علیرغم همه قدرتنمایی های پوشالی رژیم و عربده های غنیشده منطقهیی و بین المللی آن، وای به روزی که رئیس جمهور مقاومت، چند هزار کیلومتر دورتر از ایران، به پارلمان اروپا یا بلژیک یا نروژ برود یا سخنرانی و مصاحبه ای بکند.
وای به روزی که ماهوارهای در این سو یا آن سوی جهان برنامه ای از مجاهدین و مقاومت ایران پخش کند.
وای به روزی که عراقیان در بغداد جلسه ای در حمایت از مجاهدین بگذارند.
و وای به روزی که یک شخصیت سیاسی یا اجتماعی یا یک شیخ عشیره عراقی به اشرف برود. چه رسد به کنگره همبستگی مردم عراق و حمایت پنج میلیون و دویست هزار تن از آنان از مجاهدین …
آنوقت ابرقدرت عمامه دار منطقه، به ناگهان از کوره در میرود و در یک آن دچار جنون میشود. آنچنانکه روی آتش به سیخ کبابش کشیده باشند، جلز و ولز میکند و آنچنانکه گویی شیشه عمرش در معرض شکستن است، از ضامن خارج میشود. یقه چاک میدهد. بر سر و رو میکوبد. تهدید میکند. کف بر دهان می آورد. دشنام میدهد. راجع به اینکه تروریست خوب و بد وجود ندارد موعظه میکند! تهدید به قطع تمامی روابط و مناسبات اقتصادی و سیاسی و اخلاقی و غیراخلاقی میکند! در یک کلام. بکلی رم میکند. به همه جا چنگ میاندازد و به در و دیوار سر و سم میکوبد.
راستی آن اتم و لیزر و سانتریفیوژ و اورانیوم غنی شده و جشن هسته ای و ورود به باشگاه اتمی کجا؟ و اینهمه ذلت و نکبت و دریوزگی در قبال مجاهدین و مقاومت ایران کجا؟
آری، این همان لحظه و رابطه ضروری ناشی از ماهیت شئ است که قانونمندی یک موجودیت عقب ماندة ضدتاریخی را فرموله میکند. درست در همین لحظه است که نقطة ضعف درمان ناپذیر هیولا، به کریهترین و در عین حال روشنترین صورت، بیرون میزند:
از طریق نشریات سپاه تروریستی قدس در عراق، خواستار اعدام دسته جمعی، یا لااقل اخراج مجاهدین از عراق میشود. سفیرش در فرانسه رسماً ادعا میکند که پول مجاهدین را آمریکا و اسراییل میدهند. مذاکرات اتمی با سولانا را بخاطر دعوت پارلمان اروپا از رئیس جمهور مقاومت قطع میکند. نماینده اش در پارلمان اروپا تهدید میکند که 25 میلیارد دلار تجارت با ما را از دست خواهید داد.
به فرانسه اعتراض میکند که چرا قضاتش را سریال مانند قاضی مرتضوی و محمدی گیلانی یا لاجوردی تربیت نکرده تا رأی خلاف شرع ولایت ندهند!
آیت الله قاسمی و بسیاری شخصیتهای دیگر را در عراق به جرم حمایت از مجاهدین ترور میکند. درب وزارتخارجه عراق را از پاشنه میکند. آنقدر که مقامات عراقی رسماً مینویسند هیچ دیدار و هیچ برخورد و هیچ سفر و هیچ گفتگویی بین ما و نمایندگان حکومت ایران نیست که طرف ایرانی موضوع مجاهدین خلق را مطرح نکند.
میبینید که هر چند مجاهدین خلع سلاح و محصور هم باشند و هر چند که آذوقه و سوخت و دارویشان هم قطع شده باشد، برای رژیم فرقی نمیکند. گوئیا که شیشه عمر دیو از همینجاست که میشکند: این است شاخص راهنمای تغییر دموکراتیک و راه حل سوم در ایران که مریم پرچمدار آن است و رژیم با واکنشهای دیوانهوار به مصداق شناخت اشیاء با اضدادشان، خودش ناخواسته به آن گواهی میدهد. رژیم آخوندی از هیچ چیز بیشتر از این نمیهراسد: تغییر به دست مردم ایران و مقاومت مردم ایران و مجاهدین خلق ایران و رزم آوران آزادی ایران.
بگذارید بدون ذرهیی مبالغه، تصریح کنم: ما به جامعه بین المللی و به آمریکا و اروپا راه حل مریم را پیشنهاد میکنیم. این راه حل نه فقط مطلوب ما و ملت ما بلکه نیاز مبرم خود آنها و ملتهای آنها هم هست. زیرا که صلح و امنیت و دموکراسی و حقوق بشر و ثبات و سازندگی و دوستی و یک ایران غیر اتمی و همکاری و توسعه اقتصادی را در این منطقه از جهان پیشنهاد میکند و به قوانین و کنوانسیونهای بین المللی احترام میگذارد.
*****
حال اگر راه حل بهتری سراغ دارید که بهای کمتری دارد، خود دانید، بفرمایید باز هم آزمایش کنید. بفرمایید باز هم با همین رژیم مذاکره و معامله و مصالحه کنید. فقط به یاد داشته باشید که یک ضرب المثل ایرانی میگوید، خود کرده را تدبیر نیست...
سیاست سنگ، آن هم سنگ صبور را، بستن و سگ، آنهم سگ هار را گشودن و استمالت کردن، دیگر چاره ساز نیست.
*****
به خلق محبوب و در زنجیرمان به ویژه جوانان مجاهد و مبارز و دانشجویان و محصلین هم میگویم که زمان برخاستن است.
امیلیانو زاپاتا گفت، بهتر است ایستاده بر پاهایمان بمیریم تا بر روی زانوانمان زندگی کنیم. هیهات مناالذله...
اصل حرف این است که: کس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما.
به قهرمانان ایستاده در اشرف بنگرید که بزرگترین حماسه پرشکوه پایداری را در یکصد سال اخیر در تاریخ ما رقم زدهاند. میتوانیم و باید که همین حماسه را در جای جای میهن بگستریم. هیچکس در هیچ شرایط و در هیچ سن و سالی نیست که کاری از او برای آزادی میهن برنیاید. همه میتوانند یار و غمخوار و مددکار باشند و به این بیندیشند که از آنها چه کاری و چه کمکی و چه خدمتی در این مسیر ساخته است.
از امیرخیز تا اشرف، از دلیران تنگستان تا مجاهدان جنگل و سربازان نهضت ملی، همه از دامان همین خلق و همین میهن برخاستهاند. آزادی حق مسلم ملت ماست.
رود خروشان خون شهیدان در پرتو مهر تابان آزادی و مقاومت ایران ضامن پیروزی محتوم خلق ماست.