هفت سال بود که ما هواداران مقاومت ایران و دوستداران آزادی به مراسم با شکوه و اثر گذار هفتده ژوئن که همزمان یا نزدیک به زمان چند روز تاریخی دیگراست، به پاریس می رفتیم و می آمدیم. امسال برای همه واز جمله نگارنده این مراسم که مجاهدین خلق ایران و شورای ملی مقاومت نام آن را فروتنانه « گردهمایی » گذاشته اند؛ جلوه و عظمت و پیام پرمحتوای تازه و نوینی داشت بدانگونه و تا بدان حد که درحین غرق لحظه های از یادنارفتنی آن بی اختیار به خود گفتم: این گردهمایی نیست ، این یک فستیوال بزرگ بین الملل سیاسی مقاومت ایران است. و واقعاً بی هیچ گزافه و مبالغه یی چنین بود. نگارنده به حکم سن و سال و سوابق، فستیوال سیاسی کم ندیده بودم.
حزب توده لااقل درسال به مناسبت ، یکی دوتا فستیوال داشت . اما این تجمع عظیم بین المللی کجا و آن فستیوال ها کجا. اگر کسی سیاست دوپهلو و معلق و معطل دولت های جوامع دموکرات غرب را درقبال رژیم اوباش فاشیستی حاکم برایران و آلترناتیو به شدت مقاوم و سمج وهدفمند و امیدوار را مدّ نظر قراردهد وراهبندان های مستقیم و غیرمستقیم برسر راه این مقاومت ازایران گرفته تا عراق وعرصه جهانی ببیند می فهمد که بسیج توده ها یعنی چه و چقدر سخت و دشوارو وقت گیر ونفس بُر است. مقاومت پر افتخار ایران زمین از لیست سیاه اتحادیه اروپا بیرون آمده اما همچنان دردستگاه های خبری و تبلیغاتی دولت ها به نفع رژیم درسانسور وتاریکی ست.
نمی خواهند که ملل غرب به حضورو وجود وماهیت این مقاومت رزمنده حق طلب پی ببرند چون اگر واقف شدند، بخش زیادی درمقام حمایت برخواهند آمد، همچنانکه پارلمانترها ، سناتورها، حقوقدانان و وکلا و مجامع حقوق بشری وحتا بخشی از مقامات مهم سابق براساس این وقوف وآگاهی به حکم ندای وجدان و قضاوت تاریخ سال هاست که بطور روزافزون به حمایت از این اپوزیسیون آلترناتیو برخاسته اند. دشمن اصلی یعنی رژیم و ابواب تبلیغاتی آن هرساله هیاهوی کم نفس بی تأثیری راه می اندازد که مجاهدین خارجی ها را به گردهمایی خود می آورند . غیرتمندان دموکرات منش اپوزیسیون نما هم در بوق و کرنای دولت های غرب این مسئله را به حد اکثر برای لوث کردن وزن و اعتبار مجاهدین خلق مطرح و بلغورمی کنند . به این آقایان باید گفت: حق دارید اگر که بسوزید و جلزو ولز کنید وبه حساب خام خودتان ، هم هوای تنور جهنمی رژیم را داشته باشید وهم موقعیت و رزق و روزی خود را. جداً می گویم که حق دارید، چرا؟ چون این مقاومت از پای درنیامدنی روز به روز زیر ضربه های تیشه و اره می پاید و می بالد و سایه گستر جهان می شود. شما فاقد عقل و شعورنیستید، احمق نیستید، همه چیز را خوب می فهمید اما به حکم « کبوتر با کبوتر باز با باز » با عقابان تیز پرواز تسخیرناشدنی روبرو هستید. این همه ایمان و اراده و قبول مشقات و رنج ها تا پای ایثار جان ، ازحوزه شرف ، پندار و خواست و تمایلات فرصت طلبانه شما فرسنگ و فرسنگ ها بدوراست. پشت شما به چندتا لابی خارجی رژیم گرم است که امکانات صدارسانی را در اختیار تان گذاشته اند. اگر یک کوچولوی وزارتخانه مبارکه صاحبان قدرت سراغتان را بگیرد هفتاد پشتک از سر ذوق و غرور و منیت توی استراحتگاه خود می زنید و می گویید: « این منم طاووس علیین شده »! شما ای خوشگذرانان خوشچرای سیاسی امروز ! مجاهدین خلق ایران مورد سانسور و نادیده گرفته شدن دولت ها هستند. طبیعی ست که باید به سمت ملل بروند. تا می توانند ملل غرب و نیز ملل جهان تحت سیطره ما را به حوزه واقعیت و خواست های جنبش بیاورند. کدامین نهضت و جنبش آزادیخواهانه است که بی نیاز از حمایت ملت ها باشد؟ این عیب و ایراد است؟ سر مجاهدین خلق آنقدر گرم مسایل مهم تعیین کننده و پرونده سازی ها و مشکل آفرینی های رژیم اوباش فاشیستی در حال زوال ، گرم و مشغول است که مجال پرداختن بدین نکات سراسر یاوه را ندارند اما این نگارنده بعنوان یک هوادار ساده وقت دارد که به تقلبات ایادی با جیره ومواجب و بی حقوق در خارج کشور بنگرد و مطرح کند. مگر شما مدعی دموکراسی و بشردوستی نیستید؟! مگر سواد سیاسی ندارید ؟ یک جنبش ضد استبداد باید پایگاه های مردمی خود را آنهم در تبعید نه فقط درمیان مردم خود بل ملل جهان محکم و استوار کند . این خود ضربه های کاری ست که به دشمن می خورد.
