در این نامه محمود تهران(پسر شیخ علی تهرانی)، می نویسد:بسیار مسرورم که بالاخره شما و امثال شما به ماهیت خبیث سردمداران رژیم جمهوری اسلامی واقف آمدید. نامه اخیر شما را خواندم. چه خوب که پس از انتظارها، خواست ما بر شدید الحن شدن نوشتههای شما تا مقداری برآورده شد.
آن موقع که ما جنـگطلبیها و آدم کشیهای خـمینی و سـپس نـوچههای بازماندهاش را به باد انتـقاد قـرار میدادیم ، تنها بودیـم و امثال شـما در جبـهه مقابل هنوز به فرهنگ خرافات به قول خودتان کافرپرور حضرات اعتقاد داشـتید.
در این مختصر می خواستم تنهـا به دو نکته خلاصه وار اشاره کنم و امیدوارم که به آنها شما توجه و تفکر عمیق بنمایید.
نکته یکم این اسـت که همواره از خود میپرسم چرا امثال شـما ظلم رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را تنها امروز به این وضوح میبینید؟ مگر ظلمهای رفته بر دیگران در طی سی و دو سال عمر نکبت بارجمهوری اسلامی، که خارج از محدوده خانواده گی شما بودهاند، ظلم نبودند؟
هنگامی که ثریا مهریزی برای خبرگیری از شوهر بیگناهش (قاسم) به زندان وکیل آباد مشهد میرود ، او را نیز میگیرند و به همراه شوهرش اعدام می کنند، سال ۱۳۵۹ بود. بسیاری در خواب خوش و اما ما، هر چند که از خانواده ما نبود، هر آنچه را توانستیم انجام دادیم. علی خامنهای در جریان بود ولی هیچ نکرد! قاسم فردی بود که علی خامنهای در جلسهای (قبل از انقلاب ۵۷) در موردش گفت: اگر دختر می داشتم به قاسم می دادم! هم ثریا را و هم شوهرش قاسم را علی خامنه ای شکنجه کرد و کشـت.
نکته دوم اینکه مناسب است اشارهای کنم به جمله زیبا و بسیار درست دیپلمات جدا شده از رژیم، آقای احمد ملکی که میگوید: اولین راه مبارزه با ظلم، ترک ظالم است. آیا زمان آن نرسیده است که شما نیز ترک ظالم به معنای واقعی آن را بکنیـد؟