من اساساً استدلالم این است که بهترین راه برای ایجاد تغییر در ایران ادامه حمایت بسیار قوی و رسا و محسوس از تغییرات شگفت انگیزی است که در سرتاسر منطقه در جریان است. اساساً باید به سؤالی پاسخ داد که در نهایت به سراغ رژیم تهران خواهد آمد.
اگر در میدان تحریرقاهره آن اتفاق افتاد چرا نباید در تهران به وقوع بپیوندد؟ من در واقع محتاطانه به قریب الوقوع بودن تغییر خوشبین هستم. تغییری که ما در خاورمیانه شاهد آن هستیم به عقب باز نخواهد گشت. خاورمیانه به نقطه یی که در گذشته در آن بود، دیگر بازنخواهد گشت.
این به معنی قریب الوقوع بودن تغییر نیست. ما در همین حال حاضر به وضوح شاهد نوعی ضدانقلاب هم هستیم. آنچه که ما در خاور میانه می بینیم انقلاب است اما دربرگیرنده تغییر تدریجی نیز هست، نمونه های تونس و مصر رژیمها را غافلگیر کرد. اما در سوریه، در بحرین، در تهران و حتی در چین غافلگیر نخواهند شد.
آنها هم اکنون به شدت نسبت به آنچه که می بینند، واکنش نشان میدهند. و در نهایت بهترین سیاستی که آمریکا در جامعه بینالمللی میتواند داشته باشد این است که هرآنچه را که میتواند انجام دهد تا مروج تغییری باشد که در خاورمیانه می خواهیم ببینم. امیدوارم این تغییر زودتر در ایران فرا برسد، اما این تغییر در تهران قریب الوقوع است چراکه رژیم از آنچه در میدان تحریر قاهره اتفاق افتاد در امان نمی ماند. ولی حتمی بودن تغییر در چارچوب واقعیتهای قرن 21 است. روابط میان مردم رشد کرده است، روابطی که ما در جریان تظاهرات سال 2009 در ایران دیدیم، انتخاباتی که از مردم دزدیده شد، قدرت جوانان و بسیاری از شما که در اینجا حضور دارید، اینها عوامل تغییر هستند که میشود آن را به تأخیر انداخت ولی نمیتوان آن را انکار کرد.
http://www.youtube.com/watch?v=zMeg7D1e8LM
حال به خاورمیانه نگاه کنیم. روشن است که در تونس و مصر دولتهای جدیدی بر سر کار آمده اند. آنها کامل نخواهند بود.
وقتی به مثالهای مشابه تاریخی رجوع کنیم که در طول زندگی 60 ساله من به وقوع پیوست، به وقایع مهم سالهای 1989 و 1991 میرسیم و من فکر میکنم نقاط مشابه مهمی وجود دارد.
حال سیاست آمریکا در آینده نزدیک چه باید باشد؟ من تنها دو ماه قبل از دولت خارج شدم. من پشت تریبون بودم که آن وقایع در تونس و مصر اتفاق افتادند و زمانیکه من رفتم، تحولات لیبی تازه شروع شده بود.
روشن است که آمریکا محتاط عمل میکرد و برخی از این احتیاط دولت انتقاد کرده اند هم در چارچوب مصر و هم دو سال پیش در رابطه با وقایع ایران.
سیاست آمریکا این است که یک دولت متفاوت در ایران را ببیند که نقش سازنده تر و مسئولانه تری را در خاورمیانه ایفا کند. بحث «اگر» نیست. بلکه بحث این است که کی و چگونه باید این تغییر ایجاد شود؟
آنچه ما از آن زمان تا کنون دیده ایم تحلیل رفتن دائم مشروعیت رژیم تهران بوده و همچنین تغییر بنیادین دیدگاهها نسبت به رژیم حتی در مسکو و پکن.
برخی از این کشورها در اعمال کامل تحریمها و فشار آوردن ضروری بر روی رژیم مشکل ساز هستند. اما شکی نیست که هم در زمینه سیاسی و هم از حیث اقتصادی شکافهای داخلی در رژیم ایجاد شده که علنی است. ما این شکافها را مرتب در جریان اختلافات کنونی بین احمدی نژاد و مخالفان او می بینیم.
