سکوت و سکوت و بی عملی در مقابل هر آنچه این قداره بندان قاتل و سفاک به عمل می آورند، آنان را هر چه بیشتر جری کرده ، می کند و خواهد کرد.
قتل این زن شریف و زندانی سیاسی سابق آنهم در هنگام مراسم تدفین پدر زجر دیده اش و سپس تکذیب قتل و دزدیدن جنازه و باز هم دفن اجباری در محاصره دزدان غارتگر، عرصه جدیدی از شقاوت و بی پرنسیپی اینان را رقم می زند. براستی تا به کی؟ منتظر چه هستیم؟ سالها بخشی از ایرانیان به ایرانی بودن خود فخر فروشی کرده و به تنبلی و بی عرضگی عربها خرده می گرفتند. اکنون باید چشم های واقع بین را بیشتر گشود و به همان عرب ها نگریست و درس آموخت که چگونه غیرت را معنی می کنند ،آنهم در صحنه پر خطر خیابانها و بیابانهای سوریه و لیبی با سینه سپر کردن در مقابل گلوله و توپ و تانک. آیا قتل ناجوانمردانه و شقاوت آمیز هاله سحابی، از خودسوزی آن دانشجوی تونسی کمتر تحریک کننده و انگیزاننده است؟ آیا شقاوت به کار رفته در این دو حادثه قابل مقایسه می باشد؟ آن یکی به اعتراض به ظلمی خود را می سوزاند و این یکی را در اعتراض به ممانعت از تشییع جنازه پدر خود بدست قداره بندان حکومتی به قتل می رسد. آن یکی حق کار می خواست و این یکی فقط حق تدفین پدرش را. پدری که خود شخصیتی شناخته شده و بسیار مشهور است. وای بر ما اگر بر این فاجعه سکوت کنیم. مسلما این سکوت و یا بی عملی در برابر آن، عواقب اتو دینامیک خودش را در تحمل باز هم بیشتر سرکوب بی حد و حصر رژیم نصیب همه عافیت جویان خواهد کرد.