اسماعیل محدث: آلترناتیو دموکراتیک ما و حقیقت پنهان آنها

 

یک موجودِ بددهنِ بدترکیب، اظهار داشته است که «... اینکه یک تلویزیونی که به دولت فعلی آمریکا نزدیک است، خبری بده در مورد کشف یک سایت جدید جمهوری اسلامی، خُب اینا خیلی مهمه». اما همزمانی این خبر « به خودی خود مهم»، با شرایط فعلی و اینک ترامپ عازم عربستان است و در سالهای اخیر «مشخص شده» که سیستم های اطلاعاتی امنیتی عربستان «قرابت نزدیک و حمایت و شاید حمایت مالی از سازمان مجاهدین داشته باشن، من اونو نمی‌دونم...». این ترهات شلخته و تکراری و بی اساس با این قصد بافته می‌شود که بتوان نتیجه گرفت که برای «سازمانی که در بین مردم ایران اکثر اوقات فراموش شده است» یکباره و نه اتفاقی، به بهانهٔ افشای یک سایت هسته‌ای، «کردیت و چهره سازی» ایجاد کرد. این موجود ادامه می‌دهد که آن زمان هم که «به ناگاه» موضوع اتمی ایران مطرح و جهانی شد، نام مجاهدین هم مطرح شد «اینکه مجاهدین این افشاگری رو کردن و اطلاعات رو دادن، من به شخصه خیلی قبول ندارم. نمی‌خوام نقش مجاهدین رو به طور کامل انکار کنم ولی...». خلاصه اینکه بعد از روده درازی، این عنصر بددهنِ بدترکیب، به این نتیجه می‌رسد که در موقعیت حساس مذاکرات در مورد هسته‌ای و سفر ترامپ به عربستان این افشاگری مجاهدین «به نظر من یکی از برگهای برنده، یعنی در واقع یک بازی عربستان می‌تونه باشه اینکه به آمریکایی ها بگه که ما نیروئی در اختیار داریم می‌تونیم اطلاعات مخفیانه به دست بیاوریم ... یا اینکه بعضی از سیاستمداران آمریکایی... این می‌تونه یک اعتبار خریدن توسط اونها برای سازمان مجاهدین باشه». موجود بددهنِ بدترکیب که سالها زیر عبای آخوندها فربه شده و حالا در خارج از کشور مدعی سازمان مجاهدین خلق شده، هشدار می‌دهد که «مراقب باشیم… که این بازیها بازیهای یک بعدی نیست... ممکنه که به جای اینکه به دنبال کشف حقیقت باشن بعضی از رسانه ها، بعضی از سیاستمداران و بعضی از دولتها دنبال اپوزیسیون سازی باشن، اینو دقت کنیم». اگر وقاحت اسمی می داشت، اسم این موجود بددهن را می داشت؛ و اگر صورتی هم، بی شک صورت این بدترکیب را. از طرف دیگر سخنگوی «بعضی ها» و برخی ها» هم در تَهِ کوچه ی علی چپ خیال خودش را راحت کرده و می‌گوید که اطلاعات مورد کشف یک سایت جدید را اسرائیل به مجاهدین داده تا آنها افشا کنند.

