خمینی که در اقتدا به کاشانی نسبت به پیشوای بزرگ نهضت ملی ایران دکتر محمد مصدق بسیار کینه ورز و حسود بود، گفت "ملی گرائی برخلاف اسلام است" تناقض ظاهری این حرف با عمل احمدی نژاد و کرشمه مکارم شیرازی بسیار روشن است. از این تناقض و لگد کوبیدن به قبر خمینی خیلی زوایا روشن می شود: اول اینکه تمام نعره و عربده کشیدن برای سوزاندن عکس خمینی الان خیلی مسخره تر می نمایاند. دوم این که باند مغلوب که خود را وارث انحصاری خط امام می دانند باید تکلیف روشن کنند که نظرشان راجع به ملی گرائی مدل احمدی نژادی چیست؟ سوم اینکه تکلیف منتقدین به مشائی که از افاضات ایشان در جمع بسیجیان خارج کشوری مبنی بر برتری فرهنگ ایرانی و پایان یافتن دوران اسلامگرائی خود را گزیده نشان می دادند، چیست؟
در نگاه اول شاید این اعمال متناقض باشد اما با نگاه سریعی بر تاریخ بدعت گذاری در دوران خمینی و رژیمش می توان دریافت که این عمل اتفاقا تکرار مضحک یک سنت جدی در رژیم است. خمینی بارها تاکید کرد که "حفظ نظام" از اوجب واجبات است و اصل کار حفظ رژیم است. در این راستا بود که آیت الله شریعتمداری، در یک عمل بی سابقه در کل تاریخ فقه شیعه و بر خلاف تمام موازین و عرف حاکم بر این فقه، مجبور به اعترافات تلویزیونی و خلع ید شد. حکومتی که سر دمدارانش در زندان شاه، هم بندیهای خود را نجس می دانستند، در فردای قدرت با تمامی قدرتهای "نجس" شرق و چین و ماچین، نرد عشق می بازد. دولت امام زمان مهندس بازرگان، نوکر آمریکا و استکبار جهانی لقب گرفت. قطب زاده یار و یا ور امام، به جوخه اعدام سپرده شد. نعره اگر این جنگ بیست سال طول بکشد ما ایستاده ایم به نوشیدن جام زهر انجامید، تنها دغدغه تدارکچی نظام حفظ نظام است و بس! او عامیگرای شریرو بی ریشه و بی اصل و نسبی است که تنها دغدغه اش حفظ نظام است و در راه آن حاضر به هر چارچوب شکنی و زیر پا گذاشتن هر اصل و ارزش و قرارداد و قانونی است، خمینی رسماً گفت که حکومت مورد نظر او میتواند قراردادهای شرعی را که خود با مردم بسته است، هر موقع که آن را مخالف مصالح نظامش تشخیص داد، یکجانبه لغو کند. و میتواند هر امری را، چه عبادی و یا غیر عبادی و تمام واجبات دین حتی نماز و روزه و حج را می تواند در صورت لزوم تعطیل کند.
احمدی نژاد و خامنه ای فرزندان همان خمینی هستند و رهروان واقعی راه او، او نه باکی از انکار گذشته دارد و نه حدی برای حفظ حریمی برای آینده. اما این حرکات نه از سر اختیار و نه تازیدن در دشت بی انتهاست. هم مجبورند و هم محدود. این تابو شکنی ها اساسا از ضعف تاریخی و ماهیت قرون وسطائی رژیم سرچشمه می گیرد و چون تابع تضاد خلق و ضد خلق است، در بستر رشد این تضادها و در سرفصل حل نهایی روی سر کل رژیم خراب می شود. استخراج استدلال هایی نظیر رقابت جناحی از این پدیده ها اگر منافع سیاسی خاصی را دنبال نکند (که بی بی سی نمونه روشن آن است) از عمق تضادهایی که خامنه ای و احمدی نژاد را به اجرای این تئاتر رو حوضی کشانده، غافل است.
نمایش عجزآلود و مصنوعی احمدی نژاد، بیانگر افلاس روز افزونی است که گریبان کل ولایت فقیه و رژیم بی تاریخ وبی ریشه اش را گرفته و تا بر زمین زدن کلیت آن و آزادی ایران کبیر، آن را رها نخواهد کرد.