اسماعیل محدث: ایران آینده و آیندهٔ ایران

 

مایک پمپئو سیاستمدار پرسابقهٔ آمریکایی، در تاریخ ۱۵ نوامبر ۲۰۲۵ در «کنوانسیون ایران آزاد» در واشنگتن گفت: «می‌دانید، من شورای ملی مقاومت ایران را زیر نظر داشته‌ام، در زمان حضورم در کنگره، در زمان مدیریت اطلاعات مرکزی، در زمان وزارت امور خارجه و اکنون به‌عنوان یک شهروند آمریکایی. من همه کارهایی را که این گروه انجام داده است، تماشا کرده‌ام؛ و تماشا کرده‌ام که چه کارهایی انجام نداده است. درخواست نیروی نظامی آمریکایی در داخل ایران را نکرد. درخواست تغییر رژیم از خارج را نکرد. از غرب چیزی جز حمایت از اپوزیسیون ایران و فشار بر رژیم نخواست تا روز فرجام نهایی آن، زودتر و با قطعیت بیشتری فرا برسد. این تمام چیزی است که تا به‌حال خواسته شده است. این دقیقاً چگونگی وقوع انقلاب‌هاست. این دقیقاً دلیلی است که رژیم‌های موجود، مذهبی، سرکوبگر و تروریستی روزی به پایان نهایی خود خواهند رسید». این مرد ۶۲ ساله، که در دوران تحصیل عمدتاً از شاگردان ممتاز بوده، با تجربهٔ حضور در بالاترین سطوح قدرت در این اظهارات «اسراری» را فاش کرد که رژیم آدمخوار آخوندی و هم‌پالکی‌هایش یک عمر خلاف آن را جار زده‌اند.      

در این جملات «کاملاً سری» موضوعی که بیش از همه جلب نظر می کند «کارهای انجام نداده» شورای ملی مقاومت ایران است. در بحثهای درونی، مجاهدینی که از همه چیزشان، از همه چیزشان، گذشته اند از کارهای نکرده شان می گویند و از خود انتقاد می کنند؛ کارهای انجام نداده و کارهای نکرده! اما «کارهای انجام نداده» که پمپئو از آن سحن می گوید منظور شرف تاریخی مقاومت و «کارهای نکرده» مجاهدین صداقت بی همتای آنان است. داستان مبارزهٔ‌ صد و بیست سالهٔ مردم کاری است کارستان و داستان مجاهدینش در دهه های اخیر شگرف.

شکی نیست که رژیم آدمخوار آخوندی به آخر خط رسیده است؛ از ولایت فقیه جز لاشه‌ای متعفن باقی نمانده است. همین لاشهٔ گندیده است که لاشخورهایی را به نام اپوزیسیون یا بدیل، چون قارچ سبز می‌کند تا «آن کارها» را انجام دهند. و همین لاشه است که اپوزیسیون‌های کاغذی را چون برگ چغندر سبز می‌کند؛ برگهایی که زود پژمرده می شوند و مرده بر زمین می‌افتند؛ حقیقت این است که حیات کوتاه و بی‌ریشهٔ آنان چیزی جز انعکاس بوی تعفن رژیم ولایت فقیه نیست. در دورهٔ معاصر این اولین بار نیست که رژیم حاکم سرکوبگر در ایران به ته خط می‌رسد، از شاهان قاجار گرفته تا شاهان پهلوی. بن بست سال ۱۳۵۷، که هنوز در اذهان بسیاری زنده است، بن بست رژیمی بود که با واسطهٔ اجنبی تأسیس شد و با حمایت و کودتا و وابستگی اجنبی نیم قرن، بی ریشه، عمر و سرانجام سقوط کرد. خمینی هم با واسطهٔ اجنبی رهبری انقلاب مردم ایران برای «آزادی و استقلال» را به جیب زد. اگر شاه و کارتر در زمان انقلاب ۵۷ گیج بودند، رژیم آخوندی پس از قبضهٔ قدرت از همان آغاز می‌دانست که روزی در برابر مردم قرار خواهد گرفت و خودش را برای آن آماده کرده بود. امروز ولی، همان‌گونه که شاهان قاجار و پهلوی به ته خط رسیدند، این رژیم نیز در مسیر سقوط اجتناب‌ناپذیر قرار گرفته است؛ چراکه طناب دار اعدام بر گردن دماوند دیگر اثر ندارد! رژیمِ اعدام برای ۱۷ انسان به اتهام عضویت مجاهدین حکم‌ صادر می‌کند، در مرداد گذشته دو مجاهد خلق را اعدام کرد و در یک ماه، در آبانماه ۳۰۴ انسان را اعدام کرده است!

