ای نیم خفتگان و نیم بیداران آرامشهرهای متمدن غرب !
حیرت مکنید از تجمع ما درامنیت معابر و میادین آسوده خویشتن
اینجا که ما ایستاده ایم در یخبندان خلوتگاه سرد
صدای به بند کشیدگان ایرانیم
فریاد شهیدان و شکنجه شدگان ملتی
اینجا انعکاس نعره های پرصلابت « علی صارمی » ست
تا عروج بر چوبه دار ویک آسمان ستارگان .
یاران من به هر فصل و وقت و فرصتی
آنقدر ایستاده اند به فریاد اشرفی
کامروز می بینمتان که دیگر نتوانید از کنار حماسه ها و فاجعه های مشرق زمین
بی فلش دور بینی ، بی تفاوت بگذرید .
آری هر چوبه دار ، تولدی ست وهر فلش ، جرقه یی
در مغز .
هرچه قهرمانان را برخاک می افکنند
هرچه بر « اشرف » سخت تر می گیرند
صدای مقاومت و پیام پرعصیان خلق ما
جهانگیرتر می شود .
ای عابران لحظه های توقفی کوتاه به کنجکاوی !
دوربین هایتان را بکارید براین جمع هلهله
ما از ایران می آییم ، از سرزمینی که شعرآفرینانش
در زندان ها و پای چوبه های دار هستند
و شاعران بی شمارش * ، بافندگان واژگان و از شدت فروتنی
بسی مغرور و سربلند .
کوچک ترین منم که در شعر و شعار قهرمانان بی همتای میهنم
درمانده ام به عجز واژگان وهرچه سرودن ازآن خویش .
ای عابران دوربین بر دوش توریست و غیرتوریست !
این جمع خون دل خوردگان به سال های سخت ناباور
از تبارخاموشان نیستند .
غلیان سوزان بسی ستم ها را برلب دارند و فقط گوشه یی از آنهمه انبوه
فریاد می کنند .
گام می کنند و خفتگان و بی خبران این سیاره را مگر بیدار .
این جمع ، جمعیت دل پریشانی ایران است
دوربین هایتان را بکارید تا ببینید
دماغه خلیج خون و نفت و اسلحه را .
پنجشنبه نهم دیماه 1389
* نگارنده با عنوان « آن بیشماران » شعرواره یی یازده سال پیش درشماره 482 نشریه وزین مجاهد بچاپ رساندم . همچنانچه بیاد می آورم که ترکیب زیبا و پرمعنا « قرارگاه بی قراران » برای شهراشرف ساخته هنرمند و نویسنده صاحب سبک ناهید همت آبادی بود که بخوبی جاافتاد . درهرحال مأخذی در دسترس ندارم تا بدانم قدمت واژه مرکب بیشماران ازدیگری هست یا نه ؟ هرچه هست درانبوه تولیدات اهل ادب ، نه چیز بخصوصی ست ونه نوبری . فقط مانده بودم که آن را دراین شعر درگیومه بگذارم یا نه .