عموی هاله سحابی علت درگذشت هاله را ضربه به شکم و ریه و نهایتا ایست قلبی عنوان کرده است.
فریدون سحابی برادر مرحوم سحابی خبر شهادت هاله سحابی را تأیید کرده بود.
احمد منتظری: «دقیقا هم ضربوشتم همراه با هتاکی بود»
احمد منتظری، پسر مرحوم منتظری، که به شخصه در مراسم تشییع حضور داشت، با تأیید مسأله ضربوشتم هاله سحابی توسط مأموران، خاطرنشان کرد ”دقیقا هم ضربوشتم همراه با هتاکی بود و من که در چند متری ایشان بودم، از قول تمام حضار که در کنار وی بودند متوجه شدم که یکی از چند مأموری که قصد داشت تصویر بزرگ مهندس سحابی را که در دستان دخترش (هاله) بود بگیرد، با کشیدن آن تصویر از دست هاله، بر اثر مقاومت و اعتراضی که وی انجام داد، با آرنج خود محکم به پهلوی هاله زد و او را نقش بر زمین کرد. بلافاصله نیز وی را به همراهی یک پزشک به بیمارستان منتقل کردند، که متأسفانه ایشان درگذشتند“.
احمدصدرحاج سیدجوادی: «بدون شک به ایشان ضربه یا مشتی وارد شده است»
همچنین «احمدصدرحاج سیدجوادی»، عضو ارشد نهضت آزادی ایران و وزیر کشور و وزیر دادگستری در دوران دولت موقت انقلاب در تهران مشاهداتش را از ماجرای مراسم امروز و کشته شدن هاله سحابی این چنین بیان میکند: «دوستان ما همگی در این مراسم بودند. کسانی که پیش از این دور و بر مهندس سحابی و جزو فعالان سیاسی (شورای فعالان ملی مذهبی) بودند. کسانی از اعضای «نهضت آزادی» و از اعضاء دولت موقت و سایر فعالان سیاسی که پیش از این دور و بر آقای مهندس سحابی بودند و در حوزه سیاست فعالیت میکردند.
جمعیت زیاد بود و البته مأموران هم خیلی مراقب بودند و مانع از تشکیل اجتماعاتی میشدند که خارج از منزل مهندس سحابی تشکیل میشد و این اجتماعات را متفرق میکردند.
بنده در این مراسم نشسته بودم و به خوبی اطرافم را نمیدیدم. گفتند که در قسمت پایین سالن یک درگیری ایجاد شده و یکی از مأموران به عکس مهندس سحابی در آنجا اهانت کرده است.
گویا دختر ایشان در مقام دفاع برآمده و کسی به سمت ایشان مشت پرتاب کرده است. بعد هم به ما خبر دادند که ایشان با این مشت ناراحت شده و او را به بیمارستان بردهاند و بعد گویا در آنجا فوت کرده است.
من شخصاً این صحنه را ندیدم. اما در آنجا نشسته بودم و شنیدم که این اتفاق رخ داده است.
بدون شک به ایشان ضربه یا مشتی وارد شده است. حالا بعضیها میگویند که مشت به دل ایشان خورده است و برخی از دوستان بنده که بعد از مراسم به دیدن من به منزلمان آمده بودند تعریف میکردند که مشت بهسر ایشان اصابت کرده است.
گویا ایشان بلافاصله از ضربه وارده ناراحت شده و ازحالت عادی خارج شده، او را به بیمارستان بردهاند و در آنجا فوت شده است.
بهمحض اینکه من به تهران و به منزل رسیدم این خبر را به من دادند و این خبر برای ما بسیار ناگوار بود»
حسین شاه حسینی: «هاله سحابی را به زمین انداختند و با لگد به پهلوهایش زدند» ....
شاهحسینی میگوید جنازه مهندس سحابی در منزل خودش شستشو داده شد و مراسم مذهبی آن انجام گرفت اما از همان داخل منزل عدهیی ناشناس که وارد خانه شخصی مهندس سحابی شده بودند شروع به اختلال در مراسم کردند. او میگوید: «از حدود ساعت ۷ صبح که مراسم شستشوی جنازه در داخل خانه آغاز شد عواملی که وارد خانه شده بودند فشار میآوردند که زودتر مراسم را تمام کنید و جنازه را ببرید و از خانه خارج شوید ولی خانواده و دوستان مقید بودند که تمامی مسایل رعایت شود».
وی میگوید پس از اتمام مراسم عدهدیگری لباسشخصی داخل خانه شدند و میخواستند جنازه را با خود ببرند که با مخالفت جمعیت حاضر روبهرو شدند و در داخل خانه موفق نشدند جنازه را با خود ببرند.
