این شعر در مراسم بزرگداشت شهید علی صارمی در لس آنجلس توسط سراینده قرائت شد.
خبر کوتاه اما وسعتش دنیا
خبر مواج چون دریا ،
ز دیوار و حصار و دخمه جلاد
برون آمد
خروشی شد سرودی شد
سرودی سرخ بر لبهای مشتاقان
مشتاقان آزادی
دوباره شیر آهن کوه مردی،
به رسم بابک و سرشار از ایمان
طناب دار خود را بوسه باران کرد
خودش را پرچمی در دست باران کرد
پس ای یاران خروشیم و بجنگیم و
طلسم اهرمن در هم بکوبیم
بگوئیم صارمی از نسل مسعود است، دلیری مریمی پیمان
و خونش ضامن آزادی ایران
و ما را هست این پیمان،
خروشیم و بجنگیم در ره ایران
یار قدیمی ، همیشه صمیمی ام تکیه گاه شرایط سخت زندان ، همبند و همرزم و همدرد م ، یادت بخیر ساقی مسکین نواز من .
آری صحبت از دلاور مرد ، مجاهد قهرمان علی صارمی است ، چهره دیرآشنای محلات جنوب تهران ؛ معلمی دلسوز که در محلات یاخچی آباد ، عبدل آباد و نازی آباد تداعی کننده معلم شهید صمد بهرنگی بود .
آری علی صارمی با گچ سفید اندیشه اش بر تخته سیاه مدارس جنوب تهران در دوران های ستم شاهی و ستم شیخی بذر آگاهی میپاشید و در دهه ی 60 با بسیاری از شاگردانش همبند بود و همرزم ، همانان که ستیز با ظلم و ستم را نخستین بار در کلام و نگاه علی یافتند و هر کدام در نوع خود جاودانه فروغی شدند در کهکشان مبارزات مردم ایران .
و سلام به فرزندش اکبر قهرمان اشرفی ، اکبری که در دوران اسارت پدر قبل از عزیمتش به منطقه با سن و سالی کم در کسوت یک مرد نان آور خانواده یعنی مادر و سه خواهرش بود و سلام و عرض ادب به خواهر عزیزم مهین ، مهین صارمی شیرزن و همراه سالهای نبرد و اسارت علی و به دخترانم لیلا و زینب و پویا با آن صلابت و اقتدار صارمی وارشان .
جسم علی بر دارشد ولی اندیشه ها از عزم او بیدار شد و میتوان گفت که عاشا" سعیدا و ماشا" سعیدا
مجاهد قهرمان شهید علی صارمی علی وار زیست و در نهایت سر بر آستان مولایش حسن فرود آورد و کسانی که از نزدیک علی را میشناختند میدانند که همواره منشاء حرکت و مقاومت او زندگی و راه پیامبر جاودان آزادی حسین (ع ) بود و علی قبل از رفتنش به اشرف برای دیدار فرزندش همواره یک اشرفی بود و در مراسم آزادی زندانیان و خداحافظی میگفت سلام مرا به برادر مسعود و خواهر مریم برسانید ، علی صارمی در تمامی ابعاد عنصری وارسته و خودساخته بود و حتی در مناسبات عاطفی و اجتماعی نیز همواره امین و تکیه گاه دوستان و آشنایان بود و مامنی برای حل مسائل و مشکلات آنها خصوصا" نسل جوان و در حقیقت او در ذات خود یک معلم بود و حتی در بوسه زدن به طناب دار هم آموزگاری شد در فدا
سلام بر عزم و درود بر رزم او