مریم رجوی رئیس جمهور برگزیدهٔ شورای ملی مقاومت ایران برای دورهٔ گذار می گوید: «پاسخ در کانون‌های شورشی است که اراده مردم ایران برای تغییر را نمایندگی می‌کنند، در انسانهای مصممی که از فدای هستی خود نمی‌هراسند. آن‌ها که به‌قول مسعود، گام باقیمانده تا قیام را شتابان و با چنگ و ناخن و دندان در‌می‌نوردند».  

اگر بازهم صد کشور اجنبی با آنچه که از ارتجاع بی آبروی وطنی مانده است دست به دست هم به دنبال حفظ و یا بازگرداندن استبداد در ایران باشند، کاری که در ۱۲۰ سال گذشته موفق به انجامش شدند، دیگر اثر ندارد. به این دلیل ساده که اساساً فلسفهٔ وجودی مقاومت سازمانیافته عقیم کردن همین پروژهٔ، با شعار نه شاه و نه شیخ، است. اساساً دلیل تشکیل میلیشیای مجاهدین خلق، شورای ملی مقاومت ایران، هسته های مقاومت، ارتش آزادیبخش و کانون های شورشی به کرسی نشاندن آرزوی دمکراسی و رفاه  در ایران است. از همه مهمتر، ایجاد و حفظ یک تشکیلات منسجم رهبری کننده اساساً برای جلوگیری از اتحاد و پیروزی دوبارهٔ استعمار و ارتجاع در ایران است. در ایران آینده، حاکمیت، لائیک و دموکراتیک، و در دست مردم خواهد بود. آیندهٔ ایران، که نمادی از آن در کنگرهٔ جوانان در پاریس و گردهمایی ایران آزاد در واشنگتن به نمایش گذاشته شد، ایرانی آباد و آزاد خواهد بود.  

مریم رجوی در این باره می گوید: «برنامه ما برای ایران فردا، نوشته‌یی بر روی کاغذ نیست، بلکه ترجمان همین رزم و رنج‌هاست که آینده‌یی بدون شکنجه، بدون اعدام، بدون قوانین شرع آخوندی، بدون تبعیض دینی، بدون تبعیض جنسی و بدون تبعیض ملی را تضمین می‌کند. ما کشوری می‌خواهیم با یک جمهوری دموکراتیک و انتخابات آزاد؛ کشوری بر اساس جدایی دین و دولت، مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی و ملیت‌های برخوردار از خودمختاری. هم‌چنان‌که بارها گفته‌ام: ما برای کسب قدرت نمی‌جنگیم، هدف ما انتقال حاکمیت به مردم است. مطابق برنامه شورای ملی مقاومت، پس از سرنگونی، یک دولت موقت حداکثر برای شش ماه، انتخابات مجلس مؤسسان را برای تدوین قانون اساسی جمهوری جدید برگزار می‌کند. برای تحقق این هدف،‌ دست یاری به‌سوی عموم هموطنان دراز می‌کنم و جامعه جهانی را فرا می‌خوانم که مبارزه مردم ایران و نبرد جوانان شورشگر با سپاه پاسداران را به‌رسمیت بشناسد». این دست را می بایست به گرمی فشرد!