مگر دشمن حاکم دست اندرکار پیدا کردن لابی های صاحب نفوذ و دزدیدن قاپ ملل مسلمان به بهانه دین و استکبار نیست؟ اگر در کفش شبرو خود ریگی ندارید آشکارا بگویید رژیم حق دارد اما اپوزیسیون نه. لااقل یکی از شما درآن دریای پرخروش انسان ها در هیجده ژوئن نبودید تا جمعیت عظیم هموطنان عاشق آزادی را ببینید و بیشتر غمباد بیاورید. آنگاه که سالار بانوی قهرمان بی نظیر عصرما مریم به صحنه آمد ، تجسم زنده و عینی امید به پیروزی بود . شمایان از جنس دیگرید و جز مشابهات نوع خود ، سرشت و آیین دیگری را برنمی تابید . مجاهدین خلق ایران پدیده یی مکرر و متداول دردرازنای پرفراز ونشیب با هزاران بی راهه های گمراه کننده تاریخ ایران نیستند که بتوان براساس یک قیاس شتابزده ، آنان را حتا درنهایت حسن نیت ویا اغماض یا بی طرفی به آسانی شناخت و تعریف و تفسیرکرد. حضورپویا و جوشان وخروشان وبی وقفه این پدیده شگفت انگیز استثنایی را باید نه فقط درظرف و ظرفیت مکان ملی دید که لازم است ویژگی های شرایط و سیاست های زمانی را نیز از نظر دور نداشت. سخن از زمانه یی ست که پشت بسی پهلوانان و پیلتنان سیاسی را به خاک آورده و زمینگیرو سردرگم و وراج کرده است. به تأکید تکرار می کنم که این پدیده غریب و غرورآفرینی که رژیم را با تمامی امکانات وسیع مادی و سیاسی اش مچل و عاجز کرده است را باید درانقلاب درون سازمانی مریم قهرمان و نیز هدایت و رهبری بس هوشمندانه وآگاهانه و مصمم مسعود قهرمان دید و لاغیر.
این مجموعه گرانبها که اینک حواس جهانی بدان معطوف و مشغول شده است، از چنان بُعد انسانی برخوردار شده است که هیچ ناخالصی از سر غیظ و بغض وعناد و ضعف درونی تاب دیدن آن بدون نیش زدن و زهر ریختن نیست.
مهین صارمی، غمبار و مصمم و راسخ در صحنه کنار مریم و عزیزترین عزیزان نسل من و بعد از من مادرعزیز، چه با شکوه و چه پرپیام استوارو پر صلابت ایستاده بود. واقعاً که چه مقطع تاریخی گویا و عبرت آموزی بود که بارحد اقل یک قرن مبارزه برای آزادی و دموکراسی یک ملت را بردوش داشت. وقتی مریم قهرمان اعلام کرد که مهین صارمی همسر و همرزم قهرمان شهید علی صارمی از زندان گریخته و دراینجاست، من دریافتم و امیدوارتراز پیش شدم که با بودن اینهمه همت و غیرت و هدفمندی؛ ایران و مردم ایران نیز از بند و انقیاد وحوش عصر دایناسورهای گوشتخوار و نه گیاهخوار رهایی خواهند یافت. آنجا که من بودم و آنچه که من دیدم یک گردهمایی بزرگ نبود ، یک فستیوال بزرگ بین المللی مقاومت ایران بود با حضور بخش قابل ملاحظه یی از بشر دوستان نامدار و بی نام جهان. آنجا قلب ها و رگ ها وعصب ها و غیرت ها و غرور و حمیت ها برای اشرف قهرمان جهانی شده و ایران زمین عزیزمان به هلهله و غوغا می تپید و درجوش و خروش بی سابقه بود.
آن روز یک روز بزرگ تاریخی بود . ما درمانی برای درد ترمز دهندگان به تاریخ نداریم.
درود و درود و درود به مسعود یگانه و قهرمان ، پرچمدار آزادی خلق ایران در عرصه جهانی مریم قهرمان و قلب پرخون و تپش و انرژی آزادیخواهان ایران ، قهرمانشهراشرف.