نزار جاف _ انقلابی که به صاحبانش برمی گردد... تاریخ و حقایق (قسمت اول)

انقلابی که به صاحبانش برمی گردد... تاریخ و حقایق (قسمت اول)

توضیح همبستگی: آقای نزار جاف(نویسنده مقاله) کرد عراقی هستند. روزنامه نگار و نویسنده شناخته شده ای در مطبوعات عرب زبان. آقای نزار جاف شروع به نوشتن سلسله مقاله هایی درباره انقلاب ایران کرده است که در سایت ایلاف منتشر می شوند. ترجمه اولین مقاله از این سلسله مقالات را ذیلا ملاحظه می کنید

نزار جاف             
سایت ایلاف (پنجشنبه 04 فوریه 2010)
برداشتی از انقلاب ایران


انقلاب ایران که در فوریه سال 1979 علیه رژیم سلطنتی ایران به پا شد و آن را سرنگون کرد، پرسشها و نتیجه گیریهای متفاوتی را به بیانها و شیوه های گوناگون برانگیخته و برمی انگیزد. اما یک توافق و اتفاق آرایی در تمامی نقطه نظرها وجود دارد. در این مورد که این انقلاب یکی از مهم ترین رویدادهایی بوده است که منطقه خاورمیانه را به صورت خاص و جهان را تا حدودی تکان داد. به گونه ای که اهمیت ژئو استراتژیکی ایران و میزان تأثیرش بر منطقه وجهان دیگر بار مطرح گردید.
انقلاب ایران که توجه همه جهانیان را از این جهت جلب نمود یکی از انقلابهای کیفی و منحصر بفرد در تاریخ معاصر بود. اهمیت و ارزش بسیار آن از این جهت است که مردم ایران با تمام اقشار اجتماعی و اعتقادی و نیروهای ملی اش، در برآیند این حماسه سیاسی مشارکت داشتند. حماسه ای که پیامش به تمام جهان این بود که سرنوشت خلقها بسیار بزرگتر و فراتر از نیرو و قدرت و خشونت و ستم رژیم های استبدادی سرکوبگر است.
اگر به تاریخ گذشته نزدیک ایران باز گردیم ، بیاد می آوریم جنبشها، خیزشها و قیامهای بزرگی را که مردم ایران در راه آزادی و حقوق پایه اش و در رأس آن انقلاب مشروطیت که عمق آگاهی سیاسی نوین مردم ایران را نشان می دهد و این امر را مورد تأکید قرار می دهد که این مردم ریشه دار و اصیل که تمدنش به بیش از دو هزار و پانصد سال می رسد، اساسا خلقی هست که شالوده اش بر خواسته ها و درک عمیقش از مسائل و فهم ژرف او از معنا ومفهوم زندگی، استوارست و از این روست که به آزادی و شرافت انسانی که اهدافی بلند و دست برنداشتنی و قابل معامله نیستند، دل بستگی دارد.
هنگامی که در سال1357 (1978قرن گذشته) صحنه ایران شروع به جنبش غیر کلاسیک  خود کرد و آن را با پیروزی تمام به انجام رساند، بسیاری معتقد بودند ( وهنوز هم همین تصور بر بخش بزرگی از جوامع وافکار عرب حاکم است) که انقلاب ایران به دلیل تأثیر مستقیمی که ازسوی آیت الله خمینی می پذیرفت، شعله ور شد و اینکه انقلاب ایران در اساس صرفا یک جنبش دینی اجتماعی و به طور خودانگیخته بوده است و از این رو نقش اصلی و سرنوشت ساز دیگر نیروهای سیاسی ایران دررویارویی با رژیم شاه و آگاهی رسانی و روشنگری ای که در اذهان مردم ایران و آماده کردن مردم برای این که بتوانند به صورت مناسبی برای احقاق حقوقش قیام کند، حذف میکنند.
صحنه سیاسی ایران در دوران رژیم محمد رضا پهلوی، پر بود از نیروهای سیاسی مخالف و ضد رژیم سلطنتی فردی بود و از جمله سازمان چریکهای فدایی خلق ( مارکیست) و نهضت آزادی به رهبری دکتر مهدی بازرگان و جبهه ملی ( گروده دکتر کریم سنجابی) و حزب دمکرات کردستان ( حزب دکتر قاسملو) و دیگر جریانهای سیاسی حضور داشتند اما مهم ترین جریان سیاسی مخالف با حکومت شاهنشاهی در سازمان مجاهدین خلق متجلی شد ( واین سازمانی بود که به دست روشنفکران و دانشگاهیانی ایرانی در سال 1965 به منظور سرنگونی رژیم شاه تأسیس شده بود) این سازمان وارد مبارزه ای سیاسی و جهادی سخت علیه این رژیم در داخل وخارج ایران شد و سرگیجه ای مزمن و نگرانی و دلواپسی مستمری برای تمامی دستگاههای امنیتی سرکوب این رژیم بوجود آورد و بیش از آن حتی دیدارهای شاه از جهان غرب را نیز بر هم زد و برایش مشکلات زیادی را بوجود آورد هنگامی که افراد وفعالین این سازمان انقلابی دست به تظاهرات و تحصن ها و اعتراضات علیه سیاستهای رژیم می زدند و خونریزیهای این رژیم و شیوه های سرکوبگرانه اش در برابر مردم را افشا می نمودند.