اگر، علاوه بر نفهمی، در وجود این جماعت کمی صداقت وجود می‌داشت، می شد این رفتار را با بیماری روانی فرافکنی (Projection) توضیح داد. فرافکنی به معنای یک مکانیسم دفاعی روانی که در آن فرد احساسات، افکار یا ویژگی‌های ناخوشایند خود را به دیگران نسبت می‌دهد. به عبارت دیگر، فرد ممکن است مشکلات یا ضعف‌های خود را نادیده بگیرد و آنها را در دیگران ببیند. در عدم صداقت این موجودات تردیدی در کار نیست و همچنین تردیدی که از بیماری روانی فرافکنی، که افکار پیدا و ناپیدای درونی آنان را به نمایش می گذارد؛ در این جماعت مفتخور شاید عنصر فرافکنی دیگر ذاتی شده باشد. چطور می شود فکر کرد که سازمان عریض و طویلی مثل مجاهدین خلق با شصت سال سابقه ی فعالیت در سختترین شرایط غیرقابل تحمل و غیر قابل تصور احتیاج داشته باشد که کسی آنها را به عنوان اپوزیسیون بزک کند. سازمان مجاهدین خلق شهریور سال ۱۳۴۴ به وسیله ی سه جوان هوشمند و مبارزِ عملگرا تأسیس شد و پس از شش سال کار تئوریک در شهریور سال ۱۳۵۰ بیش از ۹۰ درصد اعضا و ۱۰۰ درصد مرکزیت آن دستگیر شدند و در فروردین و خرداد سال ۱۳۵۱ همه اعضاء مرکزیت آن به جز یکی تیرباران شدند. بعد از سرنگونی دیکتاتوری سلطنتی، با وجود فشارهای طاقت فرسای حساب شده، سازمان در مدت زمان کوتاهی از یک گروه چند ده نفره به بزرگترین گروه سیاسی کشور تبدیل شد. در فاز سیاسی در انتخاباتی که سازمان شرکت کرده بود میلیون ها رأی به دست آورد. سازمان مجاهدین خلق در مدت زمان دو سال و چهار ماه با هوشیاری و شکیبایی مثال زدنی تا تَهِ خط مبارزه ی مسالمت آمیز با دیکتاتوری تازه به دوران رسیده رفت. در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ با یک مانور ۵۰۰هزار نفره در قلب تهران با رژیم خونریز آخوندی اتمام حجت کرد و از فردای آن، برای دفاع از خود و از حیثیت انسان ایرانی، سلاح به دست گرفت. پس از یک ماه از آن تظاهرات بی نظیر، در ۳۰ تیر ۱۳۶۰، رهبر مجاهدین خلق مسعود رجوی تشکیل ائتلافی دموکراتیک را اعلام کرد که در مادهٔ اول اساسنامه ‌اش وظیفهٔ خود را چنین بیان می کند: «شورای ملی مقاومت برای سرنگونی رژیم خمینی و استقرار دولت موقت تشکیل شده است». برود شرم کند آن موجود بددهن بدترکیب که حرف از «چهره سازی» جنبش مقاومت می زند، در حالیکه که نه مرشد دیروزش و نه مراد امروزش حتی جرأت به زبان آوردن واژهٔ‌ مقدس مقاومت را نداشته اند، در حالیکه بیش از ۱۰۰هزار از اعضاء و هواداران مجاهدین خلق تا پای جان مقاومت کرده و از آرمان و حیثیت مردم ایران دفاع کرده‌اند. لازم نیست کسی از مجاهدین اپوزیسیون و آلترناتیو بسازد و اساساً، به خاطر سرشت و تاریخ مجاهدین خلق، این شدنی نیست. مجاهدین خلق، به همراه دیگر سازمان ها و اعضاء شورای ملی مقاومت ایران، آلترناتیو رژیم دیکتاتوری مذهبی بوده و همچنین یگانه سد استوار در مقابل بازگشت دیکتاتوری سلطنتی. شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین خلق مشروعیت خود را تنها از عملکردشان در میدان مبارزه کسب می کنند. از فعالیتهای روزانهٔ قهرمانان کانون های شورشی در دل خاک ایران و از فعالیتهایشان در خیابان ها و محافل سیاسی جهان آزاد.

واقعیت قضیه این است که از زمان مشروطه تا دورهٔ ملی شدن نفت تا همین امروز در ایران دو نیروی متضاد فعال بوده است: یکی نیروهای استعمارگر اجنبی و نوکران داخلی و دیگری مردم ایران و نیروهای پرشور و شکوه آزادیخواه. از آن زمان  تا بردن «امام» در ماه، دستهٔ لَچَر اولی دست بالا را داشته است، اما همهٔ شواهد حاکی از آن است که دیگر دورهٔ ستمگری در ایران سپری شده و جوانان این سرزمین، زنان و مردان این خاک، به چیزی کمتر از رسیدن به آزادی و برقراری دموکراسی رضایت نخواهند داد. سانسور رسانه های فارسی زبان اجنبی و عقده گشایی روزمرهٔ نوکران درون و برون در مورد مقاومت مردم ایران دیگر اثر ندارد؛ خبر، خبرِ به سر آمدن دورهٔ دیکتاتوری در سرزمین شیروخورشید است؛ چنین باد!