خوشا به سعادتش که دراین ایام غرور آفرین پیام سرفرازی مجاهدین و اشرف پایدار را برای جاودانه فروغها به همراه میبرد.کارنامه چهاردهه مجاهدت این قهرمان سرفراز- از استواری در زندانهای دیکتاتوری سابق تا رزمندگی پیگیر در رژیم غاصب آخوندی، از نقش قهرمانانه و فراموش ناشدنیش در عملیات بزرگ پرواز رهبر مقاومت از پایگاه یکم نیروی هوایی درتهران در مردادماه 1360 تا فرماندهی یک محور عملیاتی فروغ جاویدان و استقامت ستایش انگیزش در دوران پرافتخار پایداری اشرف، به رغم بیماری جانکاه و شرایط محاصره و فشارهای فزاینده دشمن، یک پیام روشن به همراه دارد: پیام رزمندگی و مجاهدت بی امان تا برکندن بنیاد ستم و دجالیت و دیکتاتوری از خاک پاک ایران!
آری، زندگی و مجاهدت او مصداق این آیه قرانی است : وَالْمُوفُونَ بعَهْدهمْ إذَا عَاهَدُواْ وَالصَّابرینَ فی الْبَأْسَاء والضَّرَّاء وَحینَ الْبَأْس أُولَـئکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَأُولَـئکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
و وفاکنندگان به عهد، آنگاه که عهد و پیمان میبندند و پایداری کنندگان در سختیها و شدائدآنگاه که سختیهای شدیدتر روی میآورد, آنانند صدق ورزان و همانا که آنها تقوا پیشگان هستند.
به راستی که او نمونه یی بود از تقوای رهاییبخش انقلابی و تواضع و فروتنی که همواره نبرد و ”جنگ صد برابر” را الزام مشی ”کس نخارد” می دانست. وی همیشه افتخار شهادت در مسیر سرنگونی رژیم پلید آخوندی و استقرار آزادی درمیهن را آرزو میکرد و تردیدی نیست که اکنون درجوار قرب خداوند با همرزمان جاودانه فروغهای اشرف محشور است و به آروزی خود رسیده است. سلام بر او روزی که پای در میدان مجاهدت در راه خدا وخلق گذاشت و روزی که پای در راه و سرفراز بهدیدار رفیق اعلی پرکشید و در جوار شهیدان فروغ اشرف فرود آمد»
چهاردهه مجاهدت
مهدی در سال 1351 در حالی که 20سال بیشتر نداشت و دانشجوی دانشکدة فنی دانشگاه تهران بود، در ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر و روانة زندان شد. بیدادگاه نظامی دیکتاتوری سلطنتی او را به حبس ابد محکوم کرد.
در تشکیلات زندان به عنوان یک کادر برجسته فعال بود و ازجمله کسانی بود که آخرین آموزشها و تجربیات را بهزندانهای مختلف منتقل میکرد.
در 30دیماه 1357، همراه با آخرین دستة زندانیان سیاسی آزاد شدو به عنوان یک مسؤل مجاهد خلق در مبارزه ضد ارتجاعی در فاز سیاسی و درمقامت انقلابی پس از30خرداد با فاشیسم مذهبی دلیرانه جنگید.
