خیزش انفجاری مردم بخصوص جوانان و زنان در خرداد سال ۱٣۸۸ که برای مدت طولانی تیتر اول خبری بزرگترین رسانه های جهانی بود، خشم فرو خورده سی ساله مردم از شرایط عینی زندگی آنها بود. دیکتاتوری و سرکوب یک شاخص سیاسی و تاریخی در کشور ما است. ولی هرگز در هیچ دوره ای از تاریخ سرکوب، زندان، شکنجه، اعدام و ترور مبارزان، زنان، دانشجویان، روزنامه نگاران، معلمان و روشنفکران چنین ابعادی نداشته است. سرکوبی که در طول سی سال اخیر در ایران اعمال می شود را نمی توان از مذهب و اسلام سیاسی که دشمنی ایدئولوژیک با آزادی و حق و حقوق انسانی مردم دارد جدا کرد. اما به هیچ وجه نمی توان خیزش اخیر مردم را تنها و تنها به بعد سیاسی و سر کوب محدود کرد. وضعیت اقتصادی مردم، افزایش سرسام آور قیمت کالاهای مورد نیاز، نرخ بیکاری بیش از اندازه افزایش تعداد کودکان کارگر خیابانی، افزایش تن فروشی و بطور کلی فقر و تهیدستی زمینه دیگر خشم و خیزش مردم بود.
ارزیابی از روحیات مردم، آمادگی و توانایی آنها در مقابل دستگاه پیچیده و چندگانه سرکوب. این موضوع زمانی اهمیت خود را نشان می دهد که مردم بدون هیچ تشکل و رهبری و تنها با فدا کاری و از خود گذشتگی در مقابل سرکوب وحشیانه این رژیم بپاخاستند.
حضور کم نظیر، بی سابقه و شجاعانه زنان که تعجب مردم جهان را بدنبال داشت، اوج نارضایتی زنان از شرایط موجود و برابری طلبی آنان را بار دیگر پس از بهمن ٥٧ برای فعالین سیاسی، احزاب و گروه ها یاد آور شد. بطوریکه پس از این حوادث، در تمام بیانیه ها، فراخوانها و اطلاعیه ها مسائل زنان، حق و حقوق آنها پر رنگتر شد. اینها همه ناشی از ضد انسانی و ضد ایرانی بودن این رژیم است. پس از اینجا نتیجه می گیریم که ضمن تحلیل این همه بدبختیها، نشان می دهد که چه کس یا کسانی مشکل روحی دارند. چه کسانی کمر به نابودی فرهنگ و سرزمین ایران بسته اند، فرهنگی که در ١٤٠٠ سال پیش با یورش اعراب جرقه ی نابودیش شروع شد و امروزه و در واقع با به سر کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی در ایران برای تکمیل این پروژه از هیچ کوششی فروگذار نکرده و نمی کنند.
برای اینکه از موضوع بحث خارج نشوم به اصل قضیه یا مطلب برمی گردم. با اوج اعتراضات مردمی ،دست اندرکاران رژیم از جمله خامنه ای و احمدی نژاد برای یک دست کردن قدرت و زیر کنترل درآوردن سپاه و بسیج وغیره از هیچ کوششی فروگذار نکرده اند و کماکان سعی آنان برقبضه کردن قدرت است. اما دستگاه دیپلماسی رژیم از این بحران در امان نبود، دیدیم که طی یک اقدام شجاعانه یک دیپلمات رژیم، در نروژ برای نشان دادن حمایتش از اعتراضات مردم ایران استعفاء داد و به قول خودش به جنبش مردمی پیوست، بدنبال آن دیپلماتهای دیگری از فنلاند و بلژیک اقدام مشابهی کردند و به صف جنبش مردمی پیوستند.
من به نوبه خود و به عنوان فردی ساده از جامعه عقب نگهداشته شده کرد که در سنین جوانی از مملکت فراری و آواره شده ام و بدون داشتن هیچ ادعائی کار این دیپلماتها را می ستایم و به آنان دست مریزاد می گویم که بالاخره تحمل این همه ناعدالتیهای این رژیم را نداشتند.
امید است که بقیه دستگاه دیپلماسی رژیم بیشتر از این به عمر ننگین جمهوری اسلامی کمک نکنند و تا دیر نشده است صف مردم بپا خاسته را انتخاب نمایند.
