در این مدت هم مشکلی نداشتیم. دوماه قبل از تحویل گیری حفاظت اشرف، دکتر متخصصی که مرا چک کرد گفت بیماری تو به ثبات رسیده. اما مشکل من بعد از این ایجاد شد، وقتی کمیته سرکوب و بیمارستان، آن بیمارستان عراق جدید توسط عراقی ها به عهده گرفته شد؛ مشکلاتم شروع شد. نه اجازه آوردن دکترمتخصص رو به ما دادن، نه اجازه آوردن دارو. داروی ویژه یی که من نیاز داشتم. در این مدت دو سال در این بیمارستان عراق جدید که می بایست بهش بگم شکنجه گاه، از نظر پا فلج شدم، دوتا دستهام در حال از کار افتادنه، کلیه ام تقریباً 70% از کار افتاد، از نظر ریه با مشکل مواجهم، همچنان که توجه می کنین از حرف زدنم مشکل دارم،
علت این فشارها چیست؟ چرا این فشارها را روی ما بیمارهای اشرف میارن؟ چیزی جز این نیست که میخوان برای وزارت اطلاعات رژیم خمینی طعمه تولید کنن. ولی هیهات! کور خوندن! هنوز مجاهد خلق رو نشناختن. اگر از120هزار شهید و 30هزاری که با نه گفتن به خمینی کفن پاره و آری گفتن به مجاهد خلق، سربدار شدن، اگر از 6 و 7 مرداد مجاهدینی که بی سلاح بدون هیچ، با دست خالی، جلوی داس و تبر و سلاح ایستادن، مجاهد خلق رو نشناختن؛ ما بیماران اشرف به شما خواهیم شناساند که مجاهد خلق چیست! کیست! به همین دلیل نیاز نه به دکتر شما، نه به بیمارستان، این شکنجه گاه؛ نه به داروهای شما نداریم.
من در این 20 روزی که اینجا بستری بودم بیماریم بیشتر عود پیدا کرد. چون من جای آرامش می خواستم. بعد از اون، من نفر پاراپلژی؛ ویلچری هستم. امکاناتی وجود نداشت که من کارهای فردی خودم را انجام بدم. حتی میخواستیم با امکانات خودمون، بچه های خودمون انجام بدن نمیگذاشت. در این 20 روز یک بار نتونستم دوش بگیرم و نمیگذاشت اونجا از امکانات خودمون با پول خودمون حمام درست کنیم که من بتونم ازش استفاده کنم. این دکتر عمر خالد تمیمی که یک شکنجه گری بیش نیست نمیگذاشت.
همیشه به برادرامون که میومدن ملاقاتمون، میگفتم از بیمارستان بریم من نمیخوام اینجا بمونم. اینجا شکنجه گاهست. مگر میشه 20 روز یک نفر نتونه بره دوش بگیره؟! اینها فقط این فشار رو به ما میاوردن چون فکر می کردن ما ویلچری هستیم می تونن با این فشارها برای وزارت اطلاعات، برای خامنه ای، یک طعمه یی ببرن. کور خونده بودن.
در این مدت 20 روزی که من در این شکنجه گاه بستری بودم سیرکی که وزارت اطلاعات خامنه ای اینجا ایجاد کرده بود شب و روز ما رو با بلندگوها، آسایش نمی گذاشتن. میخواستن به ما فشار بیارن. ما تعدادی بیمار که اونجا بستری بودیم به دکتر، نمیتونم بهش بگم دکتر؛ چون دکترها شرف دارن، این بی شرف، این مزدور خامنه ای بود، رفتیم پیش این گفتیم آیا این سیرک چرا در 20 متری این بیمارستان؟ مگر بیمارستان در تمام دنیا یک ارزشی نیست؟ همه جا زدن در 100 متری ماشین بوق نزنه، ولی شما نمیرین جلوی اینها بگیرین که در 20 متری ما شب و روز، ساعت 12 شب رفتیم بهش گفتیم. گفتیم آقا ما میخوایم استراحت کنیم. بیماری من جوری هست که به استراحت نیازدارم، آسایش نیاز دارم، اصلاً هیچ اقدامی نکرد. در این مدت 3 بار ما بیماران بهش مراجعه کردیم هیچ اقدامی نکرد. این بیمارستان نیست شکنجه گاهست! شکنجه گاه وزارت اطلاعات خامنه ای است. به همین دلیل من تصمیم گرفتم از آنجا، با فشار از آنجا اومدم بیرون. گفتم نمیخوام. نمیخوام اینها به اصطلاح ما را معالجه کنن. اینها که معالجه نمی کنن، این رو بگم که من مدت سه سال تو زندان رژیم خمینی بودم در این سه سال همین کارهایی که اینجا الان انجام میدن، آموزش های وزارت اطلاعات خمینی و خامنه ای که به اینها آموزش داده همین کار را می کنن. ما در اونجا حمام ما اینجوری بود، در شبانه روز در اونجا بلندگو میگذاشتن تو بند، با گذاشتن موزیک های گوشخراش و مرثیه که اعصاب ما رو داغون کنن. ما رو روانی کنن. اما اونجا هم کور خوندن. دیدن که چگون مجاهدین ایستادن 120هزار نفر سر بدار شدن. و مجاهد بودن خودشون رو به رژیم خمینی نشون دادن. آری مجاهدین این هستن! از نسل مسعود و پروردة انقلاب مریمند. تصمیم گرفتن که رژیم خمینی رو سرنگون کنن. همون جایی که برادر مسعود گفت رژیم خمینی سرنگون، سرنگون، سرنگون، آری رژیم خمینی رو با مردم ایران سرنگون خواهیم کرد به همین زودی.
من مجاهد اشرفی و یک بیماری که روی ویلچر نشستم، با افتخار اعلام می کنم، اگر خامنه ای فکر می کنه می تونه با فشار واهرم پزشکی می تونه در عزم ما خللی ایجاد کنه، کور خونده! ما همراه با مردم ایران رژیم رو سرنگون خواهیم کرد. می گیم بیا! بیا! بیا!