این رژیم شیوه نابودی کامل اقلیتهای غیرفارسی اثنی عشری که خواستار حقوق خود هستند در پیش گرفت و این کار را با فعال کردن ماده 12 قانون اساسی ایران که میگوید: ”دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است ”انجام میدهد. بر اساس همین ماده اقلیتهای دینی مانند اهل سنت و شیعه غیراثنی عشری و یهودیها و مسیحیان و همچنین اقلیتهای قومی مانند اعراب و کردها و ترکها و آذربایجانیها و بلوچها با یک سرکوب برنامهریزی شده توسط رژیم ولایتفقیه ایران مواجه هستند.
و هنوز که هنوز است سازمان عفو بینالملل از ابتدای انقلاب تابحال، سالانه گزارشی تهیه میکند و در آن نسبت به استمرار رژیم در سرکوب این اقلیتها که خواستار مشارکت سیاسی و یا حقوق اقتصادی خود هستند تآکید میکند و این سرکوب حتی شامل خود آخوندهایی که به ولایت مطلقه فقیه اعتقاد ندارند و یا دارای افکار اصلاح گرانه نسبت به این اقلیتها هستند، شده است.
رژیم بنیادگرای تهران این اقلیتها را حتی از انجام زندگی اجتماعی یا فرهنگ مخصوص خود منع میکند و از سادهترین حقوق شهروندی که همان کار در ادارات دولتی است با استفاده از سیستم ”گزینشی ”آنها را محروم کرده است.
به این ترتیب رژیم ولایتفقیه در تهران شروع به از دست دادن مشروعیت خود نه تنها بهلحاظ بینالمللی بلکه حتی در کشور خود و در بین مردم خود گردید. اما با این مشروعیت از دست رفته تلاش میکند که دلایلی برای ایجاد فتنههای فرقهگرایی در مناطق مختلفی در جهان عرب و بهخصوص در کشورهای خلیج، پیدا کند.
رژیم ولایتفقیه طی سه دهه گذشته در تحقق رؤیای بزرگ ایرانی فرقهگرایی از طریق صدور انقلاب به کشورهای عربی و اسلامی همجوار شکست خورد، هر چند که باید اعتراف کرد که در کشورهایی همچون لبنان و عراق با سوءاستفاده از مقاومت در لبنان و با حمایت و پشتبانی نیروهای اشغالگر در عراق، پیشرفتهای جزیی بهدست آورد.
اما حوادث اخیر در جهان عرب و بهخصوص در بحرین و یمن مجدداً این رؤیا را زنده کرد، ولی این بار در چهرهای جدید و با نامی مختلف که با وزش موج تغییر و اصلاحات در منطقه همخوان است. این بار با سوءاستفاده از خواستههای مشروع ولی بهخاطر عدم هشیاری مردمی و گمراه کردن افکار عمومی منطقه و بینالمللی، چنین وانمود میکند که خواستهها چیزی جز حقوق سیاسی داخلی نیستند در حالی که بهطور واقعی این خواستهها بهخصوص در بحرین کاملاً خواستههایی ایرانی هستند. و این در واقع فرصت دیگری است که رژیم برای صدور انقلاب از آن سوءاستفاده میکند که دارای همان طعم ولی با رنگی دیگر میباشد.
مسأله مهم زنده کردن هشیاری سیاسی در جامعه عربی و بهخصوص کشورهای خلیج است تا موضوعی را که از حقوق سیاسی و اقتصادی خطرناکتر و مهمتر است را فهم کنند. زیرا در این مرحله از تاریخمان باید بهخوبی درک کرد که چیزی جز خطر توسعه طلبی ایرانی در منطقه ما وجود ندارد...
ایا ما اعراب از ادیان و طوایف مختلف نسبت به طرحهای ایرانی که خواهان از بین رفتن مجدد هشیاری عربی است، هشیار هستیم؟