سمر آزاد- شهلا جاهد هم رفت ...

 آری، دلم می سوزد برای باغی که می سوزد
بَر یعنی سود و برده یعنی کسی که سود می‌دهد.«برده انسانی است که قانون، او را در ملک دیگری می‌داند، در شدیدترین حالت، او کاملاً فاقد حقوق و صرفاً یک مال منقول است.»
سیستم برده‌داری شکلی از قشر‌بندی اجتماعی است که در آن انسانها می‌توانند مالک یا مایملک دیگران باشند. در چنین سیستمی، انسان می‌تواند بصورت کالایی درآید که قابل خرید و فروش باشد. بنیان و اساس بسیاری از تمدنهای اولیه مانند تمدن مصر، یونان و روم بر کار بردگان استوار بود. اما این عمل تنها به دوران باستان اختصاص ندارد؛ بلکه در زمانه ما نیز بردهداری به برکت حکومت ملایان مرتجع درایران رونق بسیارگرفته است .
درهمین هفته برده ای به درخواست اربابش و به دست فرزند نو جوان ارباب به قتل رسید. شهلا جاهد که برده صیغه ای ناصر محمد خانی بود، به اتهامی که خودش منکر بود و بسیاری از دست اندر کاران پرونده وی نیز به آن اذعان داشتند، سرانجام به قتل رسید .
شما چهره این سه نفررا بادقت نگاه کنید، و بگویید کدامیک ممکن است قاتل باشند؟! شهلا ، ناصر یا فرزند نوجوان او... براستی کدامیک؟!!
ظاهر امر این است که شهلا مادر این نوجوان را کشته است و  پسر نوجوان ناصر محمد خانی با مباشرت پدر چهارپایه را از زیر پای شهلا می کشد تا او را در برابر دیدگان همگان با طناب دارخفه کند، تا حس کینه و نفرت برده داران ارضا شده و کمی آرامش بگیرند.  هرچند که شهلا نیز بااعدامش سرانجام  بار رنج و شکنج  8-9 ساله زندان را از دوشش بر زمین نهاد و به آرامش رسید؟


 
از لحاظ جرم شناسی قطعا انتخاب شهلا بعنوان قاتل کار ساده ای نیست  چرا که  دلایل زیادی بر بیگناهی وی طی 9 سال گذشته  بدست آمده که همه بنوعی حکایت از بی گناهی وی دارند و به همین دلیل نیز اجرای حکم اعدام او 7بار منتفی شد.
پس دراین  ماجرا قاتل واقعی کیست؟
 

 «ناصر محمد خانی متهم به قتل همسرش را معرفی کرد.!!
۹ بهمن 81– اعتماد
محمدخانی‌گفت‌: به‌نظر من‌شهلا در این‌قتل‌مظنون‌اصلی‌است‌. آنچه‌مسلم‌است‌شهلا بشدت‌به‌همسرم‌لاله‌ حسادت‌می‌کرد و چشم‌دیدن‌او را نداشت‌. به‌همین‌خاطر من‌سعی‌ می‌کردم‌برای‌او همسر مناسبی‌پیدا کنم ‌تا شاید با ازدواج ‌و تشکیل‌خانواده‌دست‌از سرم‌بردارد!!»

 


 
و این معرفی قاتل، سرانجام به قتل شهلا انجامید و  در سحرگاه روز 1دسامبر در برابر دیدگان انبوهی انسان بهت زده در سراسر جهان بااعدام شهلا ظاهرا عدالت اسلامی!! ملایان، زندگی  پرمحنت  زنی  را که به رغم بدترین شرایط زندان همواره سرشار از حس زندگی و شادابی بود، برای همیشه از وی ربود و او را به کام مرگ مظلومانه ای فرستاد. 


 
اما براستی همه داستان همین است و همانگونه که وکیل شهلا لحظاتی بعد ازاعدام او ناامیدانه گفت : دیگر حرف زدن در باره شهلا بی فایده است و همه چیزتمام شد؟!
آیا شهلا همانگونه که قاضی شرع اعلام کرد زن هوسباز گناهکاری بود که قربانی هوس خود شد، یا به گفته خودشهلا که در دادگاه انگشت اتهام را به سوی ناصرمحمد خانی  گرفته وفریاد زد که  او و لاله هردو قربانیان هوسرانی این مرد (ناصر)شدند .


