تاریخچه مدون جنبش دانشجویی به بعد از شهریور 1320 و بازشدن فضای سیاسی به دنبال پایان دیکتاتوری رضا خان برمیگردد. دراین سالها تا کودتای 28 مرداد 32 که منجر به سقوط دولت ملی دکتر مصدق گردید در برهه های مختلف حمایت دانشجویان از خواسته های دکتر مصدق چه زمانی که نماینده مجلس بود، به ویژه دررابطه با ملی شدن صنعت نفت و چه به هنگام نخست وزیری وی جایگاه ویژه ای را دریان جنبش دارد.
اما آنچه در 16 آذر 32 اتفاق افتاد سرآغاز مرحله جدید ونوینی ازاین جنبش بود. شاه خائن که به دنبال همکاری و توطئه سیا، اینتلیجنس سرویس و آخوندهای درباری چون کاشانی، در پی کودتای 28 مرداد به سلطنت بازگردانده شده بود برای نشان دادن بیشتر سرسپرده گی اش به دولت آمریکا. پذیرای وروی نیکسون معاون رئیس جمهور وقت آمریکا می شد و قرار بود که نیکسون با آمدنش به ایران ضمن حمایت از دولت کودتا و شاه خائن وضعیت اوضاع را سنجیده و باب مراودات جدید وبه ویژه در رابطه با کنسرسیوم نفت را باز کند. دراین زمان دولت زاهدی وشاه خائن میخواستند که ایران را جزیره سکون و آرامش نشان دهند، که برای بستن هر نوع قراردادی فضا آماده است. ولی خروش دانشجویان در مخالفت با دولت کودتا و شاه خائن در اوج آن در 16 آذر که منجر به شهادت سه تن از دانشجویان دانشکده فنی در دانشگاه تهران، شریعت رضوی ، قندچی و بزرگ نیا گردید. تمامی بافته های حکومت شاه را نقش برآب کرد.
بعد از کودتان گرچه رژیم شاه سعی میکرد که از جنبش مردم و به ویژه جنبش دانشجویی جلوگیری نماید ولی دانشجویان همواره چه در مورد خواسته های صنفی – سیاسی خویش و چه درمورد مشکلات مردم در حمایت از آنان دریغ نمیکردند.
درسالهای 39 تا 41 حمایت دانشجویان وشرکت آنان از مبارزات مردم دررابطه با انتخابات جایگاه خویش را دارد که منجر به حوادت دانشگاه تهران در سال 41 شد. حمایت دانشجویان از اعتراضات مردم دررابطه با گران شدن بلیط اتوبوسرانی تهران، همیاری دانشجویان با شادوران تختی در جریان زلزله بوئین زهرای قزوین ، حمایت از جنبش فلسطین و نیز برگزاری مراسم مربوط به شهادت شادوران جهان پهلوان تختی ، اعتراض بر علیه برقراری شهریه دانشگاهها و ... از جمله ا ین حرکات دانشجویی بود. در همه این سالها بزرگذاشت 16 آذر به عنوان روز دانشجو و گرامی داشت شهادت آن سه شهید دانشگاه نشانه ای از اعتراض و مخالفت بارژیم شاه را داشت.
در سالهای پس از 1350 و آغاز مبارزه مسلحانه بر علیه رژیم شاه از سوی مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق، جنبش دانشجویی اعتلای کیفی یافت و با حمایت ازاین مبارزه و یا به عضویت در آمدن دراین سازمانها و جنگیدین بارژیم دیکتاتوری شاه نقش خویش را بخوبی نشان داد.
درسالهای 56 و 57 و در پروسه انقلاب ضد سلطنتی دانشجویان و انقلاببیون همراه مردم نقش ویژه خود را در به ثمر رساندن خواست اصلی مردم که همانا سقوط رژیم دیکتاتوری شاه بود نشان دادند وبی جهت نبود که دانشگاه از سوی پدر طالقانی ”سنگر آزادی” لقب گرفت. اما متاسفانه خواست اصلی مردم که توام با رسیدن به آزادی و دمکراسی بود تحقق نیافت و فقط شاه رفت و آخوند آمد.
