سایت حکومتی عصر ایران 11 خرداد 1390 نوشت: من یک پزشک هستم و بهدنبال سلامت جامعه هستم و دائماً مراقبم که افراد مریض نشوند ولی در این میان ممکن است برخی در این میان مریض شوند.هنر ما این است که زود بیماری را کشف کنیم و به مریض اطلاع دهیم تا او هم مشکل را برطرف کند. در این میان هم خیلی از سرطانها هستند که اگر پیشگیری کنیم، ممکن است پیشرفت نکند اما اگر پس از بیماری تعلل کنیم شاید مجبور به قطع عضو شویم. ولی حسن قطع عضو این است که دیگر پیشرفتی در کار نیست. یا در بیماریهای مصری باید یک نفر را از بقیه جدا کرد که این بیماری انتقال پیدا نکند.این جریان هم شبیه به این ماجراست. انسان منحرف اولین کانون عفونت است، در اولین لحظه که متوجه این انحراف شدیم باید آن را حذف کنیم. چون هر چه صبر کنیم سلامت کار بیشتر به خطر میافتد. این غفلت از جریان انحرافی موجب مرگ سیاسی میشود.عوامل احمق و گول خورده هم همیشه وجود دارند و این هوشیاری انسان است که مسئولیت اجرایی دارد که با توجه به این عناصر با اولین شک و تردید زود اقدام کند.
مرندی در پاسخ به این سوال که درمان این جریان چیست؟ پاسخ داد: قطع عضو. اطلاعی از عمق موضوع ندارم اما فکر میکنم الآن بهجایی رسیده که باید قطع عضو کرد. در واقع آنچه اکنون مشاهده میشود این است که خیلی از مسئولان بلند پایه به این آدمهای منحرف علاقه دارند، به گونهای که جریان انحرافی همانند عضوی از آنها شده است.این موضوع دو شکل دارد یا اینکه عضو منحرف را از خود جدا نمیکنند که در این صورت جان خود را روی آن میگذارند یا خودشان را بیش از آنها دوست دارند و عضو را از خود جدا میکنند.هر چه صبر کنیم ممکن است آسیبها بیشتر شود یعنی کار با قطع عضو هم درست نمیشود چون همه جامعه را فراگرفتهاند.آنچه الآن میدانیم این است که هنوز میشود به سرعت آنها را به قوه قضاییه تحویل داد، چرا که هرچه سریعتر اقدام شود بهای آن کمتر و سبکتر خواهد بود.
این جریان تا آنجا پیش رفته که الآن فعالیتهایی را برای انتخابات آتی مجلس شروع کردهاند و قصد نفوذ در مجلس را دارند.ممکن است این جریان بتواند در مجلس هم حضور پیدا کند؟....
در شرایط فعلی جریان انحرافی خودش را رقیب اصلی جریان اصولگرا میداند چون بر این اعتقاد است که اصلاحطلبان امکان حضور در انتخابات آتی را بهدلیل اینکه در اقلیت هستند و احزاب فعال هم ندارند.شما این جریان را بهعنوان یک رقیب انتخاباتی میپذیرید؟....
شما بهعنوان یکی از طرفداران احمدینژاد، از رأیی که به او دادید پشیمان هستید؟
رأیی که میدهیم بهخاطر اهداف عالیه است و میخواهیم ببینیم که چه کسی این اهداف را به مقصد میرساند. بر همین مبنا عدهیی کاندید میشوند و در بررسیها فردی کارشناستر از همه میگوید فلان فرد به این دلایل بهتر است. وقتی رهبری به ملت میگویند آدرس این است، مردم هم رأی میدهند و اگرنه خیلی از مردم قبل از کاندیدا شدن احمدینژاد هیچ شناختی روی ایشان نداشتند و فقط بهخاطر حرف رهبری به احمدینژاد رأی دادند. این آرا برای اهداف انقلابی و اسلامی است که او قبل از انتخابات بیان کرد و رهبری هم تأیید کرد. حتی معظمله بسیاری از دوستان و نزدیکانشان را بهخاطر آدرسی که قبل از انتخابات دادند گلهمند کردند اما تشخیص ایشان این بود که احمدینژاد بهترین و کم هزینهترین راه را طی میکند. بنابراین احمدینژاد اگر همان آدم است باید مطیع اوامر ثانیه به ثانیه رهبری باشد نه اینکه بعد از حکم رهبری با تعلل از سوی رئیسجمهور مواجه باشیم.....