خانواده سحابی قصد داشتند جنازه را تا سر کوچه تشییع کنند اما وقتی به نزدیک خیابان میرسند همان عده به همراه تعداد دیگری لباسشخصی به سمت جنازه هجوم آورده و آن را از دست مشایعتکنندگان میگیرند.
شاهحسینی آن لحظه را اینگونه توضیح میدهد: «نزدیک سر کوچه که شدیم، یک آمبولانس بهداری شهر لواسان در آنجا گذاشته شده بود و تعدادی از همان عوامل داخل جمعیت ایستاده بودند و یکباره کسانی را که مشغول حمل جنازه بودند و با تنها شعار لااله الاالله، محمد رسولالله، علی ولیالله میگفتند، این را صریح به شما عرض کنم هیچ شعار دیگری نمیدادند، همه را کنار زدند و مرحوم مهندس سحابی را گرفتند. عدهیی که جلوی جنازه بودند ممانعت کردند، اعتراض کردند که ناگهان به دختر مهندس حمله کردند، دختر زمین خورد و پنج شش لگد به پهلویش زدند. مردم عقبنشینی کردند و آقایان جنازه را از دست مردم گرفتند و در حینی که میگرفتند، مختصر توهینی شد، جنازه به زمین افتاد که مجدداً جنازه را بلند کردند و در داخل آمبولانس گذاشتند و آمبولانس را به سرعت به طرف قبرستان لواسان حرکت دادند. البته به طبع مردمی که آنجا بودند، تا به دختر رسیدند و همچنین به برادر مهندس سحابی که اسمشان مهندس سعید سحابیاست و به دختر ایشان هم چندین لگد به پهلوهایش زدند و مردم سروصدا کردند و محمد رسولالله گفتند ولی آقایان جنازه را برداشتند و رفتند».
یکی از شاهدان عینی در مراسم: «فریاد میکشیدند و لگد میزدند تا از جا بلند شویم و بلندش کنیم»
در ادامه یک شاهد عینی میگوید: «در تمام عمرم این همه نیروی امنیتی و نوپو را یک جا ندیده بودم. من، هاله و چند زن دیگر جلو راه میرفتیم تا راه برای جسد باز شود. یک باره یک نیروی امنیتی به سمت هاله آمد که عکس پدرش را در دست داشت. عکس را از دست هاله کشید. فریاد کشیدم که: صاحب عزاست، چکارش داری؟ که هاله بر روی زمین افتاد».
این شاهد عینی ادامه داد: «فکر میکردند صحنهسازی است. فریاد میکشیدند و لگد میزدند تا از جا بلند شویم و بلندش کنیم. بهصورتش ضربه زدیم، آب بر سر و صورتش پاشیدیم، پزشکانی که در محل بودند تنفس مصنوعی دادند اما هاله به هوش نیامد، نفس نمیکشید».
وی میگوید، ”حتی اجازه ندادند که پیکر مهندس سحابی ۱۰ قدم هم تشییع شود. مأموران امنیتی تمام شب را در خانه مانده بودند و هاله از ترس ربودن پیکر پدرش تا صبح بیدار مانده بود و قرآن میخواند. مأموران امنیتی قرار گذاشته بودند که تا سر کوچه گلستان، پیکر آقای سحابی تشییع شود اما صبح آمبولانس را آورده بودند درست جلوی در“.
آن گونه که شاهدان عینی کوچه گلستان در لواسان خبر میدهند، نیروهای امنیتی در اقدامی شتابزده، بدن نیمه جان هاله سحابی را در اتومبیلی انداختند و همراه همسرش به درمانگاه بردند و پیکر عزت الله سحابی را در آمبولانسی گذاشتند و به بهشت فاطمیه انتقال دادند.
نزدیکان به خانواده عزت الله سحابی گفتند زمانی که آنها به بهشت فاطمیه رسیدند، پشت درهای بسته ماندند تا خاکسپاری تمام شد.
در حالی تمام شواهد از کشته شدن هاله سحابی در اثر «ضرب و شرم نیروهای امنیتی» حکایت میکند مقامات رژیم آخوندی و رسانههای حکومتی ایران کماکان این حقایق را انکار نموده و مدعی شدهاند که مرگ هاله سحابی بر «گرمی هوا» و همچنین «بیماری قبلی» بوده است.
با این حال نه تنها مأموران امنیتی اجازه هیچگونه معاینات پزشکی بیطرف را ندادند، بلکه تحت فشار و اجبار شدید پیکر شهید هاله سحابی بهصورت شبانه در لواسان به خاک سپرده شد.