در حمله به اشرف، در 19 فروردین 35 نفر به شهادت رسیدند
سایتهای ایران دیدبان، هابیلیان و نجات آخوندی، از جمله سایتهایی هستند که این مطلب کلیشه ای را با عنوان «استفاده از خون مصنوعی برای زخمی کردن منافقین!»، در روز 16خرداد نشخوار کرده اند: «فرقه رجوی که به واسطه دو مقطع حضور نیروهای عراقی در مرداد سال ۸۸ و فروردین ۹۰ در پادگان منافقین و برای اعمال حاکمیت عراق بر این پادگان، ادعا میکند که تعداد زیادی از اعضای این فرقه به دست نیروهای عراقی به قتل رسیدهاند، در درگیریهای مذکور برای آنکه نشان دهد نیروهایش زخمی و کشته شدهاند، از خون مصنوعی استفاده کرد. به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هابیلیان (خانواده ۱۷ هزار شهید ترور کشور) در مرداد ماه سال ۸۸ و زمانی که نیروهای عراقی برای اعمال حاکمیت خود، وارد پادگان اشرف شدند و نیز در فروردین ماه سال جاری، زمانی که نیروهای عراقی برای اجرای حکم دادگستری عراق بر زمینهای اشغال شده این پادگان، وارد محل استقرار منافقین شدند، با استفاده از خون مصنوعی بر روی سر و صورت نیروهای خود و سپس پوشش تبلیغاتی گسترده، تلاش کردند کشته و زخمیهای فراوانی بسازند و ماجرا را به اطلاع شبکه های مختلف رسانه ای در سرتاسر جهان برسانند.
بر پایه این گزارش در درگیریهای میان منافقین و نیروهای عراقی که علاوه بر زمان یاد شده، در موارد متعدد دیگری هم وجود داشته و دارد، منافقین که قبل از ورود نیروهای عراقی، تمام تدارکات لازم را از سلاحهای سرد تا پاره آهن و سنگ و چوب را آماده کرده بودند، تمهید دیگری هم اندیشیده بودند و آن استفاده از خون مصنوعی برای نشان دادن شدت جراحات وارده به نیروهایشان بود، به گونهای که قبل از آغاز درگیریها، عناصر منافقین خون گیاهی از شیره چغندر قرمز(لبو) به مقدار۱۰۰۰ لیتر تهیه کردند تا در صورت کوچکترین ضربه وارده به نیروهایشان، آنها را غرق در خون کنند و پس از فیلمبرداری و ارسال برای شبکههای خارجی،«عمق فاجعه» را به تصویر بکشند.
این تمهید منافقین بود که تعداد کشته و زخمیهای این فرقه را در هر درگیری بسیار بالاتر از آمار واقعی آن نشان میداد، بنابراین ذکر برخی نظرات در این خصوص و در مورد درگیریهای رخ داده در اشرف خالی از لطف نیست ... ».
این مطلب در ادامه برای خر کردن هرچه بیشتر بسیجیهای کودن به ذکر چند نمونه از زبان مزدوران اعزامی اش به درب اشرف می پردازد. در یکی از این نمونه ها آمده:
«من و خانوادهام خودمان را به جلوی درب اشرف رساندیم تا شاید بتوانیم با برادرم بعد از۲۲ سال ملاقات کنیم. روز۱۷دی به ضلع جنوبی رفتیم که حضور ما مصادف شد با آمدن عراقیها و تظاهرات اعتراضی آنها برعلیه منافقین، افراد رجوی (سپاه ابرهه) بعد از ساعتی ما را سنگ باران کردند. بعضی از سنگها که به ما نمیرسیدند بر سر نیروهای رجوی فرود میآمدند و آنها را نقش بر زمین میکردند، عجیب اینجا بود که عدهای سالم و قبراق بدون اینکه سنگی بخورند غرق در خون میشدند! به دقت که نگاه کردیم در یک دست بعضی از مجاهدین سطل رنگ بود و در دست دیگر ملاقهای که به محض اینکه از پشت سر به خواهران و برادران مجاهدشان میرسیدند، ملاقهای رنگ روی سرشان میریختند و نفر تیم عملیاتی آنچنان لگدی به کمر سوژه بدبخت میزد که چند متر آنطرف میافتاد و عدهای با شیون زاری دور او را میگرفتند. من به مادرم گفتم: رنگ قرمز است، پدرم گفت: خونی مثل شیره لبو است، بالاخره ما با هم شرط بندی کردیم، تا امروز که قضیه و ترفند رجوی لو رفت و پدرم برنده شد. (سارا از همدان)».
به ولی فقیه زهوار در رفته و اطلاعات آخوندی باید گفت: با این سناریوهای احمقانه، قادر به لاپوشانی جنایتهای خود نخواهید بود، دادگاههای بین المللی به حساب آمران و عاملان جنایت در اشرف خواهد رسید.