به قلم دنی آیزن
21سپتامبر 2010
امسال سالگرد 11 سپتامبر در سایه مسجد نقطه صفر (Ground Zero) برگزار شد.
سالگرد سال آینده شاید در سایه یک ایران اتمی برگزار شود.
بنابر تخمینهای پنتاگون و سایرین رژیم ایران یک سال تا گذشتن از یک نقطه عطف اتمی فاصله دارد. اگر اینطور باشد، بیانگر شکست غرب در پرداختن به آنچه جدی ترین چالش جهان اسلامگرا از زمانی که یک حفره جایگزین مرکز تجارت جهانی در آسمانخراش نیویورک شد می باشد.
انگیزه سیاستهای کنونی ایران از اتفاق نظر در بین رهبری ایران نشات می گیرد که رسیدن به توانایی هسته ای یک ضرورت مذهبی و پیش در آمد استراتژیک برای رسیدن به سرنوشت ایران بعنوان "کشور طلوع آفتاب" می باشد – کشوری که پیشتاز دوره جدیدی از برتری جهانی اسلامی خواهد شد.
ولی قدرت ایران با مخالفت بین المللی نسبت به این اهداف به چیزی که بسیار ملموس تر است به گل نشسته است. قاطعیت ایران بیش از آنچه به مذهبیت اسلامگرا کار داشته باشد به قضاوت ایران از دیپلماسی غرب بر می گردد. ایران علامتهایش را صرفا از 30 سال محکومیتهای سمبولیک و مجازاتهای سبک ملل متحد می گیرد – ابتکارهایی که به یک اخم دیپلماتیک منجر شده در حالی که جمهوری اسلامی 120 هزار نفر را اعدام کرده، پنج میلیون نفر دیگر را زندانی کرده، صنعت چند میلیارد دلاری تروریسم جهانی را گسترش داده، و بسیجش برای بی ثبات کردن سایر دولتها را دنبال کرده است. هیچکدام از این فجایع در این مدت باعث نشد که اروپا بزرگترین شریک تجاری ایران نشود. به بهانه سیاستهایی که "رابطه سازنده" و "دیالوگ انتقادی" نامیده می شد، اروپا به دنبال تغییر رفتار ایران و آرزوهای هسته ای از طریق جذب منافع بود. رژیم ایران قطعا سود برد – جمع کردن میلیاردها دلار از شرکای اروپایی در حالی که 70 در صد آن درآمدها را برای برنامه هسته یی اش روانه کرد.
در حالی که اروپا به دنبال استمالت از طریق تجارت بود، بیل کلینتون در پی جبران از طریق معذرت خواهی بود و سعی کرد ایران را از طریق طلب عفو ازآیت الله خمینی بخاطر "جنایات" آمریکا علیه ایران و مردمش استمالت کند. شاید کلینتون احساس می کرد یک معذرت خواهی بهتر مورد پذیرش تهران قرار می گیرد تا پیشنهاد جرج بوش پدر – ایجاد یک شروع جدید با ایران "با پاک کردن راه". آن پیشنهاد توسط علی خامنه ای خشمگین (که حالا رهبر عالی است) رد شد که به رییس جمهور گفت "شما هیچ حرفی ندارید به ما بزنید". ولی کلینتون هم رد شد – همینطور باراک اوباما که لحن آشتی جویانه و امتیازهای سخاوتمندانه اش تنها با طرد تهران مواجه شد.
با توجه به این سابقه، برای تهران احتمال کمی وجود دارد که حرکتش برای سلاح هسته ای را رها کند. رهبران غرب بخاطر عدم شناخت از ماهیت مذهبی و فرهنگی رژیمی که مذاکره با یک رقیب ضعیف تر را امتیازدهی به غرب کافر می بینند، خودشان را بعنوان یک تهدید جدی بی اعتبار کردند.
استمالت یا حتی ندامت تنها اعتقاد احمدی نژاد و همدستانش مبنی بر این که یک "غرب فاسد" "جرات مقابله با ایران" را ندارد، عمیق تر کرده و مجازاتهای اخیرا اعمال شده تنها این برداشت را تقویت کرده است.
در حالی که این مجازاتها توانایی ضربه زدن جدی به اقتصاد ایران را نشان داده اند، آنها ایران را نسبت به تعهد غرب برای معلق کردن برنامه هسته ای ایران متقاعد نکرده اند. از دید رژیم هدف گرفتن مرحله بندی شده و محدود صنایع و افراد مشخص ایران تنها یک انقباض عضله سیاستهای نیم بند غرب برای سه دهه گذشته است. آنها تنها تایید این هستند که در حالی که ایران به زمان بندی هسته ای شدنش نزدیک می شود، یک غرب ترسو حتی از اهرم اقتصادیش بطور کامل برای مقابله استفاده نمی کند. رهبران ایران نتیجه گیری کرده اند که درد اقتصادی کوتاه مدت از مجازاتهای نسبی یک بهای منطقی برای بدست آوردن این تکنولوژی است که برتری منطقه ای رژیم را مستقرمی کند و به شهروندان ایرانی و جهان اسلام به درستی نشان خواهد داد که خصومت و بی اعتنایی، ابزار انتخابی برای مقابله با غرب است.
اگر قرار باشد ایران این نتیجه گیریها را نکند، سیستم مجازاتهای بسیار شدیدتری نظیر آنچه کنگره امریکا در نظر دارد باید اعمال شود. زمان آن است که با پروژه هسته ای ایران بعنوان یک شرکت جنایی یا صنعت یاغی که توسط افراد و گروهها و نه توسط کل رژیم اداره می شود برخورد نکنیم. حتی اگر این بحث شود که آن مجازاتها هم هنوز نمی توانند پروژه هسته ای ایران را متوقف کند، ارزش آن را دارد که بعنوان یک پایه برای آینده برای مقابله با رژیمی که کنترل یک سلاح ویرانگر را دارد - دنبال شود.
هر چیزی کمتر از قاطعیت محکم غرب در مواجهه با یک تهران اتمی منجر به یک تهاجم غیرمنطقی منطقه ای یا بدتر از آن یک رژیم یاغی شده ایران خواهد شد و اشتهای سایر رژیمها را بر می انگیزد که از طریق ارعاب هسته ای به دنبال همسان شدن استراتژیک باشند. تهران و حامیانش باید شکی نکنند که دوره استمالت به پایان رسیده و اینکه شیطنت هسته ای به هر نوع آن بهایی برای ایران می طلبد که بسیار فراتر از آن چیزی است که در طول 30 سال گذشته بوده است.
مجازاتهای خرد کننده ضروری هستند – یا بعنوان آخرین گام غیر خشونت آمیز در مهار و ساخت یک بمب ایرانی – یا بعنوان اولین قدم برای جلوگیری از استفاده از آن. در هر صورت عملی کردن آن نقطه عزیمتی از پستی استمالت است که حالا بشریت را به لبه ای رسانده که ممکن است از آن راه بازگشتی نباشد.
دنی آیزن بنیانگذار مشترک - C-CATائتلاف کانادایی علیه شکنجه است. او یکی از اعضای خانواده اش را در 11 سپتامبر از دست داد.