رئیس جمهور در سخنرانی اخیر خود گفت که سیاست آمریکا حمایت از کسانی در منطقه است که خواهان رفرم هستند.
باید اطمینان حاصل کنیم که ترجمان این تعهد سیاسی در عمل واقعی و همچنین منابع واقعی نمایان خواهد شد.
ما در لیبی مداخله نظامی کرده ایم. ما قاطعانه به کسانی که مانع تغییر شده اند نشان میدهیم که جامعه بین المللی آماده است هر زمانی که لازم باشد عمل قاطع انجام دهد تا از شهروندان غیرنظامی حفاظت کند. مهمتر از همه برای اینکه نیروهای رفرم برای تغییر بنیادین را حفظ کند تا حاکمیت از حاکمان مستبدی که 30 تا 40 سال در قدرت بوده اند به مردم بازگردانده شود.
این سیاست ماست. چطور میتوان به بهترین نحو آن را عملی کرد؟ در عین حال که ما به دلایل قابل فهم تا به حال محتاط بوده ایم، حالا وقت آن رسیده است که آمریکا به طور علنی و غیرعلنی قاطعانه فشار آورد و با عمل محسوس و تخصیص منابع واقعی مبلغ تغییر سیاستهایی در دولت شود که از مکانهایی مانند تونس و قاهره شروع شده و نهایتاً به تهران نیز ختم شود.
من تمایل دارم ببینم دولت آمریکا به رسمیت بشناسد که رئیس جمهور سوریه، اسد میتواند آلت دست کسانی باشد که مانع تغییر هستند. اسد دست به رفرم نخواهد زد. اسد باید برود. اگر قذافی مشروعیت خود را از دست داده است، اسد هم به همین سرنوشت دچار شده است.
ما به عقب بازنخواهیم گشت. و در اینجا ریسکهایی وجود دارد. مولفه های ناشناخته. قطعاً.
اگر منطقه در شرف تغییر باشد، در عین حال که ما نمیتوانیم این تغییرات را کنترل کنیم فکر کنم باید برای آن اعتبار قائل شویم. اینها جنبشهای بومی هستند.
مسیر تغییر از پایین به بالا خواهد بود. نمیتوان آن را از خارج به زور اعمال کرد. اما ما باید در جایگاهی باشیم که بتوانیم تغییر را شکل دهیم و از مردم و نهادهایی که میتوانند حاکمیت دموکراتیک را در کل منطقه و منجمله تهران به ارمغان آورند، حمایت کنیم.
همه گزینه ها در قبال رژیم تهران باید بر روی میز باشند اما ما باید مطمئن باشیم که تا آنجا که امکان دارد گزینه های غیرنظامی پیش روی رئیس جمهور، وزیر امور خارجه و وزیر دفاع وجود داشته باشد.
ما باید مطمئن شویم که نه تنها استراتژی صحیح بلکه همچنین ابزار و منابع صحیح را نیز در دسترس داشته باشیم، به لحاظ سیاسی، اقتصای، اجتماعی و دموکراتیک. و این پیامی است که ما باید به کنگره منتقل کنیم.
نقش کنگره بسیار حیاتی است. آنها این نقش را در گذراندن تحریمهای آمریکا در به اجرا گذاشتن قطعنامه های سازمان ملل متحد ایفا کردند و فشار روی رژیم ایران را افزایش دادند و هزینه رابطه و تجارت با رژیم ایران را بالا بردند.
ما باید تا هر زمان که طول بکشد همان تعهد و اراده یی را در رابطه با فرصت برای تغییر بنیادین در خاورمیانه نشان دهیم که در جریان جنگ سرد نشان دادیم. در آن زمان تلاشهای ما نهایتاً به ثمر رسید. من فکر میکنم به همان اندازه در تغییر خاورمیانه هم موفق خواهیم بود، از جمله تغییر بنیادین در تهران. اما باید به همان اندازه پشتکار و تعهد از خود بارز کنیم که در طول نیم قرن نشان دادیم. بسیار متشکرم.