اسماعیل محدث - چشمان مهدی

مرگ مجاهد خلق مهدی فتحی در شهر اشرف موضوعات بسیاری را روشن می کند. قبل از هر چیز اراده مردم مبارز ایران برای آزاد کردن کشورشان از قید استبداد. این مبارزه از بیش یک قرن آغاز شده و هنوز هم ادامه دارد. اگر به خواسته های مردم ایران در دوران مبارزه مشروطه خواهی و به نیروهای شرکت کننده در آن نگاهی بیندازیم این امر محرزاست. در دوره مشروطه خواهی خواسته آزادی با شکل مدرن آن، یعنی به  رسمیت شناختن حقوق اقشار مردم، قانون مدون و واژه  جدید دمکراسی در میان توده مردم که در فعالیتهای سیاسی شرکت می کردند نطفه بسته بود. نیروهای شرکت کننده از یک طرف مردم، که در عالیترین شکلش مردم تبریز بودند که بعد از پایان ساعات کار درس  نظامیگری می آموختند تا جوانان در تهران و سراسر ایران که جان برکف از خواسته های مشخصشان دفاع می کردند. از طرف دیگر دولتهای اجنبی، روس های روسی کار و انگلیسی های مکار و البته "دولتمردان" بومی. شاهان قاجار، محمد علی شاه در مقابل سیاست اجنبی حرفی نداشتند، آنها حرف اول و آخرشان حفظ قدرتشان و منافع ناشی از آن بود. بی گفتگو واضح است که مذهب ارتجاعی نیز در لباس مشروعه خواهی بر علیه منافع مردم ایران و در کنار دولتمردان حقیر و نوکرصفت جای می گرفت. حتی بعد از پیروزی مشروطه اجنبی ها با کمک نوکرهای بومی ستار خان را خلع سلاح و خانه نشین کرده و به دست اندازی به سرنوشت ایران ادامه دادند. آنچه در مبارزه مردم ایران در دوره مشروطه جلب نظر می کند روحیه آزادیخواهی است، که هربار در کنار رهبری پاک باز به میدان آمده و هرگز جا نزد. مبارزه مردم ایران در دوره رضا خان و محمد رضا شاه، به خصوص در حمایت از دولت دکتر مصدق و شرکت صادقانه در انقلاب ضدسلطنتی در اذهان روشن است.


صلابت چشمان مهدی در چند قدمی مرگ اراده  مردم ایران را به نمایش می گذارد. آنچه در تغییر سرنوشت موثر است نه تعداد نفرات است و نه سلاح، اراده یک خلق اصل کار است. یاران ستارخان در کوی امیر خیز دوازده تا بیست نفر بودند.  از صد سال تا به حال خیلی چیزها تغییر کرده است. اگر شیخ فضل الله نوری در مقابل مشروطه، مشروعه را علم می کرد امروز در کشورمان حکومت به غایت ارتجایی ولایت فقیه در حاکمیت است، یعنی مشروعه خواهی در ارتجایی ترین شکل  تمام قدرت حاکمیت را در دست دارد. اما در مقابل مردم ایران تهمتن شده و شکست دادنشان دیگر ممکن نیست. آگاهی و اراده مردم ایران و مقاومت سازمانیافته در نقطه ای قرار دارند که دشمن را شکست گریزی نیست.  این امر اغراق نیست و همانطور که از لحن این نوشته پیداست صحبت از تبلیقات و یا بیان آرزوها نیست. صحبت از ثبت وقایع است. در این نوشته حتی صحبت از مقاومت قهرمانه و بی نظیر مجاهدین اشرف  نمی شود، بلکه مقصود بازگویی اتفاقات جاری است. بذر مبارزه و مقاومت مردم ایران که اساسا از جنبش تنباکو در خاک نشسته اکنون در عالیترین شکل در شهر اشرف گل داده است. مبارزه و مقاومت مردم ایران قانونمندی است. تبلیغات سرسام آور آخوندها و تکرار لوس ولجوج بسیاری از مطبوعات غربی بارها از تمام شدن مجاهدین خلق ایران و اینکه در ایران پایگاهی ندارند با شعارهایی که جوانان شجاع وطن در تهران می دادند تماما بی معنی شد. اکنون شعار جوان ها در دانشگاه ها و در خیابانهای  داخل کشور با شعارهای رزمنگان اشرف  منطبق است و این نتیجه قانونمندی مبارزه برای آزادی است. نمی توان جدی برای آزادی مبارزه کرد و به شعار سرنگونی نرسید. اگرچه این حرف و تعهد عملی به آن خرج دارد، و به همین دلیل موسوی هم قطارانش با خواسته های مردم ایران فاصله ای پر نشدنی دارند. اگرچه وجودشان باب طبع اجنبی است اما آینده ای ندارند. مقاومت سازمانیافته و رهبری ذیصلاح آن با جبران کمبودهای گذشته عصاره صد سال مبارزه برای آزادی است.
چشمهای مهدی قبل از بیماری شاد و مهربان بودند، و در یک قدمی مرگ فقط یک حرف داشتند: جنگ صد برابر!