اما چند روز پیش در مجلس رژیم چه گذشت: عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس رژیم در اظهار نظری درباره پناهنده شدن برخی از دیپلماتهای ایرانی به کشورهای اروپایی دلیل پناهندگی این دیپلماتهای رژیم جمهوری اسلامی را داشتن مشکلات روحی عنوان کرد! به گزارش خبرگزاری کار ایران، ایلنا، محمد کرمی راد، این عضو کمیسیون مجلس، در این باره افزود: از دیدگاه بنده مشکلات شخصی، فردی و نفسانی این دیپلماتها دلیل اصلی پناهندگیشان است. اشاره وی به سه دیپلمات ایرانی است که به نشانه اعتراض به سرکوبهای پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران از سمت خود استعفا دادهاند. فرزاد فرهنگیان، رایزن دوم سفارت ایران در بروکسل، پایتخت بلژیک، که روز جمعه گذشته استعفا کرد و راهی اسلو، پایتخت نروژ، شد، سومین دیپلمات پناهنده ایرانی است. به فرض این که آقای کرمی، عضو کمیسیون امنیت ملی، درست بگوید! که خنده دار است. اما هر انسان دمکراتی از خودش می پرسد، اگر این طور است، پس چرا گردانندگان این رژیم چنین افراد از نظر روحی مشکل داری را! به عنوان نماینده خود به کشورهای خارج می فرستند؟! آیا همه روشنفکران ایران هم مشکل روحی دارند که باوصف درآمد خوب و شغل عالی مملکت را رها کرده و از چنگ این جانیان فرارمی کنند؟!
محمدرضا حیدری، از سفارت ایران در نروژ، و حسین علیزاده، از سفارت ایران در فنلاند، دو نفری بودند که پیش از آقای فرهنگیان از مسئولیت خود استعفا کردند. این دیپلماتها از یک نظر مشکل روحی داشتند آنهم این بود که چون در واقع رهبر و رئیس جمهور ایران دچار مشکلات روحی شده اند و بی پروا با تمام توان می کوشند مردمان ملتهای ایران را بی عقل و بیمار قلمداد کنند، دیگر توان ادامه همکاری با این رژیم را کنار گذاشته و به صف مردم پیوستند.
اگر اشتباه نکنم یک ماه پیش بود که خامنه ای نیز طی یک اقدام فرار به جلو گفت من نماینده خدا بر روی زمین هستم و اطاعت از من از احکام شرعی است. ببینید اینها تا چه اندازه ، مردم را نادان و عقب افتاده می پندارند، که هیچ کس بر انها یعنی مقامات رژیم برتری ندارد و هرکس بر بر آنهاست یا کم عقل یا مشکل روحی دارد. وادار کردن و به صفه ی تلویزیون آوردن سکینه محمدی آشتیانی نیز یکی از مشکلات روحی دست اندرکارن رژیم است که مثل مار
زخمی سرشان را به هرجایی می کوبند. در مورد سه آمریکایی زندانی که سال پیش در کردستان عراق توسط مامورین ایران به شکل مرموزی دستگیر شدند، قوه قضائیه رژیم اعلام کرد که اینها جاسوس هستند!؟ و در قوانین جمهوری اسلامی نیز مشخص است کسی که جاسوس باشد جرمش چیست؟ اما دیدیم که دیروز یکی از آنها به قرار وثیقه آزاد شد. پس نتیجه می گریم که در واقع این مقامات کنونی رژیم از جمله رهبر و رئیس جمهورش است که مشکل روحی دارند نه دیپلماتهایی که به صف مردم پیوسته اند. امید است در آینده نزدیک شاهد ریزش هرچه بیشتر نیروهای این رژیم و پیوستن آنها به صف مردم باشیم چه دیپلمات و چه از سایر ارگانهای دیگر این رژیم. چون به قول پیشینیان تا دیر نشده بجنبید و راه این سه دیپلمات شرافتمند را انتخاب کنید که تاریخ و مردمان ایران در آینده در باره آنها و کسانیکه هنوز هدفمند به این رژیم جنایتکار خدمت می کنند قضاوت خواهد کرد.
بشیر فنلاند
١٨.٩.٢٠١٠