سیاست سازش با سوریه از قبل پیش فروش شده است

گاردین 2 اردیبهشت در مقاله ای  به‌قلم سیمون تیزدال نوشت: در حالی که ناآرامی‌های به‌طور فزاینده‌یی در سوریه نه فقط روی رژیم بعثی بلکه روی رهبر دستپاچه‌ی این کشور متمرکز است، سؤال بزرگ برای سوری‌ها این است که آیا بشار اسد رئیس‌جمهور این کشور مانند همتایان خود در مصر و تونس به‌زور برکنار می‌گردد.

 اما سؤال مهم برای دولتهای غربی و منطقه‌یی منافع آنها بیشتر مدنظرمی‌باشد: آیا سقوط اسد برای آینده‌ها خوشایند است؟ جواب بیان نشده، اساساً «نه» بوده است. این سیاست حاصل شده را شاید بتوان سیاست از پیش فروش شده سوریه نامید . …
اما بر خلاف مصر، جایی که آمریکا و انگلیس بعد از مقداری لغزش، در نهایت ازترغیب حسنی مبارک به ترک قدرت جانبداری نمودند، و بر عکس لیبی جایی که آنها با دخالت نظامی خود به اپوزیسیون کمک رساندند، واشنگتن و لندن هیچ اقدام واقعی برای تقویت تظاهر کنندگان سوری یا مجازات رژیم سوریه اتخاذ نکرده‌اند. نه تحریم، نه انجماد دارییهایی، نه قطع کمک‌ها، نه قطع تعامل دیپلوماتیک، و یقیناً منطقه پرواز ممنوعی هم اعمال نشده است. …
آمریکا و انگلیس نگرانند که سقوط اسد، و بی‌ثباتی طویل المدت، حتی که آنها می‌پندارند جنگ داخلی در پی خواهد داشت،   تلاشهای صلح اسراییل و فلسطین (همان‌طوری که الآن هست) را تضعیف خواهند نمود، و موازنه حساس دیپلوماتیک در لبنان و عراق را واژگون، و راه را برای افراط‌گراهای مشابه القاعده باز خواهد کرد.
کشورهای منطقه هم‌چنین به‌خاطر منافع خودشان موافق با وضعیت فعلی در سوریه هستند.
ترکیه بر این باور است که بحران در سوریه می‌تواند اغتشاشات جدایی‌طلبانه را در میان اکراد اقلیت کشورش دامن بزند و به‌طور غیرمستقیم بر روی اوضاع جنوب شرقی کشور تأثیر بگذارد.
اسراییل نگران است که دولت جدید سوریه ممکن است موضع تهاجمی‌تری برای بازگشتن به بلندی جولان، مناطق اشغالی اسراییل داشته باشد. 
  عربستان سعودی در اساس مخالف هر چیزی است که بوی دمکراسی بدهد.
اروپا هم به‌رغم تناقضاتش که در طرز برخورد آن با معمر قذافی آشکار است، نیز کاملاًً مشتاق تغییر نیست . این واقعیت که اتحادیه اروپا بزرگترین شریک تجاری سوریه است و اروپا که از آن نفت می‌خرد، ممکن است روی این موضع نفوذ و تأثیر داشته باشد . …
درتئوری، تمامی این دولتها از اصلاحات حمایت می‌کنند. اما به‌طور خصوصی، بیشتر آنها مشتری نظریه‌ی توماس فریدمن (thomas friedman)، مقاله‌نویس نیویورک تایمز هستند که می‌گوید قیامهای جهان عرب، دقیقاً بیشتر شبیه اوایل سالهای 1990 یوگسلاوی است، تا اروپای شرقی بعد از سقوط اتحادیه جماهیر شوروی.
به عبارت دیگر، در کشورهای اساساً نامتجانس عربی، به غیر از مصر و تونس و مراکش، نتیجه‌ی این ناآرامی‌های مارپیچ بیشتر به جنگ داخلی راه خواهد برد تا این‌که سرانجام یک انقلاب صلح‌آمیز، دموکراتیک باشد. و سوریه با فرقه‌ها و مذاهب گوناگون خود، و شکنندگی در دستگاههای دولتی آن، آسیب‌پذیرترین کشور در این زمینه می‌باشد .
همه از پیش فروش شدن [حمایت از] سوریه دفاع نمی‌کنند. برخی از مخالفان با نفوذ، دست به اعتراض زده‌اند.
دیوید شنکر (david shanker)، مدیر خاورنزدیک در پنتاگون در زمان دولت بوش استدلال می‌کند که ترسی که نسبت به جمهوری آینده وجود دارد، نبایستی مانع آمریکا در بیرون کردن اسد شود چرا که از وی بدتری وجود ندارد . …
الیوت آبرام (elliot abrams)، مدیر شورای امنیت ملی آمریکا در امور خاورمیانه در زمان بوش گفت که خروج اسد از آنجایی که ضربه‌یی به ایران خواهد بود، همین یک دلیل کافی می‌باشد که رفتن وی مثبت است. زیرا گفته می‌شود که ایران از خاک سوریه و بنادر آن برای انتقال تسلیحات به حزب‌الله در لبنان و حماس در غزه استفاده می‌کند .
آبرام به واشنگتن پست گفت، “این رژیم از ما به‌عنوان یک دشمن استفاده می‌کند و من این داستان را نمی‌فهمم که اسد چگونه یک اصلاح‌طلب است و رژیم وی اصلاح‌پذیر می‌باشد. خیر وی قابل اصلاح نیست“.
وی ادامه داد، “آنچه مرا بیش از هر چیز آزار می‌دهد این است که این دولت [آمریکا] درک نمی‌کند با سقوط این رژیم منافعی زیادی حاصل خواهد شد.
مقامات دولت انگلیس همین احساس را دارند و توصیف آنها از سوریه با اسد این است که یک بازیگر جدی غیرمفید، حامی تروریسم، و “ناو هواپیمابر برای ایران“ در خاورمیانه“ می‌باشد. انگلیس و آمریکا بایستی“ریسک انقلاب در سوریه“ را بپذیرند.