در دادگاه چه گذشت: روز عاشورا زیرپل کالج (مجاهدین) تماس گرفتند, گفتند برو چهارراه ولی عصر فیلم بگیر

 متهم پرونده پنجم: از 13 سالگی در تنها کتابخانه محل که متعلق به سازمان (مجاهدین)  بود با کتابهای آنها آشنا شدم و در همان زمان آموزگارمان را به لحاظ فعالیت با سازمان اعدام کردند و در سال 1384 جذب سازمان (مجاهدین) شدم.


رجا نیوز  10 بهمن 88  ـ روز عاشورا بدون این که موضوع را به خانمم بگویم با دختر کوچکم به زیر پل کالج رفتیم که موبایلم زنگ خورد و از سیمای (مجاهدین) از من درباره وضعیت آنجا سوال کردند که من گفتم مردم شعار الله اکبر می دهند، جمعیت زیاد است. انگار انقلاب57 رخ داده، سنگ پرانی از بالای پل می شود، گاز اشک آور زدند و صدای تیراندازی می آید که در این زمان ارتباط تلفنی قطع شد.
در ادامه سومین جلسه‌ دادگاه متهمان حوادث عاشورا متهم پرونده پنجم به دفاع از اتهامات مطروحه در کیفرخواست پرداخت.
قاضی صلواتی اتهام ارتباط، هواداری و هواخواهی موثر با گروهک (مجاهدین)  با مجازات محاربه را به متهم پرونده پنجم تفهیم کرد و گفت چه دفاعی داری؟
متهم پرونده پنجم در دفاع از خود گفت: از 13 سالگی در تنها کتابخانه محل که متعلق به سازمان (مجاهدین)  بود با کتاب های آنها آشنا شدم و در همان زمان آموزگارمان را به لحاظ فعالیت با سازمان اعدام کردند و در سال 1384 جذب سازمان (مجاهدین)  شدم و با ایمیل با آنها ارتباط برقرار کردم، آنها اسامی مختلفی چون رضا، موسی، رامین برای من انتخاب کردند و فعالیت های تبلیغی داشته‌ام تا اواسط سال 86 توسط ماموران اطلاعات بازداشت شدم، اما مورد رافت دستگاه قضایی قرار گرفتم و بعد از آن هیچ گونه ارتباطی با سازمان نداشتم.
این متهم خطاب به دانش آموزان و فرزندان معنوی اش گفت: پس از طی سه ماه محکومیت و شش ماه انفصال خدمت که در واقع 2 سال حقوق نگرفتم، (مجاهدین)  با من تماس گرفتند که این موضوع را به حراست اطلاع دادم و محل زندگی ام را جابه جا و به پاکدشت رفتم، اما از سوی سیمای (مجاهدین)  ایمیل های متعددی برای من فرستادند و با آنها ارتباط برقرار کردم. آنها نام مستعار شهاب را برای من گذاشتند و سرپل ارتباطی جدیدم مهری شد که مرا ترغیب به شرکت در تجمعات کرد، اما نتوانستم در تجمعات شرکت کنم. تنها عکسی از تجمعات 16 آذر تهیه و برای آنها ارسال کردم و برای روز عاشورا فایلی حاوی لیست شعارها ، عکس مسعود و مریم رجوی برایم فرستادند و خواستند که عکس ها را منتشر و آن را در بین تجمع کنندگان پخش کنم، سپس از آنها عکس گرفته و برایشان بفرستم.
متهم پرونده پنجم در ادامه گفت: روز عاشورا بدون این که موضوع را به خانمم بگویم با دختر کوچکم به زیر پل کالج رفتیم که موبایلم زنگ خورد و از سیمای (مجاهدین)  از من درباره وضعیت آنجا سوال کردند که من گفتم مردم شعار الله اکبر می دهند، جمعیت زیاد است. انگار انقلاب57 رخ داده، سنگ پرانی از بالای پل می شود، گاز اشک آور زدند و صدای تیراندازی می آید که در این زمان ارتباط تلفنی قطع شد.
وی در ادامه گفت: فیلم کوتاهی از جمعیت گرفتم و زمانی که نیروی انتظامی وارد صحنه شد، می خواستم به منزلم برگردم که از سوی (مجاهدین) با من تماس گرفتند و گفتند به سمت ولیعصر برو که من باتری و سیم کارت موبایلم را درآوردم.
متهم پرونده پنجم در ادامه گفت: برای روشنگری نسل جوان می گویم، من در انتخابات شرکت کردم و رایم نیز مشخص است. مسعود رجوی مدت ها پنهان بود، وقتی قضیه هرج و مرج و گرد و غبار پیش آمد در اردوگاه اشرف حاضر شد و با نیروهایش صحبت کرد و گفت: فضا برای ما باز شده و در فایل صوتی دیگر گفته بود که ما از اول گفتیم اصلا مهم نیست چه شخصی و چه جناحی این جریان را پیش می برد. این جریان و هدف ماست که پیش می رود. هدف ما سرنگونی، سرنگونی، سرنگونی است.
متهم پرونده پنجم در ادامه با اشاره به این که آنها شعارهایی همچون مرگ بر دیکتاتور برای من در ایمیل ارسال کرده بودند گفت: بعد از عاشورا در تلویزیون چند خانم بدحجاب را دیدم که شعارهای (مجاهدین)  را سر می دادند و به جای عکس مسعود و مریم پارچه سبز بالای سرشان گرفته بودند.
متهم در ادامه در حالی که گریه می کرد گفت: آمدند عاشورای مارا به این شکل درآوردند.
وی در ادامه اظهارداشت: بعد از روز عاشورا نامه ای از سرپل قبلی ام رسید، مبنی بر این که شیوا سرپل جدید است و پروسه جدیدی را بیان کردند مبنی بر این که در داخل تاکسی سوار شوید و به جای میدان ولیعصر بگویید به میدان مصدق می روم. سپس از این موضوع فیلم بگیرید و برای ما بفرستید.
متهم پرونده پنجم در تصریح پروسه تعیین تکلیف گفت: در این پروسه خلاصه ای از جریانات مختلف دانشجویی، احزاب، جناح ها، صحبتهای شخصیتهای مختلف در جریان مناظره انتخابات و سخنان امام جمعه تهران جمع بندی کرده بودند واین نتیجه را گرفته بودند که شکاف عمیقی به وجود آمده و نیروها در درون نظام ریزش می کنند و ما باید سوار این موج شویم و آنها را به سمت دلخواه هدایت کنیم تا قضیه سال 57 پیش نیاید و جریان از دست ما خارج نشود.
وی گفت: کسانی که این اغتشاشات را هدایت می کنند در حقیقت تمام نظریات (مجاهدین) را پیاده می کنند و چرخ دنده زنگ زده تروریسم را روغن کاری می کنند.
قاضی از متهم پرسید : فیلمی که از عاشورا گرفتید ارسال کردید؟
متهم پرونده پنجم گفت: دو روز بعد این فیلم را ارسال کردم.
قاضی خطاب به متهم گفت: شما از رافت اسلامی دادگاه قائم شهر سوء استفاده کردید و چون در آنجا به قول (مجاهدین)  سوخت رفته بودی نقل مکان کردی؟ به نظر دادسرا این حرکت تشکیلاتی بوده چه توضیحی دارید؟
متهم گفت: من یک سال است به پاکدشت آمده ام وتلفن همراهم را نیز تغییر نداده‌ام.

قاضی صلواتی در این بخش از دادگاه ختم جلسه را اعلام کرد و گفت: جلسه چهارم رسیدگی به اتهامات متهمان روز عاشورا به زودی اعلام می شود.