 
دراین پرونده البته سئوال زیاد است و ابهام بیشمار. اما باید به خاطر بیاوریم همانگونه که شهلا به ما یاد آوری میکند، این پرونده بجز شهلا  یک زن قربانی دیگرنیز داشت . زنی بنام لاله سحرخیزان مادرهمین نوجوانی که اینک شهلا را به قتل رساند . اما درحقیقت نه شهلا و نه ناصر و حتی نه نوجوانی که صندلی اعدام را از زیر پای شهلا کشید را نمی توان قاتل شمرد
پس چه کسی قاتل است؟ پاسخ اما در سئوال دیگری است . 

آیاگر در جامعه ما مینی مم حق و حقوق زن در زندگی مشترک با مردان وجود داشت این آقای محمد خانی می توانست همه قراردادهای ثبت شده اش با لاله سحر خیزرا زیر پاگذاشته و دنبال زندگی مخفی با زنی دیگر برود؟ ویا اینکه  پس از سه سال زندگی مشترک با شهلا جاهد،  اینگونه در برابر دوربین خبر نگاران بایستد و درجمله ای پر ازتناقض همه قراردادهای نانوشته اش  با زنی دیگر را منکرشده و بگوید: «اولا که‌ من‌ و شهلا با هم‌ ازدواج‌ دایم‌ یا حتی‌موقت‌ نداشتیم‌،تازه‌مگر ازدواج‌دوم‌ فقط‌ مختص به‌من‌است‌که‌اینطور آن‌را در بوق‌ و کرنا کرده‌اند و با آبروی‌اجتماعی‌ و خانوادگی ‌ام‌بازی‌می‌کنند؟»
این سخنان آقای ناصر محمد خانی به وضوح واقعیت  امر صیغه و ازدواج مجدد که همان برده داری زنان  توسط مردان است را در جامعه ما که به برکت حکومت مشتی ملای مرتجع  به  امری رایج تبدیل و کاملا نهادینه شده است، را آشکار میکند. 
وقتی این مرد  با داشتن یک زن جوان و دوکودک خردسال  مخفیانه به زندگی با زنی دیگر می پردازد و بعد ازمرگ زن اول دنبال مرگ دومی نیز هست، بخوبی نشان میدهد که امر صیغه همچون بسیاری قوانین دیگرملایان کاملا درخدمت مردان است و  مردسالاری را بیش از پیش تقویت میکند.
چرا که در صیغه، این زن است که در ازای یک رابطه مبهم حقوقی و کاملا بی آینده، صیغه یا متعه و بعبارتی برده می شود. هرچند که ازنظر ملایان  این عمده ترین لطف و توجه حکومت به مشگلات «زن» های  تنها ، فقیر و بی سرپرست است. اما دراین معامله تا آنجا همه چیز به اراده مرد بستگی دارد که  به هر دلیل اگر زن صیغه ای  را نخواست حتی حاضراست  طناب دار را برگردنش بیافکند ودر دادگاه رو در روو چشم در چشم وی،  برایش درخواست قصاص بکند.


 
اینجاست که باید یقین کنیم که حاکمان  ارتجاعی  بی کفایت درایران در برابر ناتوانی از حل و فصل مشگلات و معضلات اجتماعی و اقتصادی  بی پایان مردم و بویژه زنان بعنوان جنس درجه 2،  باب  دیگری از تبغیض جنسی مانند صیغه و چند همسری را گشوده اند  و آنرا تبلیغ میکنند تا علاوه بر تحقیرشنیع زنان،  امرصیغه را نیز بعنوان یک تجارت پرسود برای نهادهای مذهبی مانند آستان قدس رضوی وحرم قم و شهرری و... در جامعه جا بیاندازند تا آنها بتوانند در نظام آخوندها کار خرید، فروش زنان را با نام صیغه به نحو تهوع آوری به صورت کاملا علنی اجرا کنند.  و بار مصائب زنان را دراین حکومت زن ستیز با نوع دیگری از برده داری  بیش از پیش بیافزایند.  

