به گزارش سایت ایران پرس نیوز 26 اسفند، زندان کارون یکی از زندانهایی است که در عین حال که تبعیدگاه برخی زندانیان سیاسی محسوب میشود، تعداد زیادی نیز زندانی عادی را در خود جای داده است. زندانیان زندان کارون اهواز در شرایط بسیار غیرانسانی دوران حبس خود را سپری میکنند و از حقوق اولیه یک زندانی بیبهرهاند. در حال حاضر ۵۳ زندانی سیاسی در این زندان نگهداری میشوند. بر اساس این گزارش، موارد بسیاری همچون ضربوشتم و وضعیت نامناسب بهداشتی، از جمله مشکلات زندانیان زندان کارون است. . . .
زندان کارون بهعنوان دومین زندان بزرگ اهواز در محلهای به همین نام در شهر اهواز واقع شده است. . . . قبل از رفتن به بند ۶ زندان کارون که اتاق زندانیان سیاسی در آن بند قرار دارد در مورد وضعیت بسیار بد زندانها در ایران بسیار شنیده بودم، اما آنچه را پس از ورود به بند ۶ دیدم نه هرگز در جایی شنیده بودم نه هرگز در فیلمی دیده بودم و نه به فکرم میرسید که چنین زندانی نیز ممکن است وجود داشته باشد. پا به حیاط بند که گذاشتم و در پشت سرم بسته شد.
در روبهرویم صدها انسان درون حیاط بهصورت فشرده بر روی پتوها زیر آسمان خوابیده بودند. حیاط مملو از جمعیت بود جمعیتی بسیار فشردهتر از صفوف دشمنشکن نماز جمعه تهران. از حیاط بند تنها فضایی به عرض یک متر برای رفت و آمد خالی بود. چیزی که در حیاط دیدم را نمیفهمیدم. آسمان اهواز این موقع شب و در این سرما چه چیز جذابی برای دیدن دارد که زندانیان تصمیم گرفتهاند از اتاقها خارج شوند و در حیاط بخوابند. چند متر به جلو میروم و به روبهروی ورودی اولین اتاق بند میرسم. آنچه میبینم باور نکردنیست.
فشردگی جمعیت در کف اتاق به فشردگی جمعیت حیاط است با این تفاوت که تختهای سه طبقهای که دور تا دور اتاق را گرفتهاند هم پر از آدم است. با خودم میگویم نکند در اتاقها جایی برای آدمهای موجود در حیاط ندارد و اینها مجبورند دوران حبس را در حیاط بگذرانند. سریع میگویم امکان ندارد. دقیقا یک هفته قبل از آن که توسط اطلاعات دستگیر شوم در صدا و سیما میدیدم که با افتخار از ساخته شدن گرمخانههایی برای جمعآوری کارتن خوابهای خیابانی و اسکان ایشان در شب صحبت میشد.
چطور ممکن است حکومت برای آنانی که خانه و مکانی ندارند و به ناچار در خیابان میخوابند محلهایی گرم و نرم جهت پناه ایشان از سرما درست کند و بعد افرادی که خودشان خانه و مکان دارند و به هر دلیل زندانی شدند و در میان آنها افراد بیگناه نیز وجود دارد را مجبور کند زیر آسمان در این هوای سرد کارتون خواب شوند. روبهروی اتاق و در کنار جمعیت ساکن در حیاط هاج و واج ایستادهام که یکی از زندانیان به عربی چیزی میگوید. از او میخواهم که فارسی صحبت کند. میپرسد جرمت چیست؟ میگویم سیاسی. میگوید «امنیتی. برو به اتاق ۳» و با دست جلوتر را نشان میدهد.
با ورود به اتاق ۳ و پس از آشنایی با بچهها میفهمم آنچه در لحظه اول برایم باور نکردنی بود واقعیت یک سال گذشته زندان کارون اهواز است. غیرانسانیترین وضعیت برای نگهداری زندانیان که برای ساکنان کارون عادی شده است. یک سال است که بیش از هزاروپانصد زندانی در کارون بهدلیل پر شدن همه اتاقها مجبورند صبح و شب خود را در گرمای تابستان و سرمای زمستان اهواز در فضای باز بگذرانند. . . . زندانیان سیاسی در اتاق ۳ از بند ۶ ساکن هستند. این اتاق با ۵۲ نفر زندانی یکی از خلوتترین اتاقهاست و با این وجود برای ۱۳ نفر از زندانیان این اتاق تختی برای خوابیدن وجود ندارد.
با توجه به ورود مرتب زندانیان سیاسی جدید و آزاد شدن بعضی دیگر آمار این اتاق در بعضی روزها به بیش از ۶۰ نفر هم رسیده است. اتاق دیگر همین بند که شامل زندانیان مواد و سرقت میشود حدود ۱۰۰ زندانی را در خود جای داده است طوری که زندانیان شبها بهصورت بسیار فشرده در کف اتاق میخوابند. در کارون آنقدر بیش از ظرفیت زندانی وجود دارد که اگر بخواهند همه را بهصورت ایستاده در درون اتاقها جا دهند باز ممکن نمیشود، به همین دلیل بسیاری از زندانیان مجبور شدهاند حیاط خواب شوند. اهواز در بسیاری از روزهای تابستان گرمترین شهر کشور است.
