حسین یعقوبی: ذراتِ رهایی – هم‌سرودی در میدان بلورین اتُمیوم

 

برداشتی استعاری از حضور کاروان خیره کنندهٔ مجاهدین خلق در میدان اتُمیوم بروکسل

۶ سپتامبر ۲۰۲۵ است و ده‌ها هزار چشمِ خیره به سازه‌ی باشکوه اتمیوم در بروکسل. اتمیوم، با معماری بلورین خود، استعاره‌ای‌ست از هم‌پیوستگی اجزاء در یک کلیت. یادآور قدرتِ یک ذره است؛ ذره‌ای که گرچه در مقیاس میکروسکوپی پنهان است، اما نیرویی شگرف آزاد می‌کند و جهانِ هستیِ مرئی را ممکن می‌سازد. اولین بار فلاسفه یونان باستان به آن فکر کردند و نام “اتُموس” ـ تقسیم‌ناپذیر ـ بر آن نهادند. این ذره همواره در حرکت و ارتعاش است، بی قرار است، زیرا سکونِ مطلق، مرگ آن است. نه زمان می‌شناسد و نه مکان؛ حتی در سرمای صفرِ مطلق، جایی که همه‌ی جنبنده‌ها خاموش می‌شوند، باز با نوسان‌های کوانتومی به حیات خویش ادامه می‌دهد؛ فاتح مرگ در دلِ ایستایی.

چه سمبلی پرمعنا‌تر از این برای شصتمین سالگرد حیات پر تپش مجاهدین خلق: جنبشی که هسته‌ی آن شصت سال پیش شکل گرفت و امروز در قامت یک ثقل اجتماعی ـ سیاسی بازتاب یافته است؛ ساختاری سیال و در عین حال درهم‌تنیده، منسجم و فناناپذیر.

حضور مجاهدین در میدان اتُمیوم، فراتر از یک همایش سیاسی، نماد آشکار پایدارئ یک جنبش تاریخی بود. این نوشتار می‌کوشد با استعاره‌های علمیِ برگرفته از فیزیک هسته‌ای نشان دهد چرا ساختار تشکیلاتی و روان‌شناسی جمعی مجاهدین، همچون هسته‌ی اتم، تجزیه‌ناپذیر و ماندگار است.

هسته‌ی اتم به‌واسطه‌ی نیروی قوی هسته‌ای، که به‌مراتب از نیروی گرانشی، الکترومغناطیسی و دیگر نیروها نیرومندتر است، تنها در شرایطی استثنایی فرو می‌پاشد. هر جنبش تاریخی نیز، آنگاه در برابر تندباد حوادث تاب می‌آورد که از چنین هسته‌ای سخت و نیرومند برخوردار باشد. در سازمان مجاهدین، فرد از مدار فردیت و دلبستگی شخصی فراتر می‌رود و به “ذره‌ای رها” بدل می‌شود. این ذراتِ آزاد، هنگامی که در ساختاری منسجم و آرمانی در کنار هم قرار می‌گیرند، همانند پروتون‌ها و نوترون‌ها، نیرویی عظیم می‌آفرینند که هسته‌ی وجودی شان را شکست‌ناپذیر می‌سازد.

بدین‌سان، مجاهدین خلق از سطح فردی به مداری فراتاریخی ارتقا یافته و به‌سان “روحی جمعی” در تاریخ باقی می‌مانند. حضورشان در اتمیوم بروکسل را می‌توان نماد همین حقیقت دانست: جنبشی که از مرزهای فردی فراتر رفته و خود را به کلیتی تاریخی ـ جهانی بدل ساخته است.

این حضور خیره‌کننده، به‌رغم پروپاگاندای دیوانه‌وار دشمنان مجاهدین، استعاره‌ای عینی از یک اصل علمی – اجتماعی است: جنبشی که همچون هسته‌ی اتم، زیر فشار و سرکوب، نه تنها نمی‌شکند بلکه انرژی بیشتری آزاد می‌کند. همان‌گونه که شکافت یا همجوشی هسته‌ای ( (nuclear fusionسرچشمهٔ انرژی عظیم است، این جنبش نیز از هم‌افزایی رهایی فردی و انسجام جمعی، انرژی سیاسی و اجتماعیِ بی‌پایانی به میدان جهانی تزریق می‌کند.

اعضای سازمان مجاهدین خلق چون “ذرات رها” در نگاه ها “ناپیدا” هستند؛ اما در ساختن، مستمر حضوردارند؛ گویی که نمودی از اصل عدم قطعیت هستند: حضور در غیاب، غیاب در حضور؛ همان‌گونه که ذرات کوانتومی در عین ناپیدایی، بنیادِ جهان هستی را می‌سازند. بر اساس اصلِ عدمِ قطعیتِ هایزنبرگ، هرچه مکانِ یک ذره دقیق‌تر تعیین شود، تکانه‌اش نامعین‌تر می‌گردد. دشمن کوشیده است جایگاه مجاهدین را به “هیچ” فروکاهد؛ اما درست همان‌گونه که در فیزیک کوانتوم، نامعینی مکان به معنای پراکندگی و حضور در تمامی فضاست، این جنبش نیز همه‌جا حاضر است: در حافظه‌ی تاریخی ملت، در میدان‌های سیاسی اروپا، در کانون‌های شجاع شورشی، در شکنجه گاههای دشمن و در اندیشه‌ی نسل جوان.

از این‌رو، مجاهدین همزمان دو کیفیت دارند: استواری هسته‌ای و پویایی کوانتومی؛ پنهان و آشکار، غایب در نقشه‌های رسمی، اما نافذ در جوهر تاریخ.

۶ سپتامبر ۲۰۲۵، مجاهدین و کاروانِ همسفرانشان در میدان اتُمیوم، همچون معماریِ بلورین آن، ترکیبی از نور و استحکام بودند که چشم‌ها را خیره ساختند. «ذرات رهایی» نه تنها در میدان بلورین اتمیوم هم‌سرودی آفریدند، بلکه در متن تاریخ به‌عنوان هسته‌ای شکست‌ناپذیر و حضوری کوانتومی، فراتر از هر زمان و مکان باقی می‌مانند.

پس جا دارد در مقابل معماران بزرگ این سازه‌ی ماندگار، حنیف کبیر و یاران و سرداران بخون خفته اش سرتعظیم فرود آوریم و به حافظانِ ۶۰ سالهٔ آن مسعود و مریم رجوی درود بفرستیم.