وقتی من درباره اولویتهای دولت در اروپا فکر میکنم، 3 هدف در تعامل ما در این قاره برجسته میشود.
اول این که، ما با اروپا بهعنوان یک شریک در مقابل چالشهای سراسری کار میکنیم. در مورد هر موضوع مهم سراسری، دخالت و همکاری اروپا در حل چالشهای بزرگ بینالمللی تعیینکننده میباشد.
مهم نیست که موضوع چیست، از جنگ در افغانستان گرفته تا چالش هستهیی ایران، تا عملیاتی جدید در لیبی، نقش اروپا امری حیاتی است.
هنگامی که نیروهای ما در زمینه اولویتهای سراسری با اروپا پیوند میخورد، ما بر حسب مشروعیت، منابع و ایدهها بهطور گستردهیی قوی هستیم.
با نگاهی به 2سال گذشته، میتوانیم به پیشرفتهای مهمی در هر یک از این زمینههای که بهدست آوردیم اشاره کنیم: اول اینکه هرگز با شرکای اروپایی خود تا این حد در زمینه موضوعات سراسری همکاری نکرده بودیم که شامل افغانستان، ایران، دفاع موشکی، و تحولات خطیر در آفریقای شمالی و خاورمیانه میشود. …
در مورد ایران، ما در وحدت عمل خود را برای تعامل حفظ کردیم و هم زمان شاهد قویترین تحریمهایی بودهایم که تاکنون از سوی شورای امنیت سازمان ملل، حتی مجموعهیی از تحریمهای بسیار قوی از طرف اتحادیه اروپا اعمال گشته است.
این اقدامات مضاعف تنبیهی اتحادیه اروپا، نواحی گوناگونی را از جمله مالی، بانکی و بیمه، حمل و نقل، بخشهای گاز و نفت، علاوه بر تحریمهای جدید بر روی روادید و انسداد داراییها را شامل میشود.
این اقدامات هزینه شکست ایران را که بخواهد پای التزاماتش بیاید بالا برده است و امیدواریم این هزینهها آنها را مجبور کند، پای میز مذاکره بیایند…
ما همکاری خود را با روسیه در مورد برنامه هستهیی کرهشمالی و ایران، به ترتیب در چارچوب قطعنامههای 1929 و 1874 شورای امنیت سازمان ملل، و تصمیم روسیه برای لغو قرارداد تحویلدهی اس 300، سیستم دفاع هوایی به ایران را محفوظ نگهداشتهایم…