در چشمانداز جامعهای که زیر فشار فقر، سرکوب و بیعدالتی نفس میکشد، رژیم ضدبشری آخوندهای حاکم بر تهران بیش از هر زمان دیگری هراسان و درمانده به نظر میرسد. حاکمیتی که بقای خود را در گرو سرکوب عریان، اعدام زنان و مردان شجاع و بستن دهان معترضان میبیند، بهخوبی میداند که قیام مردم ایران نه یک احتمال دور، بلکه یک واقعیت محتوم و در دسترس است. از همین رو، ماشین سرکوب را با شدت بیشتری به حرکت درآورده و هم زمان جنگی همهجانبه در عرصه تبلیغات و فریب علیه مجاهدین خلق به راه انداخته است؛ جنگی برای بهتعویق انداختن لحظه حسابرسی و جلوگیری از فوران خشم انباشته مردم بپاخاسته!
در یک سوی این معادله، افزایش اعدامها، زندانها و خشونت افسارگسیخته علیه شهروندان بیدفاع قرار دارد و در سوی دیگر، تلاش مذبوحانه برای خاک پاشیدن به چشم تودهها و انکار وجود یک آلترناتیو دموکراتیک و واقعی. رژیم بهخوبی میداند که شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین خلق ایران، بهعنوان یک بدیل سازمانیافته، ریشهدار و برخوردار از برنامه روشن برای آینده ایران، بزرگترین تهدید برای استمرار حیات ننگین آن هستند. از همین رو، پروژه «آلترناتیوسازی فیک» را با جدیت دنبال میکند؛ پروژهای که هدفش منحرف کردن افکار عمومی و مخدوش کردن مسیر مقاومت است.
در این چارچوب، برجستهسازی مضحک «بچه شاه» بهعنوان یک گزینه سیاسی، چیزی جز یک مانور تبلیغاتی و امنیتی نیست. خود رژیم و حامیان غارتگرش بهخوبی میدانند که نظام شاهنشاهی با انقلاب بهمن ۵۷ به زبالهدان تاریخ سپرده شد و بازگشتی برای آن متصور نیست. تاریخ، حافظه جمعی مردم و تجربه تلخ دیکتاتوری موروثی، هرگونه توهم درباره احیای سلطنت را از اساس باطل کرده است. با این حال، طرح این چهره نه از سر امید به آینده، بلکه برای سد کردن راه طرح و تثبیت آلترناتیو دموکراتیک مقاومت صورت میگیرد.
در نمونه اخیر درمشهد در حالی که مردم با شعارهایی چون «امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه» اراده خود را برای پایان دادن به حاکمیت ملاها فریاد میزدند، رژیم کوشید با بسیج دهها نفر از سربازان بدنام اطلاعات و بسیجیهای هار، فضا را آلوده و مسیر اعتراض را منحرف کند. این عناصر سازماندهیشده، با شعارهای ساختگی و فرمایشی در حمایت از پهلوی، تلاش کردند صفوف مردم را به بیراهه بکشانند.اما اسناد، فیلمها و شهادت شاهدان عینی بهروشنی نشان داد که همین افراد، دقایقی بعد در قامت نیروهای سرکوبگر ظاهر شده و به دستگیری و ضربوشتم تظاهرکنندگان پرداختند.
این واقعیت، بار دیگر پرده از ماهیت پروژه «پهلویسازی» برداشت: ابزاری در دست همان رژیمی که وانمود میکند دشمن سلطنت است، اما در عمل از هر مهره پوسیدهای برای تضعیف مقاومت واقعی استفاده میکند. اینجا دیگر جای تردید باقی نمیماند که هدف اصلی، نه تبلیغ یک جریان مرده، بلکه تخریب و شیطانسازی علیه مجاهدین و فرزندان رشید مردم ایران در کانونهای قهرمان شورشی است.
در این مسیر، یک کر هماهنگ ارتجاعی و استعماری نیز به یاری رژیم شتافته است. رسانههای معلومالحال و تلویزیونهای فرمایشی، با تبلیغی مشمئزکننده، به بزک کردن چهرهای میپردازند که هیچ نسبتی با خواستهای امروز جامعه ایران ندارد. همزمان، علیه مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت، سیلی از دروغ، تهمت و تحریف به راه میاندازند؛ همان شیوهای که یادآور تبلیغات گوبلزی است: آنقدر دروغ بگو تا شاید حقیقت گم شود. پاسداران برونمرزی و درونمرزی نیز میمونوار به جستوخیز افتادهاند تا صحنهای مصنوعی بیافرینند؛ صحنهای که نه بار دارد و نه به بار خواهد نشست. معلوم است که همچون کف روی آب است و در تعمیق انقلاب محوخواهد شد.
اما آنچه این محاسبات را نقش بر آب میکند، قانونمندی تاریخ و اراده آگاهانه مردم است. این دنیا حساب و کتاب دارد. بقول معروف آب رفته به جوی بازنمیگردد. مردم ایران تصمیم خود را گرفتهاند؛ سرنگونی تام و تمام حاکمیت ملاها و برپایی یک جمهوری دموکراتیک، سکولار و ترقیخواه. این خواست، نه محصول تبلیغات، بلکه برآمده از دههها رنج، مبارزه و آگاهی است. نسل جوان، که دیگر فریب بازیهای نخنما را نمیخورد، پیشتاز این مسیر است.
پاسخ قاطع مردم به یاوههای «شاه و شیخ» را میتوان در فریادهای جوانان آذربایجان آزادیستان دید. در روز چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۴، در ارومیه و در جریان یک مسابقه والیبال، جوانان با صدای رسا اعلام کردند: «آذربایجان شرفدی، پهلوی بیشرفدی». این شعار، نه فقط رد یک فرد، بلکه نفی همزمان دو دیکتاتوری و تأکید بر شرافت، آزادی و کرامت انسانی بود. پیامی روشن که نشان میدهد جامعه ایران از دوگانههای ساختگی عبور کرده و راه خود را یافته است.
در نهایت، تمام تلاشهای رژیم برای کمرنگ کردن مقاومت، بزرگنمایی آلترناتیوهای قلابی و ایجاد یأس در میان مردم، محکوم به شکست است. زیرا حقیقت را نمیتوان برای همیشه پنهان کرد و اراده یک ملت را نمیتوان با دروغ و سرکوب خاموش ساخت. مقاومت ایران، با تکیه بر سازمانیافتگی، برنامه و پایگاه اجتماعی خود، همچنان پرچمدار امید و آیندهای آزاد برای ایران باقی خواهد ماند؛ آیندهای که در آن نه جایی برای استبداد مذهبی است و نه محلی وامکانی برای بازگشت به گذشتهای سیاه وابسته به اجنبی. زمستان سیاه وشیخ درحال سپری شدن و صبح صادق رهایی مردم ستمدیده ایران در حال دمیدن است.
محمد قرایی- سوئد
آذرماه هزار و چهارصد وچهار