«فرمانده فتح الله» در مورد پیشبرد طرح عملیاتی پرواز مهم و تاریخساز رهبر مقاومت از تهران به پاریس در مرداد1360، خود در مقالهیی در نشریة مجاهد در روز 25 خرداد1362 (سالروز شهادت مجاهد قهرمان رضا رضایی، درست در روزی مثل همین امروز) با امضای فتحالله چنین نوشته است:
… دوشنبه مجدداً نزد برادر مسعود رفتم و آمادگی «فرماندهی عملیات ویژه» برای «پرواز بزرگ» و تاریخساز را به او اعلام نمودم. فرمانده عالی سازمان ضمن ابراز تعجب و تقدیر از بخش ما که به این سرعت توانسته بود اعلام آمادگی کند، از من پرسید: «خوب به عنوان فرماندة بخش اعلام آمادگی کردی، حالا به عنوان عضو مرکزیت سازمان هم نظرت را بگو که آیا طرح را اجرا کنیم یا خیر؟»
…احساس کردم که جواب دادن برایم خیلی سنگین است. کاش میتوانستم با قاطعیت آنچه را در ضمیرم میگذشت و عواطفم گواهی میداد بر زبان آورده و بگویم: نه! اما در یک لحظه فکر کردم مبادا به خاطر علاقة تشکیلاتی و عاطفی، مصالح عالیتر را که مسعود مدافع آن بود، زیر پا بگذارم و بنابراین گفتم: «اگر چه به عنوان فرماندة عملیات ویژه و از نظر عملیاتی صرف، مسئولیت اجرایی طرح را میپذیرم، اما از نظر سیاسی و ایدئولوژیک، به عنوان عضو مرکزیت، صبر کن تا بیشتر فکر کنم و نظرم را در نشست کمیتة مرکزی بگویم…
پیش خودم فکر میکردم «شب قدر»ی است، نه تنها در تاریخ سازمان، بلکه در تاریخ نوین میهن ما که بایستی یکی از سرفصلهای سرنوشت در نهایت توسط خود مسعود رقم بخورد. کار سادهای نبود. آیندة انقلاب و خلقمان نیز مطرح بود. به راستی اگر طرح شکست میخورد، چه تأثیری بر کل انقلاب نوین ما میگذاشت؟ فرجام رژیم خمینی چه میشد و آن موقع چه میبایستی میکردیم و…
خلاصه شب سنگینی بود، دست آخر مسعود بلند شد و در اتاق به قدم زدن پرداخت و سپس با عزمی جزم گفت: «انقلاب و تکامل هرگز بدون جسارت و ریسک پیش نمیرود، من مسئولیتهایش را میپذیرم، فردا خواهیم رفت». صبح موقع خداحافظی وقتی آخرین روبوسی را با مسعود کردم، گفت: «فتحالله حتما موفق خواهیم شد».
جنگ صدبرابر
این مجاهد صدیق راه خدا وخلق درمقاطع مختلف، همواره و در هر فرصتی، اشتیاق خودش را برای حضور در خط مقدم نبرد و جانبازی در راه آزادی و برقراری حاکمیت مردم در میهنمان ابراز میکرد. ازجمله در گزارشی در اردیبهشت 1378 نوشت: «از خداوند متعال خواستارم که مرا در مقابل تعهداتم نسبت به خواهر مریم رو سفید نماید و به مصداق الهم اجعل محیای, محیای محمد و آل محمد, وجعل مماتی ممات محمد و آل محمد, صلاحیت شهادت در مسیر سرنگونی رژیم پلید آخوندی و استقرارمهر تابان آزادی را به من بدهد».
در دوران 8سالة پایداری پرشکوه در اشرف نیز همواره با چهرهیی گشاده با فشارها و توطئهها روبهرو میشد.
در اردیبهشت 1384 نوشته بود: «صبر یعقوب و یوسف, با اتکاء به ثارالله(حسین ابن علی علیه السلام) رمز نجات از تعادل قوا است».
در شهریور 1388 نیز نوشت: « در چنین شرایطی اگر اشرف به شبه اوین هم تبدیل شود باز فتح مبین است, و این چشم انداز الزاماتی دیکته میکند که به آن متعهد میشوم.»
و این هم دستنوشته دیگری از این مجاهد صدیق و استوار اشرفی، در بهمن 1389 ، در حالی که با بیماری سرطان بهشدت چنگ در چنگ بود:
«همه پیروزی ها محصول کس نخارد ومحصول عزم حد اکثر وجنگ صدبرابر است, سرنگونی هم بطور منطقی ودیالکتیکی درادامه همین جریان جنگ دراشرف وکارزارهای یومیه وصد برابر کردن آنست. نتیجه ای که می خواهم بگیرم این است که همه دستاوردهای ما درجنگ است»
برای دیدن سایر خبرها اینجا را کلیک کنید