در ماده ۲۲ لایحه‌ی به اصطلاح حمایت از خانواده که توسط قوه قضاییه آخوندها تدوین شده است ، ثبت ازدواج و طلاق را شامل  ازدواج موقت نمی داند تا عملا ازدواج موقت  را برای مردان  بیش از پیش سهل و آسان نماید تا آنجا که فرهاد تجری، نماینده و عضو کمیسیون قضائی مجلس ارتجاع در مزیت صیغه بسیار وقیحانه می گوید:  این قانون موجب می شود که افراد بدون ترس و دلهره و تقریبا به صورت قانونی ازدواج مجدد می‌کنند. دولت پاسدار احمدی نژاد هم با پررویی تمام در دفاع از این لایحه‌توزیع زنان و دختران ستمدیده بویژه از اقشار فقیر و کم درآمد را بین مردان ثروتمند متاهل نظیر محمد خانی ها را با این لایحه زن ستیزانه جامه قانون می پوشاند و در واقع قانون برده داری زنان توسط مردان  را تا انجا رسمیت می دهد که ناصر محمدخانی در مصاحبه ای پس از اعلام تاریخ اعدام شهلا از سوی آخوند لاریجانی ابراز خوشحالی کرده و می گوید :«فکر می‌کنم دیگر همه چیز تمام شده و حالا من و خانواده همسرم در انتظار اجرای حکم هستیم. ما باید امضا بزنیم تا این پرونده برای اجرای حکم در نوبت قرار بگیرد و مراحل اداری را طی کند. حکم اعدام قاتل همسرم داده شد و خوشحالم که در نهایت تکلیف همه چیز مشخص شد.!! »

سرانجام  شهلا در 1دسامبر 2010 ( 10 آذر ماه 1389) به در خواست قصاص ناصر محمد خانی و در حالیکه فرزندش صندلی اعدام را از زیر پای شهلا کشید، کشته شد. محمد خانی در همین مصاحبه می گوید:
«8 سال سختی‌های زیادی کشیدم. خانواده همسرم خصوصا مادر همسرم سختی‌های زیادی کشید و حالا همه ما در انتظار قصاص هستیم. امیدوارم این پرونده تمام شود تا من و خانواده همسرم کمی آرامش داشته باشیم  »
و بدینوسیله درسایه عدالت ملایان و وجدان نابیدار ناصر محمد خانی این بارهم مثل همه اعدام  متهمین به قتل،  آرامش توسط حکم قوه قضایی به جرم احتمالی فرزند ، از مادری گرفته شد و به مادر دیگری داده شد. مادر ستم دیده و بینوای شهلا جلوی زندان اوین هنگام اعدام دخترش این جا بجایی آرامش از مادری به مادر دیگر را آنهم به جرم ثابت نشده  فرزند،  بار دیگر فریاد کرد و پژواک این  فریاد تا این رژیم هست و تا حکم وحشیانه و قرون وسطایی اعدام در میهن اسیرمان جاری است به گوش همه انسانهای با وجدان خواهد رسید .
تا آن زمان که دیگرکینه ها حرف آخر را نمی زنند تا شعله ای بر باغ و بر زندگی هیچ انسانی به دست انسان دیگر برافروخته نشود، کودکان و نوجوانان ما دیگر مجری نا آگاه  حکم اعدام انسانی حتی فردی گناهکار  نشوند .
تا آن زمان که پدران بجای  آموزش  برده داری و کینه ورزی و انتقام کور  به پسرانشان  درس محبت و گذشت و انسانیت بدهند .


تا دیگرکسی خواسته یا ناخواسته نهال عمر کسی را به آتش خشم نسوزاند وتا آن زمان که  باغها را این چنین کویر درختان سوخته سر نگردانیم . 
و تا روزی که حکم قرون وسطایی اعدام رابا عامران و عاملان آن از سرزمین زیبایمان ایران برافکنیم .
البته  تا آن زمان  با یاد شهلا و دلارا و بهنود ، مجید و بیشمار اعدامیان دیگر هم چنان دلم می سوزد .  آری ، دلم می سوزد برای باغی که می سوزد.