – درست مانند مقاومت ضد فاشیستی اروپا در مقابل نازیها و همه مبارزات آزادیبخش در تاریخ معاصر جهان.
دریک کلام میتوانیم بگوییم: سازمان مجاهدین خلق ایران، با همه فراز و فرودهای تاریخی، درمیان سهمگین ترین و حساسترین و خونین ترین حوادث، نیرویی است که هم از پشتوانه نظری، هم سازمانی، و هم تجربه میدانی برای ایفای نقش رهبری در آینده ایران برخوردار است. پذیرش یا نقد آن، حق هر جریان سیاسی است، اما حذف یا نادیده گرفتن ، چشمپوشی از یک واقعیت تاریخی و سیاسی است که هیچ ایرانی منصفی نباید مرتکب آن شود. آقای رجوی گفته است که ما رقیب هیچ نیرو و گروهی نیستیم ولی هیچ نیرویی درفدا و صداقت رقیب مجاهدین نخواهد بود. این بالاترین هدیه به مردم ایران برای ایران آینده است. مقاومت ایران هیچ چیزی برای خودش نمیخواهد بکه همه چیز را برای مردم ایران میخواهد .
استکهلم -یوسف کیانی