در این نامه که در هم شکستن استراتری جنگی رژیم را بر اثر شعارصلح مقاومت ایران و ضربات کوبنده ارتش صلح و آزادی، نشان می دهد، خمینی، خطاب به سرکردگان رژیمش می نویسد:
«من تا چند روز قبل مصمم بودم که این جنگ ادامه پیدا کند و معتقد بودم که این جنگ به پیروزی نهایی میرسد و میتوانیم رژیم بعث را ساقط کنیم ولی گزارشهایی از قبل بود و اخیراً هم فرماندهان و مسئولان دیگر نامههایی نوشتند که ما به هیچ وجه قادر به ادامه جنگ نیستیم و اگر جنگ ادامه پیدا بکند، اساس نظام جمهوری اسلامی صدمه میبیند و خطرات بزرگی پیش خواهد آمد به همین دلیل من مصمم شدم که قطعنامه را بپذیریم و جنگ را خاتمه دهیم».
این جملات خمینی هم اصرار 8 ساله او بر ادامه جنگ ضدمیهنی با میلیونها کشته و مجروح و آواره تنها در طرف ایران را، به رغم در دسترس بودن صلح ازسال 61 ، برملا می کند و هم نشان می دهد که علت زهرخوردن و تن دادن وی به آتش بس ترس از سرنگونی رژیم به دست ارتش آزادی بوده که آن را صدمه دیدن « اساس نظام جمهوری اسلامی» توصیف کرده است.
آخوند منتجب نیا پس از نقل جملات نامه خمینی، می افزاید: «وقتی این پیام خوانده شد همینطور که خوانده میشد همه ما اشک میریختیم. روز عجیبی بود به اندازه اینکه چند نفر از عزیزانمان فوت شده باشند اشک ریختیم. همه بلااستثنا گریه کردند. وقتی پیام تمام شد گفتند که آقایان گزارش بدهند. فرمانده سپاه، فرمانده ارتش، وزیر خارجه (ولایتی)، وزیر اقتصاد، نخستوزیر و مسئولان دیگر. هرکسی در حیطه وظایف خودش گزارش داد که جنگ به ما آسیبهایی رسانده که جبران ناپذیر است و ما نمیتوانیم ادامه بدهیم... در مجموع گزارشها نشان میداد که چارهای جز پذیرش قطعنامه نیست. این موضوع که امام فرمود من جام زهر را نوشیدم، امری بود که بر امام تحمیل شد».
آخوند منتجب نیا تصریح می کند که تمام حقایق مربوط به تحمیل آتش بس به خمینی و دیگرسران و سرکردگان خون آشام رژیم توسط ارتش صلح و آزادی را کتمان کرده چرا که بیانش برای نظام خطرناک است. وی می نویسد:
«تا الان هم برخی مسائل حساس را چون مصحلت ندیدیم عنوان نکردیم چرا که امام بعد از پذیرش قطعنامه راجع به این بحثهایی که مطرح بود فرمودند که این بحثها بحثهای خوب و مفیدی است اما الان زمانش نیست...اما هر وقت که لازم بشود و خطری برای نظام و انقلاب و اسلام نداشته باشد ما بخشی از مطالب را که در جریانش بودیم بیان میکنیم».