امروز از لحظات اولیه صبح تمام خیابان های اطراف میدان آزادی به شدت از ماموران امنیتی-نظامی –بسیجی و لباس شخصی ها پر شده بود. بطوری که هر یک متر دو متر یک مامور از آزادی تا آریاشهر وانقلاب ایستاده بودند. در اطراف میدان آریاشهر حدود 1000 گاردی ویژه و تعداد 200 موتور سوار لباس شخصی که همگی با کلاه کاسکت صورت خود را پوشانده بودند حضور داشتند. موتور سوارهای گاردی و ماشینهای زرهی بسیار پیشرفته در خیابان های فرعی به حالت آماده باش ایستاده بودند.
خیابان نصرت یکی از مراکز تجمع این مزدوران بود.
حدود ساعت 9 لحظه به لحظه بر جمعیت کنار پیاده رو اضافه می شد. در ساعت 30/9 که جمعیت بشدت داشت اضافه می شد ماموران لباس شخصی اولین در گیری را برای پراکنده کردن مردم کنار خیابان را آغاز کردند. تهاجم آنها به قدری وحشیانه بود که حتی افراد خودشان را نیز با باتوم می زدند. یک نفر را با موتور به شدت زده وکم مانده بود از روی آن رد شوند. نزدیک ساعت 10 لباس شخصی ها اولین نفر را جلوی پارکینگ مجتمع برج سفید به شدت کتک زده و بازداشت کردند.
ساعت 15/10 با ورود کروبی مردم روحیه گرفتند و دستها را به علامت پیروزی بالا بردند. مردم شعار رفراندوم رفراندوم می دادنداما کمتر از 3 دقیقه بعد نیروهای گاردی به سوی مردم حمله ور شدند. پس از این کار مزدوران، مردم شعار مرگ بر دیکتاتور را شروع کردند. موتور سواران مردم را پراکنده می کردند. بعضی از خانواده ها در منزلشان را بروی مردم تظاهرکننده باز کرده وآنها را پناه می دادند. حدود نیم ساعت بعد که جمعیت دوباره خواستند به خیابان اصلی وارد شوند که بسیجی ها با باتوم و سنگ و گاز اشک آور درگیری ایجاد کردند. عده ای مجروح شدند. همسایه ها مجروحان را با سر و صورت خونی به خانه برده و تحت مدوا قرار داد.
مردم جمع شدند ولی تعداد نیروهای رژیم بیشتر بود. چندین برابر روزهای دیگر مامور آورده بودند. از قیافه اکثر آنها کاملا مشخص بود که شهرستانی هستند.آنها افراد پیاده وتنها را دستگیر می کردند.
مراسم یک ساعت زودتر تمام شد واز ساعت 15/11 فضا به شدت نا امن شده بود. کسی جرات فیلمبرداری نداشت .از خیابان ستارخان تا میدان توحید واز آنجا تا انقلاب و ولیعصر پر بود از ماموران نیرویی انتظامی و لباس شخصی. حتی یک پسر 10 ساله را اجیر کرده بودند و با دادن بی سیم به او برایشان جاسوسی می کرد.
در میدان ولیعصر بشدت داخل ماشین ها را کنترل می کردند و اگر راننده و همراهانش جوان بودند دوربین ها و گوشی های آنها را وارسی می کردند.کلافگی از چهره نیروهای امنیتی کاملا مشهود . سرشکستگی در چشمانشان موج می زد. علیرغم این همه تهدید دوباره جنبش اوج گرفته. جمعیت مردم باور کردنی نبود وکودتا گران فکر نمی کردند رو دست بخورند.
مردم شعار رفراندوم ومرگ بر دیکتاتور را مدام تکرار می کردند و شعار می دادندکه کشته ندادیم که سازش کنیم رهبر قاتل رو ستایش کنیم.