اسم این سازمان به صورت قابل توجه در زمینه های مختلف و به ویژه در داخل ایران مطرح شد و سازمان توانست بخش بزرگی از جامعه ایران را به ایده ها و طرز تفکری که به آن ایمان داشت و مطرح می نمود جلب کند. هم چنین مبارزه مسلحانه ای که اعضای این سازمان در خیابانهای تهران بطور خاص و در شهرهای مختلف ایران علیه نیروهای پلیسی و امنیتی این رژیم پیش می بردند، خبرگزاریها را بر آن داشت که فعالیت های این سازمان را منعکس کرده و روی آن متمرکز شوند هرچند که رژیم شاهنشاهی دست بالایی را در زمینه تبلیغاتی بلحاظ خرید قلمها و یا هماهنگی با مطبوعات و خبرگزاریها به منظور تحریف حقایق و یا مخدوش کردن آن داشت. این سازمان به دلیل نیروی حضورش در صحنه ایران و نقش بارزش در جامعه ونیز قربانیهای بسیاری که در مسیر آرمان آزادی مردم ایران از زیر یوق ستم سلطنت تقدیم کرد، نه فقط مردم ایران را دوستدار و مؤمن به این سازمان و افکار آن کرد بله حتی اکثر روحانیون مخالف سیاستهای شاه ، به این سازمان گرایش وسمپاتی داشتند و به آن در درون برای سازمان جایگاهی خاص قائل بودند.   ( از این جمله اند مهمترین روحانیون برجسته در انقلاب مانند آیت الله مرتضی مطهری، بهشتی، خامنه ای و رفسنجانی).
سازمان مجاهدین خلق به گواهی اغلب افرادی که با تاریخ نوین ایران همزمان بوده اند و در باره آن نوشته اند و به پژوهش پرداخته اند، در رویارویی با رژیم شاه سنگ تمام گذاشتند ویکی از عوامل اصلی ای بودند که به سرنگونی این رژیم و نابودی آن منجر شد. سخن از آنچه که ”کاریسمای” خمینی و یا تأثیر او در جامعه و در بین مردم ایران گفته میشود، در برابرش حضور توده ای قوی و فعال سازمان در زمینه های مختلف چه در داخل ایران وچه خارج وجود دارد و اگر حافظه مان را به عقب و به دوسال اول عمر انقلاب ببریم ، در خواهیم یافت که هیچگونه مشارکت عملی از جانب سازمان در (حاکمیت) سیاسی وقت در آن زمان وجود نداشته هرچند که نوعی مناسبات و هماهنگی قابل توجهی تا حدودی بین خود خمینی و یا پسرش احمد از یک سو و بین سازمان مجاهدین خلق از طریق برجسته ترین فرماندهان و رهبرانش بویژه مسعود رجوی رهبر سازمان بعنوان بارز ترین و مستحکم ترین چهره سیاسی اپوزیسیون در صحنه ایران، از سوی دیگر برقرار بوده است.
چنین ارتباطات فشرده ای ، وقتی که ما بطور دقیق روی آن متمرکز بشویم، در می یابیم که از ویژگی بسیار خاصی برخورد بوده است. بلحاظ که این هر دو طرف بر سر مواضع خود باقی ماندند وهریک نظرگاه خود را درقبال مسائلی که در صحنه جامعه ایران وجود داشت حفظ نمودند. طبعا سبب این چنین توجهی از سوی خمینی در قبال سازمان در اساس به فهم عمیق او به نقش بزرگ و فوق العاده ای برمی گشت که این سازمان در صحنه سیاسی ایران ایفا نموده وحضور استثنایی و گسترده ای که در بین توده ها داشت و موجب می شد که روند رویدادها به سمت شدت عمل هر چه بیشتر علیه رژیم شاه باشد. این تماسها که هر از چندی صورت میگرفت، به خودی خود به عنوان یکی از مهمترین رویدادهای دراماتیک حساس و فوق العادة در تاریخ انقلاب ایران است چرا که این انقلاب با کندی و آهستگی ( مشخصا از جانب خیمنی) برای یک وضعیت سیاسی بخصوصی آماده و برنامه ریزی میشد. اما چرا این تماسها قطع شد؟ و این مخفی کاری که تا حدود زیادی براین امر از سوی خمینی آن را فرا گرفته، موضوعی است که در آینده به آن خواهیم پرداخت.