واشنگتن پست 8 اسفند مینویسد: تفاوت اعتراضهای عراق با بسیاری از قیامهای فراگیر خاورمیانه و شمال آفریقا از این لحاظ بود که تظاهر کنندگان به اصلاحات فرا میخواندند، نه به خلاص شدن از دولت…
با این وجود، اعتراضها بهلحاظ سازمان یافتگی آنها، حداقل بخشاً ، توسط طبقه متوسط و روشنفکران سکولاری که گروههای فیس بوک راه انداختند و در حمایت از تظاهراتهای برنامهریزی شده نوشتند و مصاحبه دادند مشابهت داشتند.
نخست وزیر نوری مالکی، که همین اخیراً دولت ائتلافی شکنندهیی را تشکیل داد که تحت حمایت آمریکا قرار دارد، ظاهراً از این اعتراض با عنوان ”روز خشم“ عراق نگران بود.
قبل از روز جمعه، او دستور منع عبور و مرور خودروها را صادر کرد و از عراقیها خواست در خانه باقی بمانند و یک سخنگوی دولت نسبت به ”تروریستهایی“ که احتمال دارد برای هدف قرار دادن جمعیت از ”تکتیرانداز و سلاح مجهز به صدا خفه کن“ استفاده کنند، هشدار داد. نیرو های امنیتی به یک گروه برجسته دیدبان خبرنگاری که در سازماندهی این اعتراض دست داشت یورش بردند.
با این وجود، دهها هزار عراقی برای شرکت در اعتراضهایی که صلحآمیز شروع شدند، ولی با شلیک فشار قوی آب پاش، بمب های صوتی و گلولههای حقیقی توسط نیروهای امنیتی بهمنظور متفرق کردن جمعیت به وخامت گرایید، تجمع کردند…
با غروب آفتاب، هلیکوپترها روی جمعیت پایین آمدند و این علامت شروع سرکوب بود.
حوالی 4 بعدازظهر، فیصل الیاسیری (fiysal alyassiry) مدیر تلویزیون الدیار، که تظاهرات را پخش کرده بود، گزارش کرد که نیروهای امنیتی به این ایستگاه حمله کرده، یک کارمند را کتک زدند، 7تن از جمله مدیر و یک مجری را دستگیر کردند و ایستگاه را بستند.
حوالی همین زمان، حسن سعیری (hussan al-ssairi ) و همکاران وی در یک رستوران در هوای آزاد در فاصله 2 مایلی از میدان تحریر نشسته بودند. طبق مصاحبه با او و چند تن دیگر، 2 هاموی متوقف شدند و چندین سرباز با لباس پلنگی به داخل هجوم آوردند. آنها به مدت 5دقیقه صبر کردند و چهرهها را زیر نظر گرفتند.
آنها به سمت میزی رفتند که هادی المهدی، یک خبرنگار و مدیر تئاتر با 3 دوست خود دور آن نشسته بودند و شروع به کتک زدن آنها کردند در حالی که سایرین نظارت میکردند.
مهدی گفت، ”ما گفتیم، ”شما دارید چه کار میکنید - - ما خبرنگار هستیم! “ و آنها گفتند خبرنگار (دشنام).
آنها را وارد هاموی کردند، به کوچهیی بردند و در آنجا مجدداً آنها را کتک زدند. سپس، آنها را با چشمبند به مکانی بردند که مهدی بعدتر آن را بهعنوان ساختمان سابق وزارت دفاع شناسایی نمود، که محل استقرار یک ارگان اطلاعاتی لشگر 11 ارتش است.
آنها در داخل آنجا صدای سربازان را میشنیدند که میخندیدند و شعار میدادند ”مالکی دروغگو! “ - - و شعاری که برخی معترضین سر میدادند را به سخره میگرفتند. مهدی گفت، او را تنها به اتاقی بردند و با چوب، پوتین و مشت کتکش زدند. او گفت، یکی از سربازها من را به تجاوز تهدید کرد. آنها او را تهدید به مرگ کردند. کفشهایش را درآوردند، پاهایش را خیساندند و به آنها شوک الکتریکی وارد کردند…
همکاران هادی، که بعدازظهر در خانهیی جمع شده بودند که روز قبل از اعتراضهای جمعه ساکت بود، در عین سیگار کشیدن داستانهای مشابهی تعریف میکردند. بسیاری گفتند با وجود رفتاری که با آنها صورت گرفت، اعتراضها موفقیتآمیز بودند.
رعد مشتت (raad mushatat)، فیلم سازی که دستگیر نگردید گفت، ”اعتراضها فشار آوردهاند. دولت ترسیده است. ولی آنها دیگر من را نمیترسانند. “