ما وقتی بچه بودیم و با خواهر و برادرهایمان در مورد خوراکی یا چیزهای دیگر دعوایمان میشد و با هم قهر میکردیم پشت مان را به هم میکردیم، اما پیامهایمان را با صدای بلند بدون اینکه همدیگر را خطاب کنیم به همدیگر منتقل میکردیم، این روزها وقتی اراذل و اوباش خامنه ای ولی فقیه مفلوک رژیم از مذاکرات غیرمستقیم با آمریکا صحبت میکنند فهمیدیم که ما هم از بچگی مذاکره غیر مستقیم میکرده ایم خودمان خبر نداشتیم.
خامنه ای روز 29 اسفند 1403 گفت «مذاکره با آمریکا عاقلانه، هوشمندانه و شرافتمندانه نیست».
اگر به سایت خامنه ای مراجعه کنید این جمله را زیر عنوان «جمله منتخب سال ۱۴۰۳ رهبر انقلاب» درج کرده است که کلیشه آنرا در زیر ملاحظه میکنید
اما با بالا گرفتن درماندگی و شکستهای مهم داخلی ومنطقه ای و بین المللی رژیم ولی فقیه سفاک و ورشکسته برای خریدن زمان و از سرگذراندن بحران و خریدن وقت، شرافت نداشته خودش را زیرپا گذاشت و
مجبور به قبول مذاکره با «شیطان بزرگ» شد، اما ولی فقیه ورشکسته به تقصیر مطلق برای اینکه از بی شرافتی خودش پرده برداری نکند، مدعی است که این دیدارها مستقیم نیست. مضحک تراینکه به قول وزیرخارجه خود رژیم بعد از اینکه مذاکره به صورت غیر مستقیم از طریق وزیرخارجه عمان جریان پیدا کرد، طرفین مستقیما با هم دست میدهند و مقداری هم صحبت میکنند(مقدارش را شما خودتان تشخیص بدهید)! از اینجا در این روزها در ادبیات خبری جهان اصطلاح جدیدی تولید شده است: مذاکرات مستقیم و غیر مستقیم. این ادا اطوارهای ولی فقیه فقط نشاندهنده تشبثات یک رژیم روبه سقوط است که نه راه پس دارد و نه راه پیش!
میگویند که دوساعت ونیم صحبت کرده ایم اما در دو اطاق مجاور!!!! انگاری که دو هییت با هم شام رسمی میخورند اما روی دو میز بفاصله کم پس با هم شام رسمی ندارند!!!! آنهم دردنیایی که بنی بشر بیشتر کارها و معاملاتشان را از راه های بسیار دور و درحالیکه در قاره های مختلف نشسته اند انجام میدهد تا برسد به اینکه روی دو میز بنشسینند در دو طرف یک اطاق یا حتی دو اطاق مجاور!!! پس بعد ازشام در این دومیزمجاور بلند شوند ودست داده و مقداری هم صحبت کنند. اما بعد یک طرف بگوید که ما با آنها صحبت مستقیم نکردیم!
این داستان مرا بیاد یک داستان شیرین و ماندنی در لرستان سرفراز انداخت که هم خنده دار است و هم پرمعنا
یک لر نازنین سرشب وارد خانه دوستش میشود که اتفاقا این دوست با خوانواده اش تازه سر سفره شام نشسته بودند. صاحبخانه به لر خوب من میگوید شمس علی جان خوش آمدی بفرما با ما شام بخور. شمس علی پاسخ میدهد که من شام خورده ام، در اثر اصرار صاحبخانه، می پذیرد و میگوید من با شما سرسفره دس دسی میکنم. دس دس به زبان شیرین لری یعنی مزه مزه کردن و غذای کمی خوردن!!
باری شمس علی مینشیند و بیش از نصف سفره غذاها را تند تندمیخورد و غذای کمی به صاحبخانه و زن وبچه اش میرسد!
بعد از شام صاحبخانه به میهمان ناخواسته میگوید: شمس علی جان دفعه دیگر که به خانه ما آمدی اول دس دس را در خانه خودت بخور بعد شام بیا پیش ما!!!!!!
با عرض معذرت از شمس علی عزیز که خدای نکرده فکر نکند او را با خامنه ای مقایسه کرده ام، اما بهرحال شمس علی یک غذای حسابی خورد و بعد به خانه رفت. اما این خامنه ای از این دس دس بازی با امریکا هیچ چیزی جز بدبختی و مصیبت بیشتر نصیبش نخواهدشد بلکه مجبور میشود هم پول شام را بدهد و هم پیاده وبا دست خالی به دارالعماره ای برگردد که در حال فروریختن است. به این میگویند دس دس مرگ!
خامنه ای به ته خط رسیده است، با دس دس بدون دس دس، با مذاکره مستقیم یا غیر مستقیم دو راه در مقابل او قرار دارد که هریک از دیگری بدتر است. اگر عقب بنشیند و از اتمی و غنی سازی کوتاه بیاید بساط ولایت فقیه و هژمونی خامنه ای میشکند و سقوط ولایت فقیه تسریع میشود و اگرعقب ننیشنید توان رویارویی ندارد و بنحو دیگری سرنگون میشود! به هر سمت که برود شیرزنان و کوهمردان کانونهای شورشی و مجاهدان سرفراز شام سرنگونی را برای او تدارک دیده اند!