یک نفر: به دوستم کتک میزدند که او را از زیر دستشان بیرون کشیدیم که از صحنه فرار کنیم و از میدان تحریر خارج شویم ولی نمیدانستیم از کدام طرف برویم زیرا به هر طرفی که میرفتیم با وسائل مختلف ما را میزدند آنها انواع وسایل برای حمله و زدن همراه داشتند. یکی از شیوخ مرا تهدید کرد و گفت در همین جا خونتان را میریزیم و اعدامتان میکنیم. اینها لباس عربی پوشیده بودند ولی من فکر نمیکنم که اینها شیوخ باشند زیرا که شیوخ پرستیژ خودشان را دارند.
یک نفردیگر : مرا در میدان تحریر کتک کاری کردند، به پشتم و دستم زدند کسانی میزدند که لباس عربی پوشیده بودند به ما میگفتند که بعثی هستید، میگفتند که شماآمدهاید تا اینکه بعث را برگردانید، ماعلیه بعث هستیم، ما ضدتروریزم هستیم، ما ضدانهدام کشور هستیم، ما بهخاطر سازندگی و بهخاطر اصلاح و بهخاطر عراقی شکوفا وارد تظاهرات شدیم، آیا خواستن حق خود جنایت است و قانون آن را مورد حسابرسی قرار میدهد؟»