گرمای هوای ظهرهای اهواز حتی اگر سایهبانی بالای سر داشته باشی غیرقابل تحمل و بعضاً کشنده است. شانس زنده ماندن در گرمایی که در سایه به ۴۵ درجه و در آفتاب به بیش از ۵۵ درجه میرسد بدون وسیله خنک کننده، چقدر است؟ حیاط خوابهای کارون در تابستان بدون کولر و بدون سقف مثل لاشههایی زنده و متعفن مجبورند این گرما را به هر قیمتی تحمل کنند، و یا بمیرند و در لیست آمار و مرگومیر هفتگی زندان کارون قرار گیرند. آماری که هرگز جایی منتشر نمیشود. جولان دادن موشها در حیاط بند که حتی بر روی بدن و پتوی حیاط خوابها تاخت و تاز میکنند از صحنههایی است که اگر تابستان را در کارون بگذرانی حتماًًً هر روز شاهد آن خواهی بود.
بیش از هزاروپانصد حیاط خواب زندان کارون در زمستان باید مصیبت دیگری را تحمل کنند. هوای سرد و استخوان سوز زمستانهای اهواز، و زندگی در فضای باز و ابتلا به سرما خوردگی و آنفولانزا و گلو درد که جزو لاینفک بلایای زمستانی زندان کارون است. در کارون کسی آرزوی باران نمیکند. حیاط خوابهای کارون دعایشان آن است که هرگز در اهواز باران نبارد اما باران نه به دعای آنان که نماز باران میخواند گوش میدهد و نه وضعیت فلاکتبار حیاط خوابها دلش را به رحم میآورد. باران وقت و بیوقت حالیش نمیشود. ممکن است صبح ببارد یا بعد از نصفه شب.
در خواب یا بیداری که باشی باید فوری از جا بپری و پتوها را جمع کنی تا زیر اندازی که همه زندگیت است و قرار است ماهها و سالها بر روی آن زندگی کنی خیس نشود. پتو را که جمع کردی اگر زرنگ و فرض باشی در دستشویی و حمامهای بند که در شمال حیاط است جایی برای پناه گرفتن از باران پیدا میکنی. در چند حمام یک و نیم متری بند، ۷ نفر خود را جا میکنند و باقی بیسرپناه به گوشه دیوارها پناه میبرند و به زمین و زمان فحش میدهند. باران که میشود حیاط بند پر از آب میشود و با بند آمدن باران عملیات تخلیه آب از حیاط شروع میشود. در اکثر موارد باران بهمعنی بالا آمدن فاضلاب در درون حیاط است.
در طول ماه در روزهای غیربارانی هم بارها فاضلاب بند بهدلیل تعداد بالای جمعیت و استفاده این جمعیت زیاد از حمام و دستشوییها و سیستم بسیار کهنه و معیوب فاضلاب، بالا میزند و کل حیاط مملو از فاضلاب میشود. نصیب زندانیان سیاسی از بالا زدن فاضلاب بوی بد و سردرد آور فاضلاب است که این سر درد بهصورت مضمن با خیلی از آنان مانده است. چنان که ضیا نبوی یکی از زندانیان سیاسی کارون میگوید «از وقتی به کارون آمدم تا امروز دچار سردر مضمن شدهام که در اکثر روزها با من است و روزهایی که فاضلاب بالا میزند درد بهشدت افزایش مییابد».
اما نصیب حیاطخوابها از بالا زدن فاضلاب مکافات جمع کردن پتوها و پناه بردن به گوشههای بالاتر حیاط و شروع عملیات تخلیه فاضلاب است. این عملیات گاهی ساعتها طول میکشد و آنگاه که حیاط از فاضلاب خالی میشود حیاط خوابها مجدد پتوهای خود را بر روی آن زمینی که تا لحظاتی پیش مملو از فاضلاب بود پهن میکنند و وضعیت عادی به بند بازمیگردد. از همین یک نکته میتوانید میزان بهداشت ساکنان کارون را تصور کنید. ضرب و شتم، شیوهی رایج برخورد با زندانیان کتک زدن و برخوردهای ناشایست با زندانیان بخشی دیگر از ناملایماتی است که در این زندان اتفاق میافتد.
برای تنبیه زندانیان غیرسیاسی ابتدا مفصل ایشان را کتک میزنند و سپس بهصورت ایستاده به میلههایی خارج از بند در حیاط اصلی زندان دستبند میکنند و سر زندانی را بهطور کامل با پارچه میپوشانند و زندانی مجبور است یک شب تا صبح را در این حالت بگذراند. در زمستان اگر افسر زندان عصبانیتر باشد در همین وضعیت زندانی را لخت میکند و بر رویش آب سرد میریزد. . .».