منوچهر سخایی - گفتی ز ره دجله

گفتی ز ره دجله
”پاسخ به پیر شروان“

گفتی ”ز ره دجله منزل به مدائن کن“
ما منزل و سنگرها این خطه بنا کردیم
تا باز درفشی نو چون کاوه برافرازیم
اندرز تو بشنیدیم پند تو روا کردیم
گر از ستم ظالم دور از وطن افتادیم
در بارگه کسری صد خیمه به پا کردیم
گفتا که ”تو از خاکی ما خاک توایم اکنون“
گو سنگر آزادی بر خاک شما کردیم
ما در طلب دادیم ”این رفت ستم بر ما“
آزادی میهن را بس جان که فداکردیم
با دشمن خلق خود تا فاصله کم سازیم
سکوی تهاجم را بنگر به کجا کردیم
”بر قصر ستمکاران“ گفتی ”چه رسد خذلان“
بنیاد ستمکاران ما عزم فنا کردیم
لب تشنه بیابان را صد چشمه برآوردیم
از لاله چه افشاندیم از سرو چه ها کردیم
درغربت اگر این ست بنگر به وطن چونیم
حاشا که غم میهن یک لحظه رها کردیم
خاقانی ازآن درگه عطر سخنت جاری است
تجلیل زگفتارت با شعر ”سخا“ کردیم