سونامی قیامهایی که از تونس و مصر شروع شده و تمامی کشورهای عرب و خاورمیانه را فراگرفته است، پدیده ایست که دولتمردان غربی را غافلگیر کرده است. آمریکا و اروپا هنوز در قبال این خیزشها که همچون آتشی به جنگل خشک عاری از سبزی و آزادی کشورهای خاورمیانه افتاده است موضع قاطع و روشنی اتخاذ نکرده اند.
وجه تشابه و تفاوتهای تحولات در منطقه
مصر و تونس با حفظ ارگانهای قدرت، سر پا نگهداشته شده اند بدین امید که شعله ها فروکش کند شاید که نیازی به خانه تکانی نباشد.
قذافی که هیچگاه برای غربی ها فتوژنیک نبوده و جز نفت و پولش جذابیتی نداشته حالا که به حق مورد خشم مردمش واقع شده جهان غرب نیز او را به عنوان ضعیف ترین حلقه غیر وابسته دیکتاتورهای عرب انتخاب نموده تا هم پز حمایت از این قیامها را بنمایش بگذارد و هم توجه را از کشورهای "دوست و برادر" به دن کیشوت مستاصل این سلسله از زمامداران همیشه رهبرمنعطف کند.
آنچه در ایران می گذرد اما علیرغم مشابهتهایی که با دیگرخیزشهای منطقه دارد، از ماهیت و محتوای دیگری برخوردار است. این ویژگی ها را می توان چنین خلاصه کرد:
در ایران یک حکومت فاشیسم مذهبی بر سر کار است که ادعای نمایندگی خدا بر کره ارض را دارد و با همین ادعا به هر جنایت و خیانتی دست می زند.
مبارزات آزادیخواهانه مردم ایران نه امروز و نه دیروز که عمری صدساله دارد و به طور مشخص انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران در 32 سال پیش را می توان سر آغاز جنبش آزادیخواهی و دموکراسی در کل منطقه دانست.
اپوزیسیون مترقی و آزادیخواه نیز در ایران حضوری فعال و پویا داشته و به رغم سرکوب وحشیانه ای که حاکمیت آخوندی در 30 سال اخیرعلیه مبارزان و روشنفکران روا داشته است جنبش مقاومت همچنان قدرتمند در صحنه سیاسی حاضر و آماده است.
مردم ایران به ویژه نسل جوان طی سه دهه سرکوب دهشتناک، فاشیسم مذهبی را با گوشت و پوست تجربه کرده و با تمام وجود "آزادی" را فریاد کرده و تا همین امروز هزاران جان پاک و بی همتا را درراه آن فدا کره اند. به جرات می توان گفت که این تجربه تلخ و خونین به مردم ما آموخته است که هیچ گوهری گرانبها تر از آزادی و دموکراسی نیست و لذا جدائی دین از دولت شرط ضروری هر دولت آتی است.
سردرگمی غرب
اما اینکه چرا جهان غرب در قبال این تحولات سردرگم است را نیز می توان چنین خلاصه کرد:
دولت ها و سران مغضوب و مورد خشم مردم در کشورهای منطقه، اکثرا جزو اقمار همین دولتهای غربی بوده و از آنها حمایت سیاسی و نظامی و امنیتی می شده است.
غرب در اکثر این کشورها منافع اقتصادی دو جانبه (هم واردات نفت و هم صدور کالا و سرمایه) داشته است.
ترس از ایجاد هرج ومرج و عدم ثبات و گسترش تروریسم و تکرار فاجعه ای نظیر آنچه با روی کار آمدن خمینی در ایران اتفاق افتاد یا وضعیت عراق پس از حمله آمریکا و حاکم شدن دست نشاندگان رژیم ایران در آن کشور.
چه باید کرد؟
برای پاسخ به این سوال باید ابتدا و قبل از هرچیز پیام و خواست مردم به پا خاسته منطقه را شنید که چه می گویند و چه می خواهند. آنها فریاد می زنند که در زیر آسمان تیره و تار این سرزمینهای فقرزده و در برهوتی که هیچ اثری از آزادی و انتخاب نیست طاق و طاقتمان به پایان رسیده است. فریاد می زنند که ما نیز آدم هستیم و می خواهیم همچون شما یقه سفیدهای ماورای بحار در آزادی و دموکراسی زندگی کنیم. ما نیز می خواهیم چون شما از حقوق انسانی و اجتماعی و سیاسی که حق مسلم هر بشری در هرکجای جهان است برخوردار باشیم. ما می خواهیم آزاد باشیم. خود تصمیم بگیریم و خود انتخاب کنیم. و..........
غربی ها و به ویژه اروپا در سی سال گذشته گوششان بدهکار فریادهای آزادیخواهانه مردم ایران نبوده است. آنها در عمل به قاتلان و جنایتکاران حاکم کمک رسانده اند وبه بهای منافع اقتصادی خود بر ستم و سرکوبی که بر مردم ایران رفته چشم پوشیده اند. در سی سال گذشته مقاومت سازمان یافته مردم ایران به جهانیان و به ویژه به جهان غرب نسبت به خطرات پدرخوانده تروریسم که در ایران بر سر قدرت است هشدار دادند. آنها اما باز هم مماشات پیشه کردند. حتی پس از آگاهی از اهداف پلید ملایان در تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ای باز هم در قبال خطری که جهان را تهدید می کند جز چانه زنی و "فوی" گفتن به این موجودات درنده کاری نکردند.
اما حالا که آتش آزادی خواهی در همه منطقه شعله ور شده است، همچنانکه مریم رجوی در کنفرانس بین المللی پاریس به درستی به سیاستهای به غایت اشتباه اروپا و آمریکا اشاره کرد، غرب باید که این موقعیت حساس را دریابد و قبل از آنکه دیر شود به این حقیقت گردن نهد که حل مسائل و مشکلات منطقه به حل مسئله ایران منوط است. ملاهای درمانده که خود را در محاصره مردم می بینند برای صدور بحران، همچون لاشخور بر گرد تحولات در کشورهای اسلامی پرسه می زنند تا شاید با آلودن این جنبشهای نوپا به لوث ایده های کثیف خود، راهی برای خروج و نجات خود دست و پا کنند.
کلام آخر اینکه جهان غرب باید دست از مماشات با جنایتکاران حاکم بر ایران بردارد و در کنار مردم و مقاومت ایران که برای آزادی و دموکراسی به پا خاسته اند قرار گیرند. اولین قدم حسن نیت، خارج کردن مجاهدین از لیست تروریستی وزارت خارجه آمریکاست. حمایت از این خواست وظیفه میهنی و اخلاقی همه نیروهای واقعا آزادیخواه فارغ از هر اختلاف سیاسی وعقیدتی است. تاریخ به ما آموخته است که تعلل در اتخاذ به موقع تصمیم در گذرگاهای تاریخی، نه موجب بد نامی که خیانت محسوب می شود.