اما در فردای انقلاب ضد سلطنتی مصاف با رژیم خمینی از ویژگی خاصی برقرار بود در سالهای نخستین و در فاز سیاسی، جنبش دانشجویی برعلیه رژیم خمینی از اعتلای آنچنانی برخوردارشد که بخشی از علل انگیزه خمینی برای بستن دانشگاهها واجرای کودتای ضد فرهنگی در اوایل سال 59 بود. داشنجویان طرفدار رژیم خمینی در دانشگاهها به ویژه در امور دانشگاه سهمی نداشتند و سهم عمده از بخش دانشجویی این مدیریت متعلق به دانشجویان غیر رژیمی بود .این ازجمله دلایلی بود که خمینی ، کودتای فرهنگی را راه انداخت و با بسته شدن دانشگاهها او از این دغدغه فکری نجات یافت.
با تحمیل مقاومت مسلحانه از سوی خمینی ، جنبش دانشجویی مسیر مبارزه اش را تغییر داد. دانشجویانی که بر علیه رژیم بودند به صفوف مقاومت پیوستند و درمقاومت مسلحانه سهم بالایی را از آن خودکردند. لیست اسامی شهدای سازمان مجاهدین در دوره فاز نظامی بخوبی بیانگر شرکت دانشجویان در چنین رزم بی امانی است که بر علیه رژیم همچنان ادامه دارد.
با بازگشایی دانشگاهها که حاصلش تصفیه همه جانبه ای از دانشگاهیان و به ویژه از دانشجویان مبارز و مجاهد در دانشگاهها بود تا چند سال اگر تحرکاتی دردانشگاهها دیده میشد بیشتر مربوط به درگیریهای جناحهای درون رژیم بود تا اینکه بامرگ خمینی و بارز شدن تضادهای درون حاکمیت ، دانشجویان فضایی برای بیان اعتراضات خود یافتند و در همین راستاست که رژیم برای کنترل بیشتر دانشجویان مبادرت به تشکیل بسیج دانشجویی کرد. اگر چه قبلا نیز با اختصاص چهل در صد ورودیهای دانشگاهها به مزدورانش قدمهایی برای کنترل دانشگاهها برداشته بود ولی عملا تا سال 73 این مزدوران قدیمی نتوانسته بودند پاسخگوی نیازهای حاکمیت دردرون دانشگاهها باشند.
باتشکیل بسیج دانشجویی که به مثابه بازوی سپاه در دانشگاه عمل میکرد و فرماندهی اش نیز از سوی سپاه پاسداران تعیین میشد، دانشگاه صحنه درگیریهای مختلف دانشجویی بود که بیشتر آنها رنگ وبوی جنبش دانشجویی را داشت.
اگر چه در همه این سالها نظاره گر فشارهای رژیم بر دانشجویان و به ویژه درمورد مسائل صنفی ، خوابگاههای دانشجویی، کنترلهای امنیتی و دیگر مسائل مبتلا به دانشجویی و نیز مسائل سیاسی هستیم و پاسخ دانشجویان تا حدودی در کادر اعتراضات معمولی بوده است... ولی اوج حرکات وجنبش دانشجویی خودش را در 18 تیر 78 نشان داد که خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران به دست ایادی رژیم ، انصار حزب الله ، بسیجی ها ، سپاه و نیروهای وزارت اطلاعات ، حراست دانشگاه و لباس شخصی ها مورد تاخت و تاز قرار گرفت و چندین روز دانشگاههای کشور و به ویژه دانشگاههای تهران و در راس آنها دانشگاه تهران فضای بسیار ملتهبی داشتند. با سرکوبی دانشجویان توسط خاتمی و خامنه ای دانشجویان به خوبی دریافتند که خاتمی که قبل از خامنه ای دستور سرکوب دانشجویان را داد، از قبل ادعای طرفداری از جوانان، دانشجویان وزنان را میکرد. دجالی از جنس خمینی ملعون بوده و همان راهی را میرود که خمینی رفت و امروز زیر خیمه خامنه ای سعی دارد با ادا و اطوار ”اصلاح طلبانه” خودش را بزک کند.
از فردای 18 تیر 78 فضای دیگری بر دانشجویان و جنبش آنان مستولی گشت که گویی دانشجویان با رژیمی به مراتب بدتر وسفاکتر از شاه و دیکتاتوری آن روبرو هستند و لذا شکل و محتوای این مبارزه راه دیگری را پیدا کرد. به محاکمه کشیدن خاتمی در 16 آذر 83 در دانشکده فنی دانشگاه تهران و بارز نمودن بیشتر ماهیت ضد انقلابی این عنصر پلید و دجال را هیچکس از یاد نبرده و نمیبرد. او علنا به دانشجویان گفت :”اگر شما انقلابی هستید من ضدانقلاب می باشم”.
با روی کار آمدن پاسدار هزار تیر ، محمود احمدی نژاد وسمت و سوی یک پایه شدن رژیم ولی فقیه، جنبش دانشجویی وظایف خود را بسا بیشتر، پیچیده تر و مهمتر تشخیص داد. مخالفت با احمدی نژاد در تمامی دانشگاهها و به ویژه در پلی تکنیک تهران که با دیکتاتور خواندن وی و آتش زدن تصاویر منحوسش درجلسه 16 آذر 85 دانشجویان ماهیت ضد دیکتاتوری خود را به احمدی نژاد و دارودسته جنایتکارش نشان دادند و ثابت کردند که با این دیکتاتور و رژیمش سرسازگاری ندارند.
در دوران احمدی نژاد جنبش دانشجویی در همه عرصه ها اعتراض خود را به احمدی نژاد نشان داد. حاصل آن ستاره دار کردن دانشجویان ، احضار آنان به کمیته انضباطی ، اخراج دانشجویان ، تعلیق آنان از تحصیل ، بستن نشریات دانشجویی ، دستگیری و زندانی کردن چند ساله آنان بود که هیچ یک باعث نشد که این جنبش از پای بایستد. رژیم انواع و اقسام ترفندها را بکار میگیرد تا این جنبش واعتلای آن جلوگیری کند. پس از قیام مردم ایران به دنبال باصطلاح انتخابات ریاست جمهوری 88 و اوج گرفتن آن دانشجویان درتمامی اعتراضات و عرصه ها پیشتاز این قیام بودند. حرکت دانشجویان در کنارمردم به جان آمده در تظاهرات روز به اصطلاح قدس، 13 آبان، 16 آذر و عاشورای 88 وهمینطور در 22 بهمن همین سال همگی به خوبی نشان داد که امروز دانشجویان تمامی دانشگاههای کشور به وظیفه میهنی، مردمی، حق طلبانه و آزادیخواهانه خود ومردمشان به خوبی واقف هستند و میدانند که در سر هر بزنگاه خواه 16 آذر باشد، خواه عاشورا و یا 13 آبان و ... این دانشجویان هستند که بایستی در صحنه مبارزه در داخل کشور پیشتاز و جلود ار مردم باشند همچنانکه به رغم تهمیدات گسترده ای که رژیم برای جلوگیری از برگزاری مراسم 16 آذر امسال بکار گرفت. دیدیم که چگونه دانشجویان دلیر در تمامی دانشگاهها ، پوزه رژیم را به خاک مالیدند و با شعار مرگ بر دیکتاتور ، مرگ بر خامنه ای ، مرگ بر اصل ولایت فقیه پاسخ دندان شکنی به رژیم دادند که تا این رژیم ضد بشر و جنایتکار و پاسدار هزار تیر و ولی فقیه طلسم شکسته اش هستند، جنبش دانشجویی هم هست و برعلیه تمامی دسته بندیهای آن همواره آماده مبارزه و مقابله میباشد.