در پیام ۳۰ تیر ۱۴۰۳مسعود رجوی، پایه گذار و مسئول شورای ملی مقاومت ایران، از «لگد و نیش زدن به موسوی در این شرایط مشخص و در این مورد مشخص» پرهیز داده است. او در پایان همین پیام بسیار روشنگر، که با صدای خودش از سیمای آزادی پخش شد، گفت: «همچون شانزده سال گذشته بر حقوق موسوی در برابر ستم خامنهای تأکید میکنم و خواهان حفاظت او و همسرش از گزند ولیفقیه و آزادی آنها از بازداشت خانگی طولانی هستم».
در این پیام مهم مسعود رجوی، در جنگ بی شکاف با رژیم ولایت فقیه و با شناخت عمیق آیین قدرت، ربط سیاسی هر کنش را با رساندن سود و یا زیان به قدرت جهنمی خامنه ای برآورد میکند. او به عنوان رهبر یک جنبش مقاومت مترقی و با حفظ و پافشاری بر اصول سیاسی و اخلاقی با هر کنشی تنظیم رابطه میکند. مهمترین خصوصیت یک رهبر سیاسی مترقی شفافیت و صراحت در موضعگیری است. در همین پیام مجاهد خلق مسعود رجوی می گوید: «حال میتوان از جهات مختلف سیاسی و حقوقی و اجرایی هزار و یک ایراد از پیام اخیر موسوی درباره رفراندم گرفت و آن را از اساس زیر سؤال برد. آخر، استراتژی انقلابی قیام و سرنگونی قهرآمیز کجا و استراتژی رفرمیستی گذار خشونتپرهیز از فاشیسم دینی و قانون اساسی ولایت فقیه کجا؟!» او همچنین در پیامی دیگر در سال ۱۳۸۸ گفته بود: «متهمکردن آقای موسوی به اینکه راه مجاهدین را میرود، کذب محض و زمینهسازی برای ارعاب و اسکات و یا دستگیری است». بنابراین بی هیج شک و شبه ای شباهتی بین میرحسین موسوی و کسی که در این پیام از او به صراحت دفاع کرده است وجود ندارد. مسعود رجوی دفاع از حق او را وظیفهٔ اخلاقی خود تلقی میکند و با صرف نظر از سود و زیان سیاسی « همچون شانزده سال گذشته بر حقوق موسوی در برابر ستم خامنهای تأکید میکنم و خواهان حفاظت او و همسرش از گزند ولیفقیه و آزادی آنها از بازداشت خانگی طولانی هستم». هر فرد مترقی با دیگران، دوست یا رقیب و یا دشمن، با فرهنگ مترقی خودش برخورد میکند. اما در این پیام «لگد و نیش زدن به موسوی در این شرایط مشخص و در این مورد مشخص» به عنوان موضعگیری سیاسی به سود عمود خیمهٔ نظام تلقی میشود. با همین منطق «خدمات بچهٔ شاه به رژیم و مشخصاً تفرقهاندازی با شاهپرستی ارتجاعی و استعماری به سود خامنهای و سپاه پاسداران و نیروهای امنیتی و اطلاعاتی، قابل انکار نیست»، تبیین می شود.
پیام ۳۰ تیر ۱۴۰۴رهبر مقاومت با نگاهی جامع و منحصراً مبتنی برمنافع ملی مردم ایران و سوار بر اخلاق سیاسی در «مهمترین، حساسترین، خطیرترین و پر التهابترین ... فاز تعیینتکلیف و تعیین سرنوشت خلق ما با رژیم ولایت فقیه و همدستان و مزدوران»، نشان از آن دارد که مبارزه برای آزادی ایران به راستی هزار سال از ۲۸ مرداد سال ۳۲ و از بهمن ۵۷ پیش افتاده است.
مسعود رجوی که بذر حنیف کبیر را با میوهٔ مریم به بار نشانده است برای آزادی ایران از دیکتاتوری ایده، طرح، برنامه و سازمان دارد و مهمتر از هر چیز جانمایهٔ مبارزهٔ ۱۲۰ سالهٔ مردم ایران را برای آزادی و برقراری دمکراسی درک و نمایندگی میکند. مسعود رجوی برای ادارهٔ دورهٔ گذار پس از سرنگونی رژیم آدمخوار آخوندی و سپردن حاکمیت به مردم ایران برنامه مشخص و مدون و اعلام شده دارد. اگر امروز جبههٔ نامتحد ارتجاع و استعمار، که در ۱۲۰ سال اخیر دست بالا را داشته، قادر به شکستن کمر مقاومت ایران نیست، چه توضیحی به غیر از هوشیاری سرشار هزاران زن و مرد عملگرا و از خودگذشته ای دارد که از روحی آکنده اند که قدرت را نه برای خود، که برای بیرون کشیدن آن از چنگال دیو و سپردنش به